طنز/ پای درس تعلیمات دینی جواهر
راه راه/ اخيرا در فضاي مجازي فرمايشات يک بازيگر پخش شد که ما از بس گير اين بوديم که چطور اسمش هم اسم پسر است و هم دختر، يادمان نمانده دقيقا چه بود که اهميتي هم ندارد. اين خبر به قدري در فضاي مجازي سروصدا کرد که همه کار و زندگيشان را تعطيل نکردند و به روند عادي خودشان ادامه دادند. بازيگر مذکور که در سريال «بانوي عمارت»، به دليل خيانت در خيانت به دست «ياور شريف» مامور حضرت والا کشته ميشود، خطاب به مجري برنامه فرمودهاند: «الان من به شما دست بدم چي ميشه». برخي از اهالي عمارت شازده ارسلان واکنشهايي به اين حرکت نامنبرده نشان دادند: افسرالملوک: الان وقت زر زدن بود جواهر؟ به خيالت فکر کردي يک مدت کنار ما نشست و برخاست کردي و يک سريال پيزولي بازي کردي، شدي بانوي اصيل زاده قجري؟! کلفت بي اصل و نسب را چه به اين اداها؟! شازده ارسلان در حال صحبت با فخرالزمان: در عجبم از گستاخي و چشم دريدگي اين ضعيفه ساحره! اين همه قتل و فتنه به خاطر چه؟ شازده در حال شکنجه جواهر در زير زمين عمارت: بگو از که دستور ميگرفتي ضعيفه! اگر اعتراف نکني انقدر شکنجهت ميکنم که مايع دستشويي بالا بياوري. عه! دستم را رها کن ضعيفه بيعقل… رها کن… چه ميکني؟ يا پيغمبر… مگر درس دين و زندگي را در دوره دبيرستان نخواندهاي؟ حرام است… رهايم کن ضعيفه سبکمغز. سيمون: خرما بخور. چرا خرما نميخوري جواهر؟ عمو مشتي: جناب شازده امر بفرماييد اين ضعيفه ساحره را تا دم در دروازه تمشيت کنند تا هر چقدر دلش ميخواهد با گدايان و اوباش آنجا دست بدهد. به اين ساحره رحم کنيد، رويم کف پايتان؛ فردا حمام کردن وسط عمارت را هم مباح اعلام ميکند. گودرز: اشتباه کردي جواهر؛ اشتباه! براي دست دادن با رجال خارجي نبايد عجله ميکردي. تو نميتوني حضرت والا بشي. بيا دستاي منو باز کن سوار گاري ميشيم ميريم بلاد عثماني و قفقاز. اونجا هر چقد دلت خواست ميتوني اداي خارج نديدهها رو دربياري. حضرت والا خرت کرده جواهر، خرررر! سميه قرباني