نامه امام علی(ع) به فرماندار بصره درباره حضورش در مهمانی تجملاتی
مشرق/ امام علي عليهالسلام در نامه تاريخي به عثمان بن حنيف انصاري، فرماندار بصره، وقتي به حضرت خبر رسيد او را به مهماني خاصي دعوت کرده اند و او به آنجا رفته چنين نوشت: اما بعد، اي پسر حنيف، به من خبر رسيده که مردي از جوانان اهل بصره تو را به مهماني خوانده و تو هم به آن مهماني شتافتهاي، با غذاهاي رنگارنگ، و ظرفهايي پر از طعام که به سويت آورده ميشده پذيراييت کردهاند، خيال نميکردم مهمان شدن به سفره قومي را قبول کني که محتاجشان را به جفا ميرانند، و توانگرشان را به مهماني ميخوانند به لقمهاي که بر آن دندان ميگذاري دقت کن، لقمهاي را که حلال و حرامش بر تو روشن نيست بيرون افکن، و آنچه را ميداني از راههاي حلال به دست آمده بخور. معلومت باد که هر مأمومي را امامي است که به او اقتدا ميکند، و از نور علمش بهره ميگيرد. آگاه باش امام شما از تمام دنيايش به دو جامه کهنه، و از خوراکش به دو قرص نان قناعت نموده. معلومتان باد که شما تن دادن به چنين روشي را قدرت نداريد، ولي مرا با ورع و کوشش در عبادت، و پاکدامني و درستي ياري کنيد. به خدا قسم من از دنياي شما طلايي نيندوخته، و از غنايم فراوان آن ذخيرهاي برنداشته، و عوض اين جامه کهنهام جامه کهنه ديگري آماده نکردهام. آري از آنچه آسمان بر آن سايه انداخته، فقط فدک در دست ما بود، که گروهي از اينکه در دست ما باشد بر آن بخل ورزيدند، و ما هم به سخاوت از آن دست برداشتيم، و خداوند نيکوترين حاکم است. مرا با فدک و غير فدک چه کار که در فردا جاي شخص در گور است که آثار آدمي در تاريکي آن از بين ميرود، و اخبارش پنهان ميگردد، گودالي که اگر به گشادگي آن بيفزايند، و دستهاي گور کن به وسيع کردن آن اقدام نمايد باز هم سنگ و کلوخ زمين آن را به هم فشارد، و خاک روي هم انباشته رخنههايش را ببندد. اين است نفس من که آن را به پرهيزکاري رياضت ميدهم تا با امنيت وارد روز خوف اکبر گردد، و در اطراف لغزشگاه ثابت بماند. اگر ميخواستم هر آينه ميتوانستم به عسل مصفّا، و مغز اين گندم، و بافتههاي ابريشم راه بروم، اما چه بعيد است که هواي نفسم بر من غلبه کند و حرصم مرا به انتخاب غذاهاي لذيذ وادار نمايد در حالي که شايد در حجاز يا يمامه کسي زندگي کند که براي او اميدي به يک قرص نان نيست، و سيري شکم را به ياد نداشته باشد، يا آنکه شب را با شکم سير صبح کنم در حالي که در اطرافم شکمهاي گرسنه، و جگرهايي سوزان باشد. "نهج البلاغه، نامه ۴۵"