چگونه زندگی ساده و شادی داشته باشیم؟
آرمان امروز/ در جهان پيچيده و روابط مختلف انسانها با يک ديگر و ارتباط «عمل ها» با «پيامدها»، شرط خردمندي، آينده نگري و تدبير است. انسان خردمند، قبل از انجام هر کاري، جوانب و عواقب آن را از هر جهت ميسنجد، سپس تصميم گرفته، اقدام ميکند. اين کار که نشانه بصيرت و آينده نگري است، در زندگي فردي و اجتماعي و تصميمهاي خُرد و کلان، کارساز و مفيد است. افراد آينده نگر و مدبر، با طمانينه و درنگ و به دور از شتاب زدگي، در تصميم و عمل، جلوي ضررها و پشيمانيهاي بعدي را ميگيرند. ازسويي جهالت مهمترين عامل بي اخلاقيها بوده و وظيفه عمده مبلغين ديني و عالمان اخلاق، معرفت بخشي وهدايت بشر به سمت رفتارهايي عقلاني است. انسانهاي رشدنايافته غالباً رفتارهاي خود را در سطح احساسي و نه عقلاني انجام ميدهند که اين امر، باعث بروز بياخلاقيها در عرصه اجتماع و رفتارهاي اجتماعي است. از اين رو لازم است بر تربيت عقلاني به عنوان محوري مهم در تربيت اجتماعي تأکيدشود تا سبک زندگي انسانها بر بنيان عقلانيت استوار شده و رفتارها و تعاملات خود را بر مبناي عقلانيت بنا سازند. بهترين مبلغان ديني آنهايي هستند که تلاش ميکنند تا رفتارهاي انسانها را به سمتسطح عقلاني سوق داده و به نوعي الگوي زندگي مبتني بر عقلانيت را ترويج دهند. مهمترين وظيفه مربيان و مبلغان ديني که دغدغه نهادينه ساختن اخلاق و ارزشهاي اخلاقي درجامعه را دارند، هدايت رفتار فردي و اجتماعي انسانها از سطح احساسي به سطح عقلاني است. از سوي ديگر در عصري که همگي به خودمان افتخار ميکنيم که به شدت مشغوليم و به لطف تکنولوژي بيستوچهار ساعته با هم در ارتباطيم، فراموش کردن اين نکته که امور سادهاي در زندگي باعث شاديِ ما ميشوند، بسيار آسان است. در نتيجه گاهي بايد راههايي براي بازگرداندن اين سادگي به زندگيمان پيدا کنيم. پيام فرستادن، راهي رايج براي برقراريِ ارتباط شده است، به حدي که هدف اصلي تلفن را فراموش کردهايم. زنگ زدن به ديگران و مستقيم صحبت کردن! بله، آن سوي تلفن واقعا يک انسان وجود دارد!وقتي پيام ميفرستيد به سادگي ممکن است در برداشت طرف مقابل، بخشي از مفهوم کلامتان از بين برود. سوءتفاهمها بسيار ساده اتفاق ميافتند و مطمئنا سروساماندادن به مشکلات ارتباطي يا مسائل مالي که ممکن است برايتان پيش بيايد، بسيار دشوارتر خواهد بود. آيا برداشتن تلفن و زنگزدن آسانتر نيست؟ ميتوانيد فورا احساساتتان را نشان دهيد و اين امکان به وجود نميآيد که طرف مقابل از پيام شما برداشت اشتباهي داشته باشد، عواطف کنار گذاشته نميشوند و سوءتفاهمي به وجود نخواهد آمد. تلفن زدن سريعتر است و زمان کمتري ميگيرد(زيرا در رَدوبَدل کردن پيامها، بارها و بارها روي مساله مورد نظر تامل ميکنيد) و مهمتر اينکه با تلفني حرفزدن، از اين بابت که کارهاي روزمره را به درستي سروسامان دادهايد، احساس خشنوديِ بيشتري خواهيد کرد. شما هر چند وقت يکبار به شبکه هاي اجتماعي سر ميزنيد و پستهاي ديگران را درباره اينکه چه کارهايي انجام ميدهند، ميخوانيد؟ افرادي را ميبينيد که به دور دنيا سفر ميکنند، گردش ميروند، به رستورانهاي زيبا ميروند. در درونتان کمي احساس حسادت ميکنيد و با خودتان فکر ميکنيد که «چرا من چنين کارهايي انجام نميدهم؟». به جاي اينکه روزهايتان را صرفِ خواندن کارهاي ديگران کنيد، از خانه بيرون برويد و خاطرات خودتان را بسازيد. به جاهايي که دوستشان داريد، سفر کنيد، کتابي را که ميپسنديد، بخوانيد، کوهنوردي کنيد و مهمتر اينکه از مقايسه خودتان با ديگران دست بکشيد. به هر قيمتي که شده، از مقايسهکردن بپرهيزيد، چون مقايسه، شما را راضي نميکند. کاري که شما را خوشحال و راضي ميکند، خاطرهساختن براي خودتان است. تا حالا پيشآمده که حدس بزنيد عزيزان و دوستانتان چه فکري ميکنند و کاملا در موردشان اشتباه کرده باشيد؟ آيا پيشآمده که فرض کنيد آنها چه چيزي را دوست دارند در حالي که اصلا اينطور نبوده است؟پيشداوري و حدس زدنِ اينکه افراد، چه فکري ميکنند، ميتواند مشکلاتي ايجاد کند. ما اغلب خود را در وضعيتي مييابيم که نميدانيم وقتي عزيزانمان به ما نياز دارند، چگونه آرامشان کنيم. زيرا احساس ميکنيم، نميدانيم چطور اين کار را انجام دهيم. ترس بَرمان ميدارد که حالا چه کنيم و چيزي که اوضاع را بدتر ميکند اين است که گاهي عزيزانمان حتي نميخواهند حرف بزنند. شما در اين مواقع چه ميکنيد؟گاهي تنها کاري که بايد انجام دهيد اين است که کنارشان باشيد. به همين سادگي! آنها به کلمات شما نيازي ندارند و نميخواهند حرف بزنند. بلکه تنها به حضورِ دلگرمکننده شما نياز دارند. ما اغلب بهجاي تلاش فعالانه، با نگرانيِ بيهوده درباره آينده، مسائل را زيادي پيچيده ميکنيم. ترجيحا وقتتان را صَرف کارهايي کنيد که اکنون کنترلشان در دست شماست و نگراني درباره مسائلي را که نميتوانيد کنترلشان کنيد را کنار بگذاريد. ما بدان مقصد عالي نتوانيم رسيد زيستن در فضايي آکنده از آرامش، آرزوي ديرينه همه انسانها بوده است. از همين رهگذر، اصلي ترين انگيزههاي انساني در تکاپوي مادّي و معنوي اش، به منظور آرميدن در بستر آسايش ميباشد. امّا آيا اين آرزوي ديرينه، دست نايافتني است و به افسانهاي شبيه است؟ يا آنکه براي رسيدن به اين مقصود، راهي در پيش پاي آدميان وجود دارد. از آموزههاي ديني برمي آيد که سيمرغ آرامش صيد شدني است و در همين زندگي مادّي نيز ميتوان آن را در دام آرزوهاي خويش به چنگ آورد. وقتي قرآن ميفرمايد: «بي گمان اولياي الهي، نه ترسي دارند و نه اندوهي» (يونس: 62) معناي اين آيه، همان سرشار بودن قلب اولياء ا...، از باده آسماني آرامش است. مولانا در حکايتي از حضرت هود عليه السلام ميگويد: «آن گاه که قوم هود عليه السلام ، به دست خويش عذاب پروردگار را چشيدند، به گونهاي که طوفان شديدي وزيدن گرفت تا جايي که آدميان را به هوا برده و به هم ميکوبيد، ولي همين طوفان وقتي به هود و يارانش ميرسد، به نسيمي جان فزا مبدّل ميشود، يعني آنان چنان آرامشي داشتند، که در برابر آن طوفان سهمگين، کمترين ترسي در قلبشان ايجاد نميشد.» وي در اين باره ميگويد: هود گرد مؤمنان خطّي کشيد نرم ميشد باد کان جان ميرسيد همچنين باد اجل با عارفان نرم و خوش همچون نسيم يوسفان بيترديد طوفان حوادث همواره و در هر زماني بوده و خواهد بود. در اين ميان تنها اولياي الهي هستند که به واسطه کاميابي از جام آرامش، هرگز خود را نميبازند. بر همين اساس نقش اخلاق و تربيت ديني کاملاً آشکار ميشود، زيرا اصلي ترين هدف آموزههاي قرآني و روايي رها شدن بشر از چنگال آشفتگيها و نگرانيها و رساندن او به بهشت آرامش است. آموزههاي اخلاقي، افزون بر آنکه سعادت معنوي و اخروي انسان را در پي دارد، دنياي او را نيز به سامان ميرساند، يعني براي خوش بختي در دنيا نيز آراستگي به مکارم اخلاق، امري اجتناب ناپذير است. چنان که در حديثي از اميرمؤمنان عليه السلام آمده است: «اگر بر فرض، ما به بهشت و دوزخ و ثواب و عقاب اعتقادي نداشتيم، باز هم سزاوار بود که به دنبال مکارم اخلاق باشيم».به هر حال آراستگي بشر به مکارم اخلاقي، اصلي ترين دغدغه پيامبران الهي بوده است. براي رسيدن به اين قلّه رفيع که سرانجام آن، سيراب شدن از شهد شيرين آرامش است. پس از تلاش پي گير، مدد جستن از امداد الهي، امري ضروري است. ما بدان مقصد عالي نتوانيم رسيد هم مگر پيش نهد لطف شما گام چند