مشرق/ شهيد حسين خرازي فرمانده لشکر امام حسين (ع) با مشاهده انبوهي از وسايل و امکانات و نيروهاي پياده در ساحل خودي، در حالي که از بيسيم فرياد درخواست کمک فرمانده گرداني را براي ادامه پيشروي ميشنود، بهشدت ملتهب ميگردد. برادر خرازي که از عاقبت لاينحل ماندن اين مشکل آگاه است و ميداند در صورت تأخير، ضربات جبرانناپذيري بر کل عمليات وارد خواهد آمد، يکدفعه از جا برخاسته و بهسوي ديگر سنگرها ميرود. در يکي از سنگرها تعدادي از برادران غيرمسئول و چند روحاني حضور دارند. او وارد سنگر ميشود و با چهرهاي قاطع، خشن و جدي ميگويد:
«… از بيسيمچيها، مسئولين واحدها، روحانيون تا خودم همه بلند شوند.»
بدين ترتيب از کليه افراد بهمنظور تسريع در انتقال وسايل اسکلهسازي، دعوت به همکاري ميکند. برادران جملگي بپا خاسته و اعلام آمادگي مينمايند که کليه وسايل سنگين و حياتي مربوط به اسکلهسازي را از مسيري باتلاقگونه به طول تقريبي ۵۰۰ متر، حمل کنند.
افراد وسايل خود را به گوشهاي انداخته و شلوار خود را بالا ميزنند. در عرض چند ثانيه همه افراد به سمت محل وسايل حرکت ميکنند. برادر حسين خرازي که خود از ناحيه دست معلول شده است، جلوتر و قبل از ديگران به محل مربوطه ميرسد، براي همين، کار با سرعت زياد آغاز ميگردد. افراد دو به دو به کمک هم وسايل را به نزديکترين نقطه ساحل ميرسانند. در اين فعاليت طاقتفرسا، فرمانده لشکر امام حسين (ع) در مسير حملونقل رفتوآمد است و افراد را براي سرعت بخشيدن هر چه بيشتر به کار تشويق مينمايد. افراد خستهوکوفته وسايل را در نزديکي اروند به زمين ميگذارند. فرمانده داخل باتلاق ميشود و در حالي که نزديک به نيمي از بدنش در گلولاي فرو رفته است، نقطهاي از حاشيه اروند را نشان ميدهد. افراد مجدداً وسايل را به سمت آن نقطه حرکت ميدهند و با دشواري بسيار وارد باتلاق ميشوند. به زمين ميخورند، برميخيزند و وسايل را مجدداً بلند ميکنند و به تلاش خود ادامه ميدهند. برخي هم بهناچار وسايل را در سطح لغزنده باتلاق ميکشند.
سه تا چهار ساعت از اين تلاش ميگذرد، همزمان با طلوع آفتاب رمق از تن افراد بيرون رفته است. اما با مشاهده برانکار که بهراحتي در اسکله آمادهشده گذاشته ميشود، خستگي آنها از بين ميرود.
*برگرفته از کتاب نبرد فاو
بازار