طنز/ خوش به حال شما که مسؤولی
شيرين طنز/ نيست اوضاع اقتصادي خوب کم شده جنسِ عالي و مرغوب نيست وضع معيشتي مطلوب صبر بايد کنيم چون « ايوب » خوش به حال شما که مسؤولي صاحب يک حسابِ پرپولي رهنِ کامل، اجاره؛ مي فهمي؟ کاپشنِ پاره پاره مي فهمي؟ دردِ قسطِ دوباره مي فهمي؟ قيمه ي با عصاره مي فهمي؟ خوش به حال شما که مسؤولي گوشت را مي خوري و هرکولي کفش و مانتو خريده اي قسطي؟ چرخِ خودرو خريده اي قسطي؟ پنکه ي نو خريده اي قسطي؟ يک پتو تو خريده اي قسطي؟ خوش به حال شما که مسؤولي دخل و خرجت که نيست معمولي بچه ام شد مريض، ترسيدم توي مطّب ز ميز ترسيدم!! از دواخانه نيز ترسيدم از رژيمِ لذيذ ترسيدم خوش به حال شما که مسؤولي فارغ از خرجِ قرص و آمپولي دخترانت جهاز هم دارند يک زبانِ دراز هم دارند عمدتن اعتراض هم دارند ناز دارند و فاز هم دارند خوش به حال شما که مسؤولي صاحب بچه هاي شنگولي ما جوانيم و آرزو داريم درس هم خوانده ايم و بي کاريم شير هستيم و ضدّ کفتاريم پشتمان چاه و رو به ديواريم خوش به حال شما که مسؤولي شاخ ما را شکسته اي، غولي بنز خود را نمي بري تعمير کفِ ظرفت نمي خورد کفگير وان خود را تو پر کني از شير نيستي با هزينه ها درگير نيست در جيب مردمان پولي بد به حال شما که مسؤولي شاعر : اميرحسين خوش حال