۵۰ جمله زیبا برای درمان جسم و روح
بازده/ در اين نوشتار فهرستي از جملات مثبت انگيزشي زيبا و ناب را گردآوري کردهايم که کمکتان ميکنند انگيزه پيدا کنيد. ما براي پيدا کردن اين نقل قولها که همگي از رهبران خردمند، متخصصين سلامت روان، افراد معروف يا به طور کلي افراد مثبت هستند، اينترنت را جستجو کردهايم. برخي از جملات مثبت انگيزشي در مورد سفرهايي هستند که برخي آدمها رفتهاند تا به آرامش برسند و در وجودشان صلح برقرار شود ما اميدواريم که سفر آنها براي شما الهامبخش باشد و بتوانيد سفر خودتان را شروع کنيد. تلاشها و تکاپوي ديگران ممکن است شما را کمک کند تا مانع شويد از اينکه ديگران اشتباهات مشابهي را تکرار کنند يا مسيري را بروند که با موفقيت همراه نخواهند بود. با ما در اين نوشتار همراه باشيد و از اين جملات مثبت انگيزشي لذت ببريد! ميتوانيد آنها را روي کاغذ بنويسيد و به ديوار بچسبانيد، آنها را روي آينه بنويسيد، آن را به کسي بگوئيد، در دفتر روزنگار تان بنويسيد، يا فقط زير لب براي خودتان تکرار کنيد. اميدواريم که بتوانيد تاثير مثبتي را از برخي جملات مثبت انگيزشي بگيريد. ۱. “بزرگترين و شفابخش درمان، دوستي و عشق است.” – هيوبرت هامفري ۲. “پخت و پز و پختن هم درمان فيزيکي است و هم درمان رواني.” – مري بري ۳. “رفتن به طبيعت بکر و دستنخورده درمان است، درماني براي روح”. – نيکلاس کريستف ۴. “گاهي اوقات براي کشف تواناييهاي واقعيمان و نحوهي استفاده از آنها به شيوههايي که هرگز تصور نميکرديم، لازم است آسيبها، بازآموختنها، و ماهها درمان را براي گرفتن توان دوباره پشت سر بگذاريم “. – تامي داکوورث ۵. “تميز کردن براي من درمان است. اصلا هم از در دست داشتن جارو و خاکانداز احساس شرم ندارم.” آميشا پاتل ۶. “فقط پوشيدن يونيفرم سبب ميشود که بتوانم راهم را ادامه بدهم. اينکه ميتوانم از خانه بيرون بزنم کمکام ميکند که ادامه بدهم. اين بهترين درمان است.” – اريک ديويس ۷. “در زمان انجام درمان، خودم را در آينه متفاوت ميبينم.” – ريکي ويليامز ۸. “پخت و پز درمان خوبي براي من است.” – ليديا باستيانيچ ۹. “براي بسياري از مردم، کنترل درد، استفاده از داروهاي تجويزي در ترکيب با تکنيکهاي مکمل مانند فيزيوتراپي، طب سوزني، يوگا و ماساژ را شامل ميشود. من اين را درک ميکنم زيرا واقعا معتقدم که مراقبتهاي پزشکي بايد فرد را به عنوان يک کل ( ذهن، بدن و روح) مورد خطاب قرار بدهند .” – نائومي جود ۱۰. “من در زندگيام آدمهايي داشتهام که هرگز نسبت به من دلسرد نشدهاند: مادرم، عمهام، معلمام. من يک گفتگو درماني تن به تن داشتم. من يک دايه داشتم که تمام روز در حال بازي کردن با من بود. ” – تمپل گراندين ۱۱. “هنرمندان در مواقع زيادي به نوعي تجربهي تحريکآميز نياز دارند، که وقتي در موردش آواز ميخوانند يا نقشاش را ميکشند يا آن را ميتراشند، متبلور ميشود. اهالي هنر به معناي واقعي کلمه تجربه را همانطور که ميخواهند شکل ميدهند. اين، خود نوعي درمان است.” – اريکا بادو ۱۲. “نوشتن کلماتي درهم و برهم درمان من است! بعدا هرچه نوشتهام را پالايش ميکنم.” – ناتاشا مکالهون ۱۳. “تکنيکهاي گوناگوني براي کمک به تغيير نوع تفکراتي که موجب افسردگي ميشوند، وجود دارد. اين تکنيکها رفتار-درماني شناختي هستند.” – ايروينگ کرش ۱۴. “… کمدي به عنوان درمان من عمل ميکند. من مشکلاتام را همان جا ميگذارم، و در مورد آنها صحبت ميکنم. قبل از اينکه ديگراني فرصتي براي صحبت کردن داشته باشند، دربارهي همه چيز صحبت ميکنم.” – کوين هارت ۱۵. ما ممکن است درمان را به عنوان جستجويي براي ارزش تعريف کنيم. “- آبراهام ماسلو ۱۶. “نوشتن نوعي درمان است؛ گاهي اوقات به اين فکر ميکنم که آدمهايي که چيزي نمينويسند، چيزي نميسازند يا نقاشي نميکنند چهطور ميتوانند از جنون، افسردگي، وحشت و ترس که در برخي موقعيتها اجتنابناپذير است، فرار کنند”. – گراهام گرين ۱۷. “پختن نوعي درمان است.” – پل هاليوود ۱۸. “ثابت شدهاست که ماساژ درماني به از بين بردن افسردگي به خصوص در افرادي که سندروم خستگي مزمن دارند، کمک ميکند؛ مطالعات ديگر نيز نشان دادهاند که اين روش درماني براي همهي آدمها مفيد است.” – اندرو ويل ۱۹. “من واقعا همجنسگرا نيستم و نميتوانم اينجا بنشينم و بگويم که همجنسگرا هستم، زيرا چنين چيزي واقعيت ندارد، اما در عين حال نميتوانم اينجا بنشينم و بگويم که من دگرجنسگرا هستم. من از طريق درمان و صداقت با خودم به اين نتيجه رسيدم. من دوجنسي هستم. ” – شين داوسون ۲۰. “خريد در هر سطحي، نوعي درمان براي بصلالنخاع من است.” – تئوفيلوس لندن ۲۱. “من در مورد افسردگي يا اضطراب در مدرسه چيزي ياد نگرفتم، بنابراين وقتي مجبور بودم به والدينم بگويم” من نياز به کمک دارم، بايد براي درمان اقدام کنم، “احساس ميکردم اين کار يک کودک عجيب و غريب است و من چنين کودکي نبودم….. ليلي رينهارت ۲۲. “وقتي که استراحت ميکنم کلي ايده به ذهنام ميرسد – يا وقتي که مراقبه ميکنم يا وقتي کسي مشغول انجام کاري روي کمرم است، مانند فيزيوتراپي يا طب فشاري. در چنين مواقعي است که من بهترين ايدهها را به دست ميآورم، شايد به خاطر اينکه بدنام در حال بازيابي تعادل است. ” – کتي پري ۲۳. “حرف از راحتي، و انجام ماهرانهي کارها، قديميترين درمان شناختهشده براي انسان است.” – لوئيز نايزر ۲۴. “اصل اول درمان شناختي اين است که خلق و خوي شما کاملا به وسيله شناختها يا افکار شما به وجود ميآيد. شناخت به شيوهي نگاهي که نسبت به چيزها داريد، (درک شما، نگرشهاي ذهني و باورهاي شما) اشاره ميکند و در عين حال شامل نحوه تفسير چيزهايي است که شما در مورد چيزي يا کسي به خودتان ميگوييد. ” – ديويد دي. برنز ۲۵. “من آن را به عنوان يک درمان انجام ميدهم. من اين کار را به عنوان چيزي براي زنده نگه داشتن خودم انجام ميدهم. همه ما نياز به کمي نظم و انضباط داريم. نظم و انضباط من ورزش است.” – جک لالين ۲۶. “نواختن درام براي من درمان است.” – تراويس بارکر ۲۷. “عدم کنترل و استفاده از طنز، ارتباطي بين بيمار و درمانگر برقرار خواهد کرد و باعث ميشود که بيمار مشاور را در دنياي خود قرار دهد و سپس شروع به ارتباط کند و مشاوره بگيرد. درمان موثر با پذيرفته شدن درمانگر در دنياي مشتري آغاز ميشود. ” – ويليام گلاسر ۲۸. “از طريق درمان و فکر کردن زياد و نوشتن خاطراتم، من توانستم از زندگيام به عنوان يک درس استفاده کنم.” – جين فوندا ۲۹. “متوجه شدم که درمان به من کمک ميکند احساسي را که دارم بهتر بيان کنم.” – لنارد لاري مککلوي ۳۰. “بايد بگويم که من با شخصيتي بسيار بد خلق و تلاش و تکاپوي بسيار و بعد از ميزان کافي درمان در گذر سالهاي زياد، توانستم آرامش و خوشحالي بيشتري را در خودم ايجاد کنم.” – جان کليز ۳۱. “و دنياي من در بازيگري خلاصه ميشود. بازيگري هر چه که باشد براي من نوعي درمان محسوب ميشود.” – کوين بيکن ۳۲. ” اگر در حيطهي کارم بهترين نباشم، هر کسي را در اينجا، کارکنان و بقيه همکاران، را فريب ميدهم. تقريبا مانند يک درمان بود اينکه وارد محيطي شدم که در آن راحت هستم. ” راجر کلمنس ۳۳. “اگر در مورد چيزي خوشحال نيستيد، بايد آن را تغيير دهيد. به همين دليل به سراغ درمانهاي زيادي رفتم، و در نهايت، توانايي صحبت کردن براي خودم را به دست آوردم. قرار است از اين به بعد کلي صداي من را بشنويد!” – کتي پري ۳۴. “غذا براي بسياري از مردم درمان است – زماني که ميگوييم غذاي آرامشبخش، واقعا منظورمان همين است. غذا است که باعث آزاد شدن دوپامين و سروتونين در مغز شما ميشود و کلي احساس خوب به شما ميدهد.” – برت هوبل ۳۵. “من معتقدم که براي هر بيمار يک درمان متفاوتي بايد ساخته شود؛ زيرا هر کسي داستان منحصر به فرد خود را دارد.” – ايروين دي يالوم ۳۶. “موسيقي نوعي درمان است. موسيقي افراد را به حرکت وا ميدارد و آدمها را چنان به هم متصل ميکند که هيچ وسيلهي ديگري نميتواند اين پيوند را ايجاد کند. موسيقي تار و پود قلب را زنده ميکند و به عنوان نوعي دارو عمل ميکند.” مکلمور ۳۷. “درمان مانند رفتن به باشگاه است.” – کريس پاين ۳۸. “هدف نهايي درمان … سوال واقعا دشواري است. کلماتي مثل آرامش، مانند تحقق، مانند کشف پتانسيلتان به ذهن من خطور ميکنند.” – ايروين دي يالوم ۳۹. “درمان من ناشي از توجهي است که به زندگيام داشتهام.” – اپرا وينفري ۴۰. “فيلمها مانند نوع گران قيمتي از درمان براي من هستند.” – تيم برتون ۴۱. “در درمان، اهميت حفظ تعادل را ميان زندگي معنوي و زندگي حرفهاي کشف کردهام. لازم است که تعادل خودم را به دست آورم.” – تايگر وودز ۴۲. “براي من، کشتي نوعي درمان است. مهم نيست که اوضاع شخصي من تا چه حد بد است، زماني که وسط تشک ميروم، تمام مشکلاتم ناپديد ميشوند. بساط غم و اندوه و مشکلاتام را پشت سرم ميگذارم، جايي که به آن تعلق دارد “. – ادي گررو ۴۳. “من خيلي به خودم سخت ميگرفتم، وقتي موي کسي را کوتاه ميکردم و خودم از نتيجه راضي نبودم، در مورد آن خيلي زياد فکر ميکردم و مدام خودم را مورد قضاوت و انتقاد قرار ميدادم. اما بعد از درمان و کار زياد حالا ميدانم که چگونه اين افکار را به سرعت از خودم دور کنم، و آن اتفاقات مثل گذشته من را آزار نميدهند. ” – جاناتان ون نس ۴۴. “زماني که آواز ميخوانيد، از يک سري عضلات اضافي استفاده ميکنيد و اين کار نياز به ورزش و تمرينات تنفسي زيادي دارد. در صورتي که آدم تنبلي هستيد، نميتوانيد اين کار را انجام دهيد. اگر توصيهاي جهت تناسب اندام براي مردم داشته باشم اين است که بيشتر و بيشتر آواز بخوانيد. خواندن نوعي درمان خوب و موثر هم محسوب ميشود. ” – ويلي نلسون ۴۵. “درمان شناختي مبتني بر اين ايده است که وقتي شما شيوهي فکر کردنتان را تغيير ميدهيد، ميتوانيد شيوهي احساس کردن و رفتار کردنتان را هم تغيير دهيد. به عبارت ديگر، در صورتي که بتوانيم به شيوهاي مثبت و واقعگرايانهتر در مورد ديگران فکر کنيم، آن وقت است که حل و فصل اختلافات و ايجاد با ارزش روابط شخصي و حرفهاي، سادهتر خواهد بود. ” – ديويد دي. برنز ۴۶. “من در مسير ثابت و پايدار کشف و تغيير خودم هستم. من در حال تلاش هستم که به يک شخص بهتر، و آدمي شادتر تبديل شوم. من درمان را دوست دارم – کاري فوقالعاده موثر است.” – جوليا سوآلها ۴۷. “درمان و مشاوره ميتواند اثراتي شگفتانگيز براي آدمها داشته باشد، اما آنها تا جايي پيش رفتهاند که گاهي اوقات” تجارت “ناميده ميشوند – به اين معناي که بعضي از آدمها يا گروههاي کوچک خدمات کاملا گران قيمتي را به مشتريان خود ارائه ميدهند.” – آلن د بوتون ۴۸. “مشکل اين است که فکر نميکنم در اين يک دقيقه بتوانم کاري انجام بدهم. من مشغول کار کردن روي خودم هستم. شايد اين کار مانند گفتگو درماني به نظر ميرسد، اما در واقع به اين معنا است که بايد ياد بگيريد با خودتان خوشحال باشيد قبل از اينکه بتوانيد بيرون برويد و کسي را پيدا کنيد که قادر است خوشحالتان کند. ” – رابي ويليامز ۴۹. “اگر نميتوانيد عادت توييت کردنتان را کنترل کنيد، پس بهتر است دست از توييت کردن برداريد. بهتر است برويد و دنبال درمان خودتان باشيد”. – آنا ناوارو ۵۰. با آهنگ Location و تمام آهنگهاي همزمان با آن، موسيقي من تبديل به درماني براي ديگران شدهاست و اين همان چيزي است که من واقعا دوست دارم و سبب ميشود که سرشار از لذت باشم.” خالد