برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

طنز/ چالش پیر شدن!

منبع
روزنامه شهروند
بروزرسانی
طنز/ چالش پیر شدن!
روزنامه شهروند/ ‎عموحسام که وارد خانه شد همه تعجب کردند. چهره‌اش حسابي پير شده بود. خانم باجي گفت: «مرد حسابي اين شوخي‌ها چيه؟ مردم چالش پيري را روي عکس‌هايشان انجام مي‌دهند. تو چرا روي صورتت اين کار را کرده‌اي؟» ‏ عموحسام گفت: «من که کاري نکرده‌ام. چيزي شده؟» گولاخ خان گفت: «قيافه‌ات بلانسبت خيلي...‌ اي بابا به خاطر معذوريت نميشه بگم. اصلا تيريپ شخصيتي ما به اين ‏روزنامه نمي‌خوره. ما را خلاص کنيد برم تو شبکه‌هاي مجازي اون جور که دلم مي‌خواد ديالوگ داشته باشم.»
مادموازل ناتو گفت: «اولا به نظر من که خيلي هست خوشگل. جوگندمي کيلي کيلي هست زيبا.‏» روح آقاجان گفت: «حسام جان اون اپليکيشني که باهاش صورتت را اين ريختي کردي معرفي کن من هم برم پير کنم ‏خودم را. که ديده شوم بلکه پسنديده شوم.‏» خانم باجي گفت: «فقط فکر شيطنت و پدرسوخته بازي هستي.‏» عموجان گفت: «خانم باجي جان. شما که اين‌قدر طرفدار حقوق زنان هستي و حتي به «خاله زنک بازي» مي‌گويي «عمو ‏مردک بازي» چرا اين‌جا نميگي مادرسوخته بازي؟» خانم باجي گفت: «اولا دنبال فضولش مي‌گشتم که پيدا شد. ثانيا خدايي‌اش کاري که شما مردها مي‌کنيد و نمونه‌اش ‏همين آقاجان گور به گور شده، پدرسوخته بازي است يا مادرسوخته بازي؟»
همه تصديق کردند فرمايش خانم باجي درست است. ‏ روح آقاجان گفت: «حسام جون، شما اسير اين صحنه‌سازي‌ها نشو. فقط آن اپليکيشن کوفتي را به من معرفي کن ‏خانم ناتو منتظر نمونه.‏» عموحسام گفت: «باور کنيد من از هيچ اپليکيشني استفاده نکردم. مگه صورتم چش شده؟» خانم باجي گفت: «اگر اپليکيشن نباشه حتما بدون مشورت با من رفته‌اي با يک کارگردان چيپ قرارداد بسته‌اي و در ‏فيلم زرد او بازي مي‌کني. اين هم گريم تو در آن فيلم است.»‏
عموحسام گفت: «دست از سر من برداريد. فيلم بازي کردنم کجا بود؟ تو اين هير و ويري همين را کم دارم برم فيلم هم ‏بازي کنم. که البته‌اي کاش بازي مي‌کردم. کلي پول گيرم ميومد.»‏ بعد رفت سمت آيينه قدي کمد و خودش را تو آيينه تماشا کرد. ادامه داد: «واي خدا. اين ديگه کيه؟ چرا من اينجوري ‏شدم؟» روح آقاجان گفت: «ما را فيلم نکن. مرد حسابي ما را گرفته‌اي؟ فقط يواشکي بگو چه غلطي کردي کار من را هم راه ‏بينداز. قشنگ به من بگو از ديروز که رفتي تا امروز که برگشتي چه کارهايي کردي که اين طوري پير شدي؟»
عموحسام گفت: «من که واقعا کاري نکرده‌ام که چهره‌ام به اين زودي پير بشه. تو چالش پيري هم شرکت نکردم. از ‏ديروز... م‎م‎م‎م راستش فقط پسرم مريض بود بردمش بيمارستان ديدم از پس خرج دوادرمونش بر نميام. رفتم براي ‏دخترم جهيزيه بخرم، ديدم اصلا با توان مالي من جور نيست. آمدم خانه ديدم دزد خانه را زده و همان چندرغاز ‏پس‎اندازم را هم برده. بعد...‏» روح آقاجان گفت: «ادامه نده. چرا فيلم هندي تعريف مي‌کني؟» گولاخ خان اما زد زير گريه و گفت: «فيلم هندي کجا بود؟ انگار زندگي ما بود. حق داشته يک شبه اين طور پير بشه. ‏اي لعنت به اين چالشِ...‏» خانم باجي با بغض گفت: «اين‌جا خير سرش ستون طنز است. فعلا تنفس مي‌دهيم تا گريه‌هاتان تمام شود.» ‏ شهرام شهيدي طنزنويس ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره