خدا، انسان را رها نکرد
خراسان/ خدا، انسان را رها نکرد نويسنده : کورش شجاعي و خداوند عزّوجلّ انسان را آفريد و مرتبت اشرف مخلوقات و خليفة اللهي به او بخشيد آن گاه جميع فرشتگان و ملائک را به کرنش در برابر او امر فرمود تا همه خلقت از «ابد» تا «ازل» جايگاه انسان را در منظومه هستي درک کنند و بدانند اين آفريده حق تعالي، گل سرسبد آفرينش است و قابليت قد کشيدن از «فرش» تا «عرش» دارد و براي به فعليّت رساندن اين قابليت بني آدم را ياري رساند و هدايت فرمود، اول به زينت و داشته و هادي پرمقداري به نام «عقل» که انسان را در تميز حق از باطل، راستي از ناراستي، راه از بي راه و سعادت از شقاوت دليل و راهنما باشد و از پس اين گوهر گران بها، هادياني از جنس خود انسان اما آشنا به راه هاي عرش و آسمان و قُرب و نزديکي به آفريدگار برانگيخت تا خلق در اين مسير پر فراز و فرود تا رسيدن به معبود، متحير نماند، برانگيختن هزاران پيامبر از «آدم» تا حضرت «خاتم» جلوه اين لطف الهي است. تمامي رسولان و انبياي الهي در زمان خود رسالتشان را انجام دادند پيامبران اولوالعزم نيز از نوح نبي ا...، ابراهيم خليل ا...و موسي کليم ا...، عيسي روح ا... آن چه را از جانب حق تعالي وحي شد به مردم ابلاغ کردند تا نوبت به خاتمالانبيا محمد مصطفي رسيد و حضرت حق، با جاري کردن تمامت حق و اکمل اديان بر قلب و لسان حضرت ختمي مرتبت، حجت تمام فرمود و پس از آن پنجره وحي بسته شد اما خداوند حکيم با اتمام نبوت انبيا و خلاصه کردن آن در وجود خاتم الانبيا پنجره هدايت و رساندن انسان به سعادت را نبست بلکه در حجة الوداع و سال آخر عمر حضرت مصطفي تکليف مردم را براي هميشه و تا ابد روشن فرمود و به رسول اعظم آن حبيب ا... ابلاغ امري بس مهم و سرنوشت ساز را تکليف فرمود امري که رساندن آن به مردم را مرادف تمامي رسالت حضرتش برشمرد و آن ابلاغ «اکمال دين» و «اتمام نعمت الهي» بر مردمان با اعلام وصايت و ولايت اميرمومنان علي عليه السلام بر جميع ايمان آورندگان تا آخرالزمان بود و منزل جُحفه و کرانه بي کران غديرخم شد منبر و مأذنه اعلام پرچمداري علي بن ابي طالب پس از رسول خاتم و چه کسي حق دارتر، حکيم تر و اولي بر خدا بر تعيين وصي و جانشين حضرت مصطفي. بدين گونه با اعلام و رساندن اين امر الهي توسط پيامبر اعظم گرچه وحي پس از رحلت خاتم المرسلين منقطع شد اما پنجره هدايت انسان به سوي حضرت رحمان همچنان باز و گشوده ماند تا هيچ جوينده و پوينده حقي حيران و سرگردان نماند و علمداري هدايت انسان به حکمت بالغه الهي به انساني واگذار شد که اول مومن و ايمان آورنده به اسلام و آيين محمدي، اولين مرد اقتداکننده به نماز حضرت خاتم، بزرگ شده دامان پيامبر، پسر عمّ و برادر و همسر زهراي اطهر، باب علم نبوي، محرم اسرار الهي بود. آري امامت و ولايت اميرمومنان پس از پيامبر نيوشنده قرآن به فرمان حضرت رحمان به مردي واگذار شد که حتي قبل از بعثت نبي مکرم اسلام نفسي به شرک و کفر نکشيده بود، مردي که به گاه خطر چه در «ليلة المبيت» چه در غزوه ها فدايي پيامبر خدا بود، پهلوان و جوانمردي که به جوانمردي يگانه بود بعد از پيامبر، به زهد و تقوا و سخا نيز، به اکرام و اطعام فقير و يتيم و اسير چنان کوشا و غيرتمند که به شهادت قرآن، به هنگام رکوع انگشتري مي بخشد اين کريم سائل بينوا را، همان علي که به شهادت آيه مباهله «جان پيامبر» بود. خداي علي اعلي، امامت امت را به بنده اي از بندگانش واگذارد که عبدصالح حق تعالي، ازهد، اتقي، اعلم، اشجع، اعدل و تجسم آزادگي و شرف و عزت و غيرت بود و تجلي اتّم بندگي و عبوديت به درگاه ربوبيت پروردگار. اين چنين بي کرانه غدير آن مأذنه اعلام ولايت و امامت مولي الموحدين و ائمه معصومين تا آخرالزمان پنجره هميشه باز هدايت و سعادت انسان شد. و هر دم و هنوز و همچنان از آن مأذنه و «خم» اقيانوس پيما و آسمان گشت اين نداي نبوي به اذن الهي درگوش زمين و زمان و جان مومنان مي پيچيد که من کُنت مولاه فهذا عليٌ مولاه.