بزرگترین اشتباهاتی که مردان در رابطه عاطفی مرتکب میشوند
چطور/ وقتي يک رابطه عاطفي سرانجامِ خوشي پيدا نميکند و دو طرفِ حاضر در آن با هم به مشکل برميخورند، معمولا هر دو طرف مقصر هستند. در زندگي زناشويي وقتي از يکي از دو طرف اشتباهي سر ميزند، ديگري هم اين اجازه را به خودش ميدهد و بهنوعي توجيهي براي رفتار اشتباهش پيدا ميکند. نکتهاي که مردان بايد بيشتر به آن توجه کنند اين است که بهجاي تلاش براي تغيير دادن ديگران، بهتر است سعي کنند از اشتباهات خودشان در رابطه آگاهي پيدا کنند و براي برطرف کردن آنها تلاش کنند. به اين صورت، شريک زندگيشان هم براي تبديل شدن به فردي بهتر انگيزه پيدا ميکند و رابطه روزبهروز سالمتر ميشود. در ادامهٔ اين مطلب، تعدادي از اشتباهات رايج مردان در روابط عاطفي را برخواهيم شمرد تا شايد به شما براي پيش گرفتن اين رويکرد کمکي کرده باشيم. ۱. نخريدن هداياي کافي براي همسر اين اشتباه رايجي در ميان مردان است. بعد از مدتي که کنار همسرتان زندگي ميکنيد، ديگر از شور و اشتياق اوايل رابطه خبري نيست؛ به همين خاطر، پيدا کردن انگيزه کافي براي خريدن هديهاي بخصوص، که واقعا همسرتان را خوشحال کند، دشوار ميشود. اين کاملا طبيعي است. شايد ازلحاظ مالي در مضيقه باشيد، شايد هم زندگي کنار همسرتان روزمره و عادي شده باشد. اما فراموش نکنيد که هرقدر هم از رابطهتان گذشته باشد، باز هم با خريد هديه براي همسرتان خوشحالش ميکنيد. اگر کمي براي اين منظور به خودتان سختي بدهيد، نتايج خوب آن را در رابطهتان خواهيد ديد. ۲. انتخاب اشتباه در هنگام خريد هديه مسئلۀ ديگري که ميتواند بهاندازۀ مورد قبلي براي رابطه بد باشد، اشتباه کردن در هنگام خريد هديه براي همسر است. خيلي از مردها وقتي ميخواهند براي همسرشان هديه بگيرند، چيزي ميخرند که موردنياز خودشان يا هر دويشان است و چنين چيزي را بهعنوان هديه به همسرشان ميدهند. چنين کاري باعث آزردگي او ميشود و به رابطه آسيب ميزند. کمي بيشتر به همسرتان توجه کنيد و از علايق واقعياش مطلع شويد. به اين صورت ميتوانيد هديهاي برايش بگيريد که دوست دارد و خوشحالش ميکند. ۳. نداشتن شناخت کافي از همسر و درک نکردن او آدمها را ميتوانيم به دانههاي برف تشبيه کنيم: هيچکدام شبيه يکديگر نيستند و خصوصيات و ويژگيهاي متفاوتي دارند. به همين خاطر، درک کردن آنها و شناختنشان اصلا کار سادهاي نيست و به زحمت زيادي نياز دارد. مردان زيادي هستند که همسرشان را خوب نميشناسند و بسياري از آنها به اين مسئله واقف نيستند. بيشتر راجع به اين مسئله فکر کنيد. اگر احساس ميکنيد از اين دسته از مردان هستيد، با همسرتان وقت بگذرانيد، با او صحبت کنيد و با پرسيدن سؤالهاي مختلف، سعي کنيد درک بهتري از شخصيت او پيدا کنيد. اگر با چنين صحبتهايي باز هم نتوانستيد او را بهتر بشناسيد، سر کردن به اين اميد که بالاخره اتفاقي خواهد افتاد و او را بهتر خواهيد شناخت، رويکرد خوبي نيست و بايد به فکر راهکار ديگري باشيد. ۴. ترسيدن از نشان دادن احساسات واقعي به همسر رابطه ميان زن و شوهر محدود به کنارِ هم بودن نيست. رابطه زماني خوب و سالم خواهد بود که زن و شوهر با مشارکت و همکاريِ يکديگر زندگي را پيش ببرند و دوستِ هم باشند. اگر همسرتان احساس کند شما کنارش هستيد فقط به اين خاطر که «ميترسيد» کاري را که واقعا دوست داريد انجام بدهيد، از شما دورتر و دورتر خواهد شد. تا جايي که در نهايت، ممکن است شما را رها کند و به دنبال کسي بگردد که از ابراز احساسات حقيقياش به او واهمهاي نداشته باشد. ۵. اولويت ندادن به رابطه با همسر بعضي از مردها به کارشان بيشتر از همسرشان اهميت ميدهند و بعضي به گذراندن وقت کنار دوستانشان؛ به همين منوال، مردهايي هستند که اولويتهاي ديگري قبل از همسرشان دارند. هر زني، اگر در چنين موقعيتي قرار بگيرد، آزرده و ناراحت ميشود. هر بار که قراري را با همسرتان به هم ميزنيد تا به کارهاي ديگرتان برسيد، او آزرده ميشود. اينها روي هم تلنبار ميشود و در بلندمدت به رابطه آسيب ميزند. البته منظور اين نيست که بهکلي از کار يا علايقتان دست بکشيد، اما بهتر است رفتارتان با همسرتان بهگونهاي باشد که وقتي شرايط زندگي دشوار شد و بهقولي به تهِ تلخ خيار رسيديد، بداند که در اين دنيا هيچ چيز ديگري به اندازۀ او برايتان اهميت ندارد و همپاي شما در سختيها شريک باشد. در غير اين صورت، معلوم نيست چه واکنشي نشان خواهد داد. ۶. توجه ناکافي به احساسات همسر اگر زني عصباني باشد و از دست همسرش دلخور باشد، احساسش را صادقانه بروز نميدهد. حالا اگر احساس حسادت کند، به همسرش مشکوک شده باشد يا به هر نحوي احساس رضايت نکند، باز هم شرايط به همين منوال است و احساساتش را بروز نميدهد. اين ويژگي تا حدودي در طبيعت زنان است؛ زنان خوددارتر از مردان هستند. شما در مقام شريک زندگي و همسر او وظيفه داريد به احساسات واقعياش پي ببريد. او در حقيقت با اين بروز ندادن احساساتش ميخواهد شما را امتحان کند. اگر بتوانيد اين کار را انجام بدهيد و سر از احساس واقعي او دربياوريد، او مشکلش را با شما در ميان ميگذارد و فرصت حل مسئله را پيدا خواهيد کرد. اگر هم به همسرتان بيتوجهي کنيد، او هم همين کار را با شما ميکند و در بلندمدت، رابطه آسيب ميبيند. ۷. توجه بيش از اندازه به احساسات همسر اگر در جويا شدن احساسات و احوال همسرتان زيادهروي کنيد و مدام راجع به اين مسئله از او سؤال کنيد، ميتواند بهاندازهٔ مورد قبلي براي رابطهتان بد باشد. اوايل امر از اين پيگيري شما خوشحال خواهد شد و محبت شما را تحسين ميکند، اما طولي نميکشد که اين پيگيري کلافهاش ميکند و برايش آزاردهنده ميشود. بعد از مدتي هم خودِ شما تبديل به مشکل او و علت حالِ بدش خواهيد شد. پيشبيني آيندهٔ چنين رابطهاي هم کار دشواري نيست. ۸. ناموفق بودن در جلب اعتماد همسر اين مورد بهنوعي از موارد ديگر اهميت بيشتري دارد. اگر در جلب اعتماد همسر خود ناموفق باشيد، همهچيز به هم ميخورد. براي اشتباههاي ديگري که برشمرديم، با پيش گرفتن راهکار مناسب و تحمل کمي دشواري ميتوان راهحلي پيدا کرد، اما دربارۀ اعتماد کردن، اوضاع کمي فرق ميکند: اگر يکي از دو طرفِ حاضر در رابطه اعتمادشان به ديگري را از دست بدهند، ديگر راه برگشتي وجود نخواهد داشت. اعتماد بهطور کلي احساس شکننده و آسيبپذيري است. حتما نبايد به همسرتان خيانت کرده باشيد يا به او دروغ گفته باشيد که به شما بياعتماد بشود. کارهاي سادهتري مثل فرستادن پيام براي زني ديگر در شبکه هاي اجتماعي، اگر برملا شوند، اعتماد را از بين ميبرند و شايد زمينهساز پايانِ کارِ رابطه شوند. براي جلب اعتماد همسرتان قرار نيست کاري بکنيد يا نقشي بازي کنيد؛ تنها وظيفۀ شما اين است که از انجام دادن کارهايي که ممکن است موجب بياعتمادي شوند خودداري کنيد. ۹. آويزان و سستعنصر بودن در رابطه زنان مرداني را دوست دارند که همواره در کنارشان باشند، اما اگر شما خودتان را به همسرتان سنجاق کنيد، او بهمرور از اين حالت دلآزرده خواهد شد. اگر او به موجودي احتياج داشت که بخواهد سراسر روز نوازشش کند، يا بچهدار ميشد يا يک حيوان خانگي ميخريد! بودنِ بيش از اندازه کنار همسرتان به اين معنا است که اجازۀ تنها شدنِ گاهبهگاه و رفتن در خلوت خودش را از او ميگيريد. بهعنوان همسر و شريک زندگي او، وظيفه داريد گاهي اين اجازه را به او بدهيد و مرز و محدودهها را رعايت کنيد. نکتۀ ديگر اينکه سعي کنيد ضعف و ترديد از خودتان نشان ندهيد و براي تصميم گيري دربارهٔ مسائل مختلف و ديگر موقعيتهاي اينچنيني، خيلي همسرتان را درگير نکنيد. به تصميمي که ميگيريد پايبند باشيد و مقتدرانه عمل کنيد. شايد اين کار را از روي محبت و مهرباني انجام ميدهيد، اما در بلندمدت خيلي خوشايندِ زنان نخواهد بود. براي اينکه عشق خود را به او اثبات کنيد، کارهاي ديگري هم ميتوانيد انجام بدهيد. ۱۰. صحبت نکردن بهاندازهٔ کافي با همسر يکي از دلايلي که بهخاطر آن با ديگران وارد رابطه ميشويم، اين است که تنها زندگي نکنيم و کسي را بهعنوان همراه داشته باشيم. يکي از شاخصههاي همراهي، صحبت کردن و داشتن تعامل است. پس حتي اگر خيلي اهل صحبت کردن نباشيم، بعد از پذيرفتن مسئوليت رابطه و شروع زندگي مشترک بايد رويهمان را تغيير بدهيم. گاهي کنار همسرتان بنشينيد و با او صحبت کنيد. از روز کارياش بپرسيد، برايش از رؤياهايتان بگوييد و از علايق مشترک و هر چيز ديگري که دوست داريد صحبت کنيد. تنها در اين صورت است که تبديل به بهترين دوست شما ميشود و به معناي واقعي شريک زندگيتان خواهد بود. رابطهاي که در آن ارتباطِ کلامي ضعيف باشد، به مشکل برميخورد. کلام آخر خيلي از مواردي که ذکر کرديم براي زنان هم صدق ميکند. مثلا درمورد خريد هديه، هيچ مردي دوست ندارد با بلوزي صورتي بيرون برود که عکس بچگانه رويش دارد. در بحث اعتماد ميان زن و شوهر هم به همين صورت است؛ زنان وقتي عهدهدار زندگي با مرد ديگري ميشوند، نبايد با بيتوجهي او را به خودشان بياعتماد کنند. اما به هر عنوان و فارغ از جنسيت، مسئلهٔ مهمي که همگي بايد به آن توجه داشته باشيم اين است که در درجۀ اول به اشتباهات و نقصهاي خودمان واقف شويم و سعي در برطرف کردن آنها داشته باشيم. به اين صورت، شريک زندگيمان را هم تشويق ميکنيم که به فرد بهتري تبديل شود. در سوي ديگر، اگر بخواهيم مدام اشتباه را به گردن ديگري بيندازيم و از خودمان سلب مسئوليت کنيم، به نتيجهاي نميرسيم و فقط شرايط را از چيزي که هست بدتر ميکنيم.