داستانک/ شمعی برای ضربان قلب فرزندش
آخرين خبر/ اولين شمع را به ياد اولين ضربانهاي قلب پسرش که نخستين بار خودش شنيده بود، روشن کرد. دومين شمع را به ياد نگاه او که تا اعماق وجودش رخنه ميکرد. سومين شمع را که روشن کرد طاقت نياورد، به ياد حسين(عليه السلام) و علياکبر(عليه السلام) افتاد. چقدر دلش ميخواست ضربان قلب پسرش را دوباره بشنود. صبر نکرد. با بيمارستان تماس گرفت تا برگه رضايت اهداي عضو را امضا کند. شام غريبان، بهترين شب براي بخشيدن زندگي دوباره به قلب پسرش بود. معصومه کلانکي – تهران