آخرين خبر/ شکاف خالي ديوار را کاويد و کاغذي طومار وار از آن بيرون کشيد.
گفتم: «مي دوني حکومت نظاميه؟»
گفت: «مي دوني محرمه!»
گفتم: «تنها ميموني.»
گفت: «زمانه عوض شده، مردم آتش زير خاکسترند.»
گفتم: «اگه نيان؟»
نگاهي کرد و لباسها و شمشيرها و کلاه خودها را در آغوش کشيد و با يک چشم که از پشت پارچه هاي رنگي سبز ديده مي شد، مصمم نگاهم کرد و بيرون رفت.
صداي شليک يک گلوله و الله اکبر. يک، دو... ده و تکرار آن بر آسمان شب.
ظهر عاشورا تعزيه برپاست و روي لباس حضرت علي اکبر(ع) سوراخ جاي تير مانده است.
عليرضا حسيني موسوي – مشهد
بازار