امام علي (ع) اين را مي فرمود و براء لقمه را ميجويد که ناگهان پاچه مسموم به سخن آمد و گفت:اي رسول خدا ص (ص) مرا نخور، زيرا آغشته به زهرم و براء به حالت مرگ افتاد و مرد.
پيامبر (ص) فرمود: زن را بياوريد؛ چون آوردند فرمود: چرا اين کار را کردي؟
زن گفت: شما مرا بيکس و تنها کردي؛ پدر، عمو، برادر، همسر و فرزندم را کشتي من اين کار را کردم و گفتم: اگر پادشاه جاه طلب باشد از او انتقام مي گيرم و اگر چنانکه خود ميگويد پيامبري است که وعده فتح مکه و پيروزي دارد خدا او را از خوردن آن بازميدارد و زياني نمي بيند.
پيامبر (ص) فرمود:اي زن! راست گفتي، مرگ براء نيز به زيان تو نيست، زيرا خداوند او را با سبقت بر پيامبر (ص) آزمود و اگر به فرمان پيامبر (ص) مي خورد از زيان و زهرش در امان مي ماند.
سپس فرمود: بگوييد سلمان، مقداد، عمار، صهيب، ابوذر، بلال، و... تا ده نفر از بهترين اصحاب خود را نام برد، بيايند و امام علي (ع) نيز با ايشان بود.
چون آمدند فرمود: اطراف سفره پاچه بريان شده بنشينيد و دست خود را بر آن گذاشت و اين دعا را بر آن خواند؛ به نام خداوند بخشنده مهربان، به نام خداي شفابخش، به نام خداي کفايت کننده، به نام خداي عافيت دهنده، به نام خدايي که با ياد ونام او هيچ چيز و هيچ بيماري و آفتي در زمين و آسمان ضرر نميزند و او شنواي داناست.
پس فرمود: به نام خدا بخوريد، و خود و آنان خوردند تا سير شدند و بر آن آب آشاميدند. سپس فرمود: تا آن زن را نگهدارند، چون روز دوم شد فرمود تا همه حاضر شدند و آن زن را آوردند، پيامبر (ص) فرمود: آيا اينان در حضور تو از آن نخوردند؟ مي بيني که خداوند چگونه پيامبر و اصحابش را حفظ کرد؟
آن زن گفت:اي رسول خدا! تاکنون در پيامبري تو شک داشتم اينک يقين پيدا کردم که تو به حق، پيامبر خدايي، پس شهادت مي دهم که هيچ معبود به حقي جز خدا نيست که يگانه و بي شريک است و تو به راستي بنده و رسول خدا هستي.
(التفسير المنسوب الي الامام العسکري عليهالسلام: ۱۷۷ ح ۸۵، بحارالأنوار ۱۷: ۱۳۷)
معجزه دوم، چاق شدن و پر شير شدن گوسفند در مسير هجرت پيامبر (ص) به مدينه
بر اساس روايات هنگامي که رسول خدا (ص) و همراهانش به مدينه مى رفتند چشمشان از دور به خيمه اى افتاد و آنان براى تهيه آذوقه راه خود را به سمت آن خيمه کج کردند و چون به آنجا رسيدند زنى را در آن خيمه ديدند که با اثاثيه اندکى که داشت در ميان آن خيمه نشسته و گوسفند لاغرى هم در پشت آن خيمه بسته است.
از آن زن که نامش «ام معبد» بود گوشت و خرمايى خواستند تا به آنها بفروشند و پولش را بگيرند ولى او گفت: به خدا سوگند خوراکى در خيمه ندارم وگرنه هيچگونه مضايقه اى از پذيرايى شما نداشتم و نيازمند پول آن هم نبودم.
رسول خدا (ص) بدان گوسفند نگاه کرد و فرمود:اى ام معبد اين گوسفند چيست؟
جواب داد: اين گوسفند به علت ناتوانى و ضعف نتوانسته به دنبال گوسفندان ديگر به چراگاه برود.
رسول خدا (ص) فرمود: آيا شير دارد؟
ام معبد گفت: اين گوسفند ضعيفتر از آن است که شيرى داشته باشد!
رسول خدا (ص) نزديک رفت و دست بر پستانهاى گوسفند گذارد و نام خداى تعالى را بر زبان جارى کرد و درباره گوسفندان ام معبد دعا کرد و سپس دستى بر پستان گوسفند کشيد و ظرفى طلبيد و شروع به دوشيدن شير کرد تا آن قدر که آن ظرف پر شده و نوشيد آنگاه دوباره دوشيد و به همراهان خود داد تا همگى سير و سيراب شدند و در پايان نيز ظرف را پر کرده نزد آن زن گذاشت و پول آن شير را به ام معبد داده و رفتند.
چيزى نگذشت که شوهر او آمد و چون نزد همسرش شير ديد با تعجب پرسيد: اين شير از کجاست؟
زن در جواب گفت: مردى اين چنين بر اينجا گذشت و داستان را گفت و چون اوصاف رسول خدا (ص) را براى شوهرش تعريف کرد
آن مرد گفت: به خدا اين همان کسى است که قريش وصفش را مى گفتند و اى کاش من او را مى ديدم و همراهش مى رفتم و در آينده نيز اگر بتوانم اين کار را خواهم کرد.
منبع کتاب زندگانى حضرت محمد (ص) از رسولى محلاتى
معجزه سوم، پيروزي پيامبر (ص) در جنگ بدر با پاشيدن مشتي از خاک بر سپاه دشمن
بر اساس آيه ۱۷ سوره انفال؛ پيامبر در جنگ بدر با پاشيدن مشتي خاک که بر صورت همه سپاهيان دشمن ريخت با اين معجزه بزرگ پيروز شد؛ اولين جنگ با فرماندهي پيامبر (ص) ميان مسلمانان و مشرکان قريش پس از هجرت پيامبر (ص) به مدينه در هفدهم رمضان سال دوم هجري در منطقه بدر روي داد در اين جنگ مسلمانان عليرغم تعداد اندک ياران به پيروزي رسيدند و چند تن از بزرگان مشرکان کشته يا اسير شدند. اين پيروزي جايگاه مسلمانان در مدينه را تثبيت کرد. بنابر منابع تاريخي از علل پيروزي مسلمانان، جانفشاني و دلاوري مسلمانان بهويژه امام علي(ع) و حمزه سيدالشهداء (ع) بود. اين غزوه جزو معدود جنگهايي است که در قرآن ذکر شده و نمونهاي از امدادالهي دانسته شده است.
معجزه چهارم، امداد غيبي خداوند به ياران پيامبر (ص) و اعزام پنج هزار فرشته مقرب الهي
بر اساس آيات ۱۲۳، ۱۲۴ و ۱۲۵ سوره آل عمران در جنگهايي که پيامبر (ص) حضور داشت خداوند براي غلبه بر سپاه دشمن، فرشتگان الهي را به ياري ايشان و يارانشان ميفرستاد. در اين آيات آمده است خداوند براي تقويت روحيه مسلمانان و مومنان، سپاهي را به ياري آنها ميفرستاد تا با تقويت ايمان و روحيه شان بر دشمنان پيروز شوند و تعداد فرشتگان در اين آيات از سه هزار تا پنج هزار فرشته آورده شده است.
معجزه پنجم، فواره زدن آب از ميان انگشتان پيامبر (ص) و نوشيدن و سيراب شدن همه حاضران يک لشکر
بر اساس روايتي به نقل از کتاب احتجاج طبرسي؛ امام علي (ع) در جواب يهودي که مانند معجزات انبياء سلف را در خواست ميکرد، فرمود: پيغمبر (ص) وقتي که در حديبيه فرود آمد اهل مکه آن حضرت (ص) را محاصره کرده بودند اصحاب از تشنگي شديد به حضرت (ص) شکايت کردند به گونهاي که اسبها نيز ناتوان شده بودند، حضرت رکوه يماني را خواست و دست مبارکش را روي آن گذاشت که از ميان انگشتانش آب شکافته و جاري شد به طوري که همه لشکريان و اسبها سيراب شدند و ظرفها را پر کردند.
معجزه ششم، آگاهي از زبان حيوانات و پناه بردن آنها از خطر مرگ به پيامبر (ص)
بر اساس روايتي از امام صادق (ع)، روزي پيامبر اسلام (ص) از کنار شتري که بر زمين افتاده بود، گذشتند و فرمودند: اين حيوان از بدرفتاري سرپرستي صاحبش شکوه دارد.
به صاحبش گفتند: آن را بفروش.
شتر بلند شد و در پي آن حضرت (ص) رفت.
پيامبر (ص) فرمود: از من ميخواهد که آن را سرپرستي کنم. سپس آن را براي امام علي (ع) خريدند و تا جنگ صفين با آن حضرت بود.(عبداللّه حميرى، پيشين، ص ۳۲۳)
همچنين شتري به مسجد پيامبر (ص) آمد و سرش را بر دامان آن حضرت (ص) گذاشت و خرخر کرد.
پيامبر (ص) فرمودند: اين حيوان ميداند که صاحبش ميخواهد آن را براي وليمه فرزندش قرباني کند.
کسي گفت: اين شتر فلاني است که ميخواهد چنين کند.
حضرت فردي را نزد صاحب شتر فرستادند و از او خواستند که آن را قربان نکند و او پذيرفت.
(همان، ص ۳۲۳ و ۳۲۴)
معجزه هفتم، خبر از غيب و کارواني که شتر خود را گم کردند
بر اساس روايات علي بن ابراهيم از امام صادق (ع) نقل ميکند؛ پيامبر اکرم (ص) فرداي شب معراج، براي مردم فرمودند: خداوند ديشب مرا به بيت المقدس برد و آثار جايگاه پيامبران را به من نشان داد.در بازگشت، به کارواني برخوردم که شتري از آنها گم شده بود و ظرف آبي داشتند که مقداري از آن را نوشيدم و بقيه را بر زمين ريختم. آن کاروان فردا هنگام طلوع صبح به شهر مکه ميرسد در حالي که شتري نر و سرخ مو پيشاپيش آن حرکت ميکند.
فرداي آن روز مردم ديدند که هنگام طلوع خورشيد کارواني با همان نشاني که پيامبر (ص) بيان نموده بود، رسيد.
کاروانيان به ماجراي گم شدن شتر و ريختن آب نيز شهادت دادند.
(سيدهاشم بحرانى، پيشين، ج ۴، ص ۵۰۵ ـ ۵۰۶)
معجزه هشتم، شهادت حيوانات و گياهان به رسالت پيامبر اسلام (ص)
بر اساس روايات، برخي از مشرکان به حضرت محمد (ص) گفتند: اگر واقعا پيامبر خدا هستي از آن درختي که وسط بيابان است بخواه جلو بيايد و به رسالتت شهادت دهد. پيغمبر اکرم (ص) اشاره کردند، درخت جلو آمد و به رسالت ايشان شهادت داد. (نهج البلاغه، خ ۱۹۲)
همچنين امام صادق (ع) فرمودند: گرگي به رسالت پيامبر اکرم (ص) شهادت داده است. (محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج ۱۷، ص ۲۲۵)
بر اساس روايتي نيز برخي از کفار به رسول خدا (ص) گفتند: اگر واقعا پيامبر خدا هستي سنگ ريزهها در دستت سخن بگويند حضرت (ص) سنگ ريزهها را در دست گرفتند و صداي تسبيح از آنها بلند شد (ر. ک. همان، ج ۱۷، ص ۳۳۷، باب ۴، ح ۴۲ و ص ۳۷۹، باب ۲، ح ۴۸ و ۴۹)