ماجرای وحشتناک آخرین قربانی آبله!
برترين ها/ در تابستان ۱۹۷۸، سازمان بهداشت جهاني در آستانه يک دستاورد چشمگير قرار داشت: آبله، بيماري که سه هزار سال بود مردم را وحشت زده کرده و ميليونها نفر را کشته بود، از طريق برنامه واکسيناسيون جمعي که ۱۰ سال به طول انجاميد، ريشه کن شده بود. آخرين مورد گزارش شده از آبله در اکتبر سال پيش از آن بود، با دقيقتر بخواهيم بگوييم ۱۰ ماه قبل. يک آشپز ۲۳ ساله به نام علي مائو مالين که در بيمارستاني در سومالي کار ميکرد، آخرين کسي بود که از راه طبيعي به اين بيماري مبتلا شد. مالين واکسينه نشده بود، اما به طرز معجزه آسايي بهبود يافت. تيمي از پزشکان عاملان شيوع بيماري را رديابي کردند که منجر به واکسيناسيون بيش از ۵۰هزار نفر شد. دونالد هندرسون، واگير شناس يا اپيدميولوژيست آمريکايي که کمپين ريشهکني آبله را در سازمان بهداشت جهاني به عهده داشت به همراه گروهش به اين نتيجه رسيده بودند که ديگر هرگز موردي از اين بيماري وحشتناک مشاهده نخواهد شد. اما تا دو سال بعد که مطمئن شوند آبله کاملا از بين رفته است، اين را اعلام رسمي نکردند. سپس اين بيماري، بار ديگر و براي آخرين بار مشاهده شد. قرباني ژانت پارکر، عکاس پزشکي ۴۰ ساله بود که در بخش آناتومي دانشکده پزشکي بيرمنگام در انگلستان کار ميکرد. پارکر در ۱۱ آگوست مبتلا به تب همراه با سردرد و درد عضلاني شد. در عرض چند روز، بدنش پر از جوش و خالهاي قرمز زشت شد. پزشکش به او گفت که مبتلا به آبله مرغان شده و جاي نگراني نيست. اما چند روز بعد، تاولهاي چرکي بزرگ و بزرگتر شدند و بيماري او بدتر شد تا اينکه ديگر نتوانست بدون کمک مقاومت کند. او در ۲۰ آگوست در بيمارستان قرنطينه کاترين دو بارنز در سوليهال انگلستان بستري شد و همان جا بود که بيماري وحشتناکش تشخيص داده شد: او مبتلا به شديدترين نوع آبله شده بود! وقتي خبر اين بيماري به بيرون درز پيدا کرد، شهر را وحشت فرا گرفت. البته فقط مردم نبودند که ترسيده بودند، دولت و سازمان بهداشت جهاني هم دچار وحشت شده بودند. از ميان همه مکانهاي ممکن، انگليس آخرين جايي بود که انتظار شيوع آبله از آن ميرفت. اما منبع اين عفونت مشخص بود. دفتر پارکر دقيقا بالاي يک آزمايشگاه به سرپرستي پروفسور بدسون قرار داشت، جايي که نمونههاي زنده ويروس آبله مورد مطالعه قرار ميگرفت. اين يکي از معدود آزمايشگاههايي بود که توسط سازمان بهداشت جهاني براي تحقيق اين بيماري استفاده ميشد. درخواست بدسون براي مجوز انجام تحقيقات روي آبله ابتدا توسط سازمان بهداشت جهاني رد شد، زيرا ميخواستند تا حد ممکن آزمايشگاههاي کمي اين ويروس را ذخيره کنند. اما بدسون پافشاري کرد و در نهايت مجوز انجام تحقيقات روي ويروس آبله، به شرط رعايت استانداردهاي ايمني آزمايشگاه داده شد. بدسون موافقت کرد، اما به وعده خود عمل نکرد. در بازرسي سه ماه پيش از شيوع بيماري، مشخص شد که استانداردهاي ايمني مطابق با توصيههاي سازمان بهداشت جهاني نبوده است. بدسون اطمينان داد که خطري پيش نمآيد و کار او تقريبا به پايان رسيده و به روزرساني آزمايشگاه بسيار زمانبر و پرهزينه است. پروفسور بدسون يکي از اولين کساني بود که ماجراي بيماري ژانت پارکر را شنيد. اين خبر او را وحشت زده کرد. بعد از چند روز بيماري پارکر رو به وخامت گذاشت. هر دو چشم او در اثر زخم نابينا شد و پزشکان معتقد بودند که کليههايش هم از کار افتاده اند. در ۵ سپتامبر، پدر ۷۷ ساله پارکر که نميتوانست فشار بيماري دخترش را تحمل کند، در اثر ايست قلبي درگذشت. روز بعد، پروفسور بدسون به خانه خود در حومه بيرمنگام رفت و با بريدن گلويش، خود را کشت. او اين يادداشت را از خود به جا گذاشت: «از اعتمادي که بسياري از دوستان و همکارانم به من و کارم داشتند متاسفم. ميدانم اين آخرين کاري است که انجام دادم، اما شايد به آنها آرامش دهد.» با بررسي بيشتر فاجعه عدم رعايت ايمني و بياحتياطيهاي زيادي در ميان کارمندان آزمايشگاه مشخص شد، مثل دست زدن به نمونههاي ويروس بدون تجهيزات ايمني، نبودن هوابند براي جلوگيري از خروج ويروس از آزمايشگاه، نبودن حمام يا رختکن، استريل کردن نامناسب و پوشيدن لباسهاي آلوده. کارمندان دچار اين عفونت نشدند، چون واکسنهاي خود را که هر سه تا ۵ سال تمديد ميشد، به موقع ميزدند.