چگونه با آدمهای سرسخت بهتر کنار بیاییم؟
برترين ها/ آدمهاي سخت انواع گوناگوني دارند. وسواسيها، يکدندهها، کمال گراها، آنهايي که روحيهي تهاجمي دارند، بدبينها و شکاکها همگي جزو آدمهاي سخت هستند. اما يادتان نرود که هر آدم سختي گاهي ميتواند غيرقابل تحمل شود و شما ميتوانيد با استفاده از کلماتي ساده، جلوي سوء تفاهمها و شروع رفتارهاي منفي اين افراد را بگيريد.
اگر طرف مقابلتان عصباني و به شدت دلخور است، نشان دهيد که او را ميفهميد و از او بخواهيد بيشتر برايتان حرف بزند.
براي کم کردن تنش و آرام کردن کسي، ميتوانيد از حس همدليتان استفاده کنيد. به او نگاه کنيد، به او فکر کنيد و بگوييد: «ميفهمم، بايد خيلي سخت باشد». مثلا اگر همکارتان بابت مسئوليتهاي جديدش خيلي عصباني است بگوييد: «مدير بخش به اين مهمي در چنين شرکت بزرگي بودن اصلا کار سادهاي نيست». ضمنا يادتان باشد عبارت ِ «تو را درک ميکنم» هميشه هم تاثيرگذار نيست. بهتر است بگوييد: «براي اينکه بهتر حالت را درک کنم، بيشتر برايم حرف بزن!».
اگر ميبينيد لازم است کسي روي چيزي بيشتر کار کند، با قدرداني شروع کنيد.
اگر ميخواهيد به همسرتان بگوييد بايد کاري را که به عهدهاش گذاشتهايد بهتر انجام دهد يا مثلا همکارتان بايد کاري را دوباره انجام دهد، با قدرداني و تشکر شروع کنيد: «من واقعا از تو ممنونم که تلاش کردي، کارت عالي بود، يک چيزهايي هست که ميتواند بهتر هم بشود، بيا با هم انجامش دهيم!».
به جاي اينکه کسي را مجبور به کاري کنيد، با کلمات خوشايند و ملايم دلش را به دست آوريد.
کسي را مجبور به انجام درخواست خود نکنيد. بهتر است روش و لحنتان ملايم باشد. مثلا اگر دوستتان وقت آزاد دارد و دوست داريد براي خريد لباس همراهيتان کند، اما او تنبل است، بگوييد: «من عاشق اين هستم که با تو به خريد بروم! تو خيلي خوش سليقهاي و من خودم نميتوانم بدون نظر تو انتخاب کنم!».
اگر کسي اصرار دارد براي کاري عجله کنيد بگوييد که به زمان نياز داريد.
شما اين حق را داريد که فکر کنيد و تصميم درست را بگيريد؛ بنابراين بهتر است خونسرديتان را حفظ کنيد، رُک و راست باشيد و با مهرباني و ادب بگوييد: «من به فرصتي نياز دارم تا فکر کنم. اميدوارم درک کني که دلم نميخواهد اشتباه کنم!». عوض کردن موضوع بحث و ناديده گرفتن مسئله، هميشه هم جواب نميدهد.
وقتي کسي سرتان داد ميزند بگوييد که از اين کار خوشتان نميآيد.
شايد رئيستان باشد، اما دليل نميشود حق داشته باشد با شما بدرفتاري کند. وقتي کسي سرتان داد ميزند بگوييد که شيوهي حرف زدنش شما را ناراحت ميکند، اما با کلامي مودبانه احساستان را بيان کنيد. ميتوانيد بگوييد: «درک ميکنم که شما عصباني هستيد، اما من واقعا ناراحت ميشوم وقتي کسي سرم داد ميزند!».
نپذيريد کسي سرزنشتان کند، در عوض بگوييد که کاملا مشتاق و آمادهايد در مورد مسئلهتان گفتگو کنيد.
سرزنش کردن و مورد عتاب قرار دادن، هرگز راه حل نيست، حتي اگر مرتکب اشتباهي جدي شده باشيد. هميشه بهتر است راهي سازندهتر پيدا کنيد. اگر کسي شما را ملامت و سرزنش کرد بگوييد: «حق با شماست، من کاملا مشتاق و پذيراي اين هستم که در مورد اشتباهي که کردهام حرف بزنيم، اما بدون داد و فرياد!».
به طرف مقابلتان هشدار دهيد که اگر با پرخاش و بياحترامي رفتار کند، آنجا نخواهيد ماند.
کسي که روحيهي پرخاشگري دارد ميتواند سرتان داد بزند که يک احمق هستيد و اگر شما هم با همين روش جواب بدهيد، ميتواند جنگي به پا شود. جواب مناسبي که ميتوانيد بدهيد اين است: «اگر به من بياحترامي کني، گفتگو را ادامه نخواهم داد، انتخاب خودت است که چطور رفتار کني!». البته اگر طرف مقابل با کلمات توهين آميز ادامه داد و پرخاش کرد، لازم است به چيزي که گفتيد عمل کنيد.
اگر رفتار کسي را نميپسنديد، با ملايمت اعتراضتان را نشان دهيد.
در مقابل رفتارهاي نادرستي که نميپسنديد، اما پرخاش و بياحترامي هم ندارند، با ملايمت حرف بزنيد و مثلا اگر هم اتاقيتان براي چندمين بار از بطري شير شما استفاده کرده است، لازم نيست واکنشي نشان ندهيد و از درون عصبانيتر شويد، در عوض بگوييد: «اين بار هم اشکالي ندارد، اما لازم است در مورد استفاده از مواد غذايي دوباره با هم توافقي بکنيم!».
وقتي کسي از شما انتقاد ميکند.
اگر کسي دوروبرتان است که هميشه از شما ايراد ميگيرد و انتقاد ميکند و کاسهي صبرتان لبريز شده، داد و فرياد و جنگ و دعوا فايدهاي ندارد. اول اسم طرف مقابلتان را به آرامي ادا کنيد، مکث کنيد، به چشمهايش نگاه کنيد و بگوييد: «ميشود خواهش کنم در مورد کارهاي من (احساسات من) محترمانهتر حرف بزني و با من مهربانتر باشي؟».
براي اينکه طرف مقابل شما را درک کند، در مورد احساساتتان حرف بزنيد.
به جاي اينکه مدام سرزنش کنيد و با جملاتي مانند «تو درکم نميکني» يا «تو هميشه همه جا را بهم ميريزي»، طرف مقابلتان را بکوبيد، سعي کنيد از جملاتي که با «من احساس ميکنم ...» شروع ميشوند استفاده کنيد. مثلا اگر همسرتان هميشه جورابهايش را روي زمين پرت ميکند و با وجود اينکه بارها به او تذکر دادهايد، باز هم بعد از يک روز سخت کاري به خانه برگشتن ميبينيد اين کار را تکرار کرده بگوييد: «من امروز آنقدر خستهام که وقتي ميبينم جورابهايت را وسط اتاق پرت کردهاي دلم ميخواهد منفجر شوم، اما واقعا دوست ندارم با هم دعوا کنيم!».
براي اينکه کسي را آرام کنيد از او بپرسيد چه کمکي از دستتان برميآيد.
اگر با کسي روبرو هستيد که مضطرب و پريشان است، سعي نکنيد نصيحتش کنيد يا راه حل پيشنهاد بدهيد. در عوض بهتر است بپرسيد: «کاري هست که بتوانم برايت انجام بدهم؟».
براي کنارآمدن با همکارتان در مورد هر دوتايتان حرف بزنيد.
از عبارت «هر دوي ما بايد ...» استفاده کنيد تا نشان دهيد ميخواهيد در کارها و مسئوليتها شريک باشيد و تنها يک نفر را مقصر نميدانيد. مثلا اگر با همکارتان در مورد بخشي از کار او حرف ميزنيد که به درستي انجامش نداده است، ميتوانيد بگوييد: «هر دوي ما بايد تمام تلاشمان را بکنيم تا نتيجهي خوبي بگيريم!». اين عبارت در زندگي مشترک نيز اغلب به خوبي جواب ميدهد.
وقتي تلاش ميکنيد در مورد مسئلهاي به توافق برسيد، اما موفق نميشويد، وقفه ايجاد کنيد.
شما خونسردي خود را حفظ کردهايد، رک و راست حرف ميزنيد و طرف مقابل را نيز سرزنش نميکنيد، اما طرف مقابلتان همچنان مثل يک بچه رفتار ميکند. در چنين مواردي، توقف کنيد. ميتوانيد بحث و گفتگويتان را به فردا يا حتي شايد زماني ديرتر موکول کنيد. ميتوانيد بگوييد: «از آنجاييکه نميتوانيم به توافق برسيم، ميتوانيم ادامهي بحثمان را به روز ديگري موکول کنيم تا فرصت داشته باشيم به گزينهها و راه حلهاي بهتري فکر کنيم!».