طنز/ مهاجرت فقط برای خدمت و لاغیر
روزنامه شهروند/ آقاي مالهزاده سلام عليکم. سلام بر شما. آقا يک مدت نبوديد. خيره ايشالا. ديگه خودتون ديدين. سر ما هم شلوغ بود اين مدت. بسيار عالي. حالا خوب کشيدين؟ ديگه مردم بايد قضاوت کنن. ما وظيفهمون رو انجام ميديم. اميدوارم تميز در اومده باشه. بسيار خب ... همونطور که ميدونيد ايافسي هم ما رو از ميزباني جام باشگاههاي آسيا محروم کرد. شما چه نظري در اين باره داريد؟ اين مسأله به نظر من زيادي بزرگ شد. ميريم رايزني ميکنيم باهاشون. سوال من اينه که لابي ما در آسيا چرا اينقدر ضعيفه که به راحتي ميزباني رو از ما ميگيرن؟ سوال خوبي بود. خب جوابش چيه؟ ميگم چه برف زيبايي در تهران باريد! ديديد شما اين نعمت خداوند رو؟ بله ولي عرض بنده درباره ميزباني فوتبال ما در آسيا بود. بسيار عالي. برف بازي هم کرديد؟ آقا جان! ميگم ايافسي ما رو محروم کرده ميگي برف اومد؟ به ما که خيلي خوش گذشت. اميدوارم مردم عزيز هم قدر اين لحظات زيبا رو بدونن. خب ظاهرا مايل نيستيد به اين سوال جواب بدين. سوال بعدي بنده اينه که شما حتما در جريان مهاجرت برخي ورزشکاران هستيد. بله من در جريان تمام جزئيات هستم. خب به نظر شما علت اين مهاجرتها چيه؟ به نظرم خيلي حرکت زشتيه. دليلش رو من پول ميدونم. آدم بهخاطر پول نبايد مهاجرت کنه که. فقط پول نبوده آخه. بعضي محدوديتها هم بوده. باشه. آدم به خاطر محدوديت هم نبايد مهاجرت کنه. فقط محدوديت هم نبوده. ظاهرا بهشون اهميت هم نميدادن و براشون ارزشي قايل نبودن. آدم به خاطر ارزش قائل نبودن و پول و نبودن امکانات و نداشتن فرصت براي عرضه استعداد بايد مهاجرت کنه؟ خب پس براي چي بايد مهاجرت کنه؟ اينها دليل نميشه عزيز من. آدم به هيچوجه نبايد مهاجرت کنه مگر يک مورد. چه موردي؟ اينکه بخواي خدمت کني ولي زمينه براي خدمت فراهم نباشه. ميشه مثالي بزنيد؟ بله ميشه. مثلا بنده يک دوستي داشتم. ايشون در يک سمتي خدمت ميکردن. اصلا تعهد ايشون رو من نميتونم توصيف کنم. شب و روز خودش رو وقف خدمت کرده بود. اينقدر خدمت ميکرد که حتي از زن و بچهاش هم دست کشيد. عجب. يعني زن و بچه رو ول کرد؟ آره ديگه بنده خدا ول کرد فرستاد کانادا. آهان کفتروار ول کرد. بله ...خلاصه آقا چند ماه گذشت يهو ديد يه پول گندهاي اومده تو جيبش. گفت اين پولها من رو وسوسه ميکنن و نميذارن من خوب خدمت کنم. خب چيکار کرد؟ پولا رو هم ول کرد کانادا؟ نه آقا کانادا چيه؟ خيلي عصباني شد از اينکه چرا اين مردم بايد تو نون شبشون مونده باشن اونوقت من اينقدر پول دستم اومده. داد ميزد که خدااا من اين پولها رو نميخوام. ديگه آخر اينقدر عصباني شد که همه پولها رو گذاشت تو يه بانکي تو سوييس. احسنت! خب آخرش چي شد؟ چه ربطي به مهاجرت داشت؟ هيچي ديگه آخر يه سري که چشم نداشتن خدمات صادقانه اين رفيق ما رو ببينن براش زدن و پرونده ساختن و کلي داستان براش درست کردن. اينم ديد زمينه براي خدمت فراهم نيست رفت خارج خدمت کنه. کانادا رفت؟ کانادا که زن و بچهاش بودن. عرض کردم زن و بچه تمرکزش رو براي خدمت به هم ميزدن. رفت بورليهيلز خدمت کنه. خوش به حالش. ما تو سيرجان خدمت کرديم. فرقي نميکنه. مهم نيته. آقاي مالهزاده خيلي ممنون از اينکه هستيد. ما مخلص شماييم و خدمتگزار. تا ديداري بعد خدا بزنه تو کمرتون. قربون شما لطف دارين. خدا يار و نگهدار شما. آيدين سيارسريع طنزنويس