چطور به سلامت از شرایط سخت زندگی عبور کنم؟
روزياتو/ زندگي هميشه به آن صورتي که ما دلمان مي خواهد ، رفتار نمي کند. گاهي ممکن است در اوج احساس خوشبختي ، زندگي آن روي خود را به ما نشان داده و تمام آرزوهايمان را بر باد دهد. براي مثال ممکن است در شرکتي کار مي کنيد که رئيس آن در حال بازنشستگي است و به نظر مي رسد تنها گزينه احتمالي براي جايگزين او ، شما هستيد . بعد از بازنشستگي رئيس ، ناگهان مشاهده مي کنيد که کسي از بيرون از شرکت و احتمالا با پارتي بازي و بدون اينکه لياقت اين پست را داشته باشد ، رئيس مي شود و تمام آرزوهاي شما را نابود مي کند. يا ممکن است در زندگي مشترک خود احساس خوشبختي مي کنيد. روزي علائم بارداري را مشاهده کرده و آزمايش مي دهيد . آزمايش بارداري شما مثبت مي شود و تصميم مي گيريد اين خبر خوش را به شوهرتان بدهيد ولي ناگهان متوجه مي شويد که او به شما خيانت مي کرده است و پاي کس ديگري در ميان است . در اين گونه شرايط معمولا شايع ترين احساسي که به هر کسي دست مي دهد ، احساس شکست و افسردگي است . زماني که زندگي با شما بي رحمي مي کند و شما را در بدترين موقعيت هاي ممکن قرار مي دهد ، مهمترين مسئله اي که وجود دارد اين است که «چگونه بايد از اين موقعيت به سلامت عبور کنيد؟» ۱ – بيش از حد مسئله را بزرگ نکنيد اينکه شما رئيس نشده ايد و يا اين که شوهر شما خيانت کرده است مشکل بزرگي است . ولي نبايد اين مشکل را بيش از حد بزرگ کنيد. زندگي شما ادامه دارد و اين مشکلات به معني پايان زندگي و مرگ نيستند. قرار نيست هميشه به تمام چيزهايي که انتظارش را داريم برسيم و تمام لحظات همان گونه که ما دوست داريم سپري شوند. شما در زمان برخورد با اين مشکلات راههاي زيادي پيش رو داريد . مي توانيد افسرده شده به داروهاي ضد افسردگي پناه ببريد . يا مي توانيد خودتان را جمع و جور کرده و براي رسيدن به خوشبختي و هدفتان ، دوباره تلاش کنيد. در هر صورت بسيار مهم است که خودتان را از بازي زندگي بيرون نکشيد و در زمين بازي بمانيد. بيرون آمدن از زمين بازي فقط به ضرر خود شماست و کسي جز خود شما از اين موضوع ضرر نخواهد کرد. ۲ – اين بدترين اتفاقي نيست که مي توانست بيافتد هميشه زماني که اتفاق بدي براي شما افتاده است ، سعي کنيد از بيرون و از نظر ديگران به زندگي خودتان و شرايطي که در آن قرار داريد نگاه کنيد. مطمئنا در اکثر موارد (و نه هميشه) اين بدترين اتفاقي نيست که ممکن بود بيافتد. مطمئنا داستان کشاورز و اسب گمشده او را شنيده ايد : کشاورزي اسب خود را گم کرد. همسايگان به او گفتند که واي عجب اتفاق بدي . کشاورز گفت : مي تواند بد باشد و يا خوب باشد . نمي دانم . چند روز بعد اسب او پيدا شد . همسايه ها گفتند : عجب اتفاق خوبي . کشاورز گفت : مي تواند خوب باشد و يا بد باشد . هنوز نمي دانم . پسر کشاورز سوار اسب شد و افتاد و پايش شکست . همه گفتند عجب اتفاق بدي . کشاورز باز هم همان جواب را داد. چند روز بعد جنگ شد و پسر کشاورز را به خاطر اينکه پايش شکسته بود به جنگ نبردند .و باز هم همسايه ها همان نظرات قبلي را دادند و کشاورز هم همان جواب هميشگي را . البته قبول دارم که کشاورز آدم بسيار اعصاب خوردکني بود و به هيچ سوالي جواب درست و حسابي نمي داد ولي در بيشتر مواقع اتفاقاتي که براي ما مي افتند هم همين حالت را دارند و ممکن است بيشتر از ضرري که فکر مي کنيم کرده ايم ، برايمان سودمند هم بوده باشند. ۳ – براي مقابله با آن مشکل بيش از حد تلاش نکنيد در بيشتر مواقع زماني که مشکلي برايمان پيش مي آيد و تلاش مي کنيم که اين اتفاق رخ ندهد ، شکست مي خوريم و ناراحت تر مي شويم . در واقع در اکثر موارد کائنات و تقدير بسيار قوي تر از ما هستند و مبارزه کردن با آن فقط به ضرر خودماست . در اين شرايط بسيار بهتر است که از مبارزه بي مورد اجتناب کرده و حقيقت را قبول کنيم و به راهمان ادامه بدهيم . ۴ – فکرهاي بي نتيجه را رها کنيد زماني که ظلم و يا خيانتي به ما مي شود معمولا سوالاتي در ذهنمان شکل مي گيرد . چطور جرات کرد اين کار را در حق من بکند ؟ آنها مرا چه فرض کرده اند ؟ انجام اين کار در حق من نامردي بود و سوالاتي مانند اينها . اين سوالات معمولا جوابي ندارند و فقط باعث هدر رفتن انرژي و روحيه فرد مي شوند. انرژي خودتان را صرف پاسخ دادن به اين سوالات نکنيد و آن را براي ادامه راه و کسب موفقيت ها در آينده نزديک نگه داريد. حتي اگر پاسخي براي اين سوالات پيدا کنيد ،بازم هم سودي برايتان نخواهند داشت. ۵ – سوالات درستي از خودتان بپرسيد بجاي پرسيدن سوالات بي معني که حتي پاسخ دادن به آنها هم سودي برايتان ندارد مي توانيد سوالات اساسي تري مطرح کنيد : بجاي اينکه بپرسيد : چرا اين اتفاق براي من افتاد ؟ بهتر است بپرسيد که : چه کنم دوباره اين اتفاق برايم نيافتد ؟ بجاي اينکه بپرسيد : چطور جرات کرد اين کار را در حق من بکند ؟ بهتر است بپرسيد : چه کنم کس ديگري جرات نکند در آينده اين کار را با من بکند ؟ و …. ۶ – مثبت فکر کنيد کار خود را از دست داده ايد ؟ خيلي بد است ولي ممکن است باعث شود شما به کار ديگري مشغول شده و آينده بهتري داشته باشيد . از کجا معلوم اگر آن کار قبلي را ادامه مي داديد آينده خوبي در انتظارتان بود ؟ همسر شما خيانت کرده است ؟ خيلي خيلي سخت است . ولي ممکن است از او جدا شده و با فرد بهتري آشنا شويد و زندگي شما از اين رو به آن رو شود. ۷ – به اندازه بزرگي شکستي که خورده ايد ، عزاداري کنيد طبيعي است که به دليل مشکلي که به وجود آمده است ناراحت باشيد. چند روز را براي ناراحتي و عزاداري براي اين مشکل اختصاص دهيد و هر طور که دوست داريد اين چند روز را سپري کنيد . مي توانيد گريه کنيد. مي توانيد به مسافرت برويد . مي توانيد وقتتان را با دوستانتان بگذرانيد . فرقي ندارد که شما چطور با اين مورد برخورد مي کنيد. مهم اين است که بعد از چند روز عزاداري ، به زندگي عادي برگرديد . ۸ – فکر انتقام را از سرتان بيرون کنيد براي انتقام گرفتن برنامه ريزي نکنيد و وقتتان را براي اين کار هدر ندهيد. ممکن است در آينده اتفاقي بيافتد که به صورت طبيعي بتوانيد انتقام اين مشکل را از طرف مقابل بگيريد ولي تا زماني که اين اتفاق به صورت طبيعي نيافتاده است ، فکرتان را مشغول برنامه ريزي براي انتقام نکنيد. پيشرفت شما و شکست نخوردن شما مي تواند بزرگترين انتقام ممکن است . نگرفتن انتقام به معني بخشيدن نيست . نبخشيد و فراموش هم نکنيد . ولي انرژي خودتان را صرف کشيدن نقشه براي انتقام نکنيد و به راهتان ادامه دهيد.