طنز/ سال تحویل مجازی
روزنامه شهروند/ بابا تو گروه تلگرام نوشت: اين سفره هفتسين رو نميخوايد بچينيد؟ فردا صبح عيدهها! مامان نوشت: دارم دنبال سمنو ميگردم. همينجا تو يخچال بود. کسي اين سمنو رو نديده؟ فريد نوشت: من که از صبح تو وار بودم. اصلا سمنو کدوم هست؟ من داشتم با گوشي سريال ميديدم. نوشتم: همون که شيرينه، رنگش قرمزه. و يک عکس سمنو تو گروه آپلود کردم. فريد نوشت: خخخخ، اينکه عين اکسير سياه ميمونه. مامان نوشت: سيبها رو کي برداشته؟ من اونا رو ضدعفوني نکرده بودما! فرزانه نوشت: من برداشتم مامان، يادم رفت بهتون بگم. دارم يه سلفي با سيب ميگيرم بذارم اينستا، حال اين نازنين اينارو بگيرم. خودم بهش الکل زدم، خيالت راحت. بابا نوشت: واي ... فهميديد چي شده؟ و خبري فوروارد کرد که نوشته بود: ارتش سومالي پس از سه روز درگيري موفق به آزادسازي روستاي بوگومبوگوم در ٥٠ کيلومتري شهر مانگالينا از دست شبهنظاميان مخالف دولت شد. فرزانه نوشت: خب حالا. من فکر کردم اينترنت قطع شده اينطوري گفتيد واي! فريد نوشت: اينترنت قطع شده؟ اوه! ماي گاد. من دارم بوس ميکنم. مامان نوشت: چشمم روشن، چشم و دلم روشن. کي رو داري بوس ميکني؟ من نوشتم: بوست ميکنه مامان، بوست ميکنه. مامان نوشت: تو نميخواد طرف داداشت رو بگيري. جاي اينکه با بوس کردن منو خر کنه، صفحه يکي از اون دخترها رو که براش فرستادم فالو کنه که بعد از کرونا يه دستي براش بالا بزنيم. آخه مگه من دل ندارم؟ نبايد قبل از مردن عروسم رو ببينم؟ و يک استيکر گريه گذاشت. فرزانه نوشت: اي قربونت برم مامان. چرا گريه ميکني حالا؟ عروسي هم ميکنه. داداشم به اين خوشگلي و خوشتيپي، کاملا ضدعفوني، تاونهالش هم ١١ است. ليدر کلانشون هم که هست. ديگه چي ميخواد يه دختر؟ تو دبيرستان ما همه بچهها فالوش کردن. ميگن قيافش عين شهاب نبويه. مامان نوشت: شهاب نبوي؟ همون فوتباليسته؟ راسته که عکساي عروسيش با اون دختر بازيگره اومده بيرون؟ من نوشتم: مامان مگه شما عضو کمپين «در زندگي خصوصي ديگران دخالت نکنيم» نيستي؟ مامان نوشت: شهاب نبوي که ديگران نيست. عين بچه خودمه. بابا نوشت: واي! فهميديد چي شده؟ و خبري فوروارد کرد که نوشته بود: شبهنظاميان مخالف دولت سومالي دوباره روستاي بوگومبوگوم در ٥٠ کيلومتري شهر مانگالينا را از ارتش پس گرفتند. فريد نوشت: اينا بلد نيستن چطوري بجنگن. بايد دراگ بفرستن، فقط دراگ. من گفتم: بابا حداقل اخبار کرونا رو دنبال کن. اينا ديگه چيه؟ بابا نوشت: اخبار کرونا ديگه خيلي تکراري شده. جاي اين چيزها پاشو اون کولر رو خاموش کن. من گفتم: کولر کجا بود بابا؟ آخر اسفنديما! بابا نوشت: آخ! راست ميگي. اين شبهنظاميهاي سومالي واسه آدم حواس نميذارن که. آهان خوب شد گفتي آخر اسفنده. يادم افتاد چيکارتون داشتم. پاشيد بيايد سفره هفتسين رو بچينيد ديگه. من گفتم: عجله نکن بابا. تا هفت صبح چهار قسمت ديگه سريال ميشه ديد. حسام حيدري