خودت را زیر آوار خواستههای دیگران دفن نکن!
جوان آنلاين/ تفکرات و تصميمات ديگران چقدر روي فرآيند زندگي شما تأثير دارند؟ تا چه اندازه جلب رضايت اطرافيان روي تصميمات شما اثرگذار است؟ آيا براي خودتان زندگي ميکنيد يا خوشحالي ديگران؟ بياييد اين درد بزرگ را با هم ريشهيابي کنيم. دردي که بسياري از ما به آن دچار هستيم و متأسفانه در بسياري از موارد دچار خود سانسوري يا خود ناديده گرفتن ميشويم و مصالح و علايق خود را فداي ديگران ميکنيم. حالا اين ديگران ميتواند شامل اعضاي خانواده، دوست يا اقوام باشد. اگر ما نياز خود را ناديده گرفته و به نظر ديگران توجه کنم آيا مهر مهرباني و فداکاري بر پيشانيمان حک ميشود؟ يا جامعه ما را فردي ضعيف و قرباني ميپندارد؟ خودمان را فراموش نکنيم بگذاريد با يک مثال شروع کنيم. فرض کنيد شما براي آخر هفته خود به طور دقيق برنامهريزي کردهايد. قرار است عصر پنجشنبه براي درمان دندانهاي خود به کلينيک دندانپزشکي برويد. اما در دقيقه نود، خانواده همسر تصميم ميگيرند براي شام به خانهتان بيايند. آيا شما قرار نوبت دندانپزشکي را عقب مياندازيد؟ آيا فکر ميکنيد که رفتن شما موجب ايجاد دلخوري شده و نشانه بياحترامي به مهمان باشد؟ اگر با چنين ديدگاهي سلامت دندان خود را فداي مصلحت انديشي و رضايت ديگران کرديد در واقع دچار خود انکاري شدهايد. اگر دلتان ميخواهد اين ماه که حقوق گرفتيد کمي از آن را براي خريد لباس يا کفش هزينه کنيد، اما اصرار کودکتان و قلقلک حس مهرباني شما وادارتان کرد براي او اسباب بازي بخريد دچار خودفراموشي ميشويد. اگر دلتان قدم زدن در يک محيط آرام و ساکت ميخواهد، اما به دليل احترام و همراهي با سليقه همسرتان به يک رستوران شلوغ و پر هياهو رفتهايد در واقع خودتان را ناديده گرفتهايد. گاهي برخي از فراموشيها دردناکترند. مثلاً دوست داريد ساز ويلون ياد بگيريد و احساس ميکنيد نواي پيانو مادرتان را شادتر ميکند. پس شادي و لبخند او را بر احساس خود ترجيح ميدهيد. بسياري از مواقع اين پديده در زندگي ناخودآگاه ما رخ ميدهد. هر کدام به نوعي درگيرش شدهايم. مردهاي بسياري وقتي پدر ميشوند گويا خود را فراموش ميکنند و به کلي درخواستهها و آرزوهايشان ذوب ميشوند. روياهايشان را پس از مدتي فراموش ميکنند و آرزوهاي بچهها ميشود آرزوي آنها و براي رسيدن به آن آرزوها شب و روز ميکوشند. بسياري از مردها وقتي پدر ميشوند فاتحه رويا و دلخوشيهاي کوچک مردانهشان را ميخوانند و خوشبختي و مراقبت از اعضاي خانه ميشود تمام تلاششان. يکهو به خودشان ميآيند که ديگر عمري را سپري کرده و با حسرت آلبوم جوانيشان را ورق ميزنند و طوري از روياهاي کودکي و نوجوانيشان ميگويند که انگار دارند قصه تعريف ميکنند. اين خودفراموشيها در نسل پدربزرگها زياد است. اگر پاي درد دل آنها بنشينيد خواهيد دانست که اغلب آنها با شروع يک زندگي مشترک تمام دلخوشيها و جواني خود را فدا کردهاند و با حسرت از خاطرات خانه پدري ميگويند. مادربزرگها هم وقتي از احساسهاي سرکوب شده دخترانهشان ميگويند اشک مينشيند گوشه چشمشان. ما هر روز خود را فدا ميکنيم ما هر روز خود را فداي مصلحت ديگران ميکنيم. فقط مدلها فرق دارند. يکي انديشهاش را فداي اهداف يک گروه يا سازمان ميکند. يکي سر کاري ميرود که به آن علاقه ندارد و حالش با کار کردن خوش نميشود. يکي سر زندگياي ميرود که ديگران رقم زدهاند. يکي حتي نميتواند سليقه شخصياش را در چيدمان خانه خودش اعمال کند. يکي هم... ما فداکاري را با خودانکاري اشتباه ميگيريم. قرباني ميشويم به اسم مهرباني! توي اتوبوس اگر با ديدن يک فرد سالخورده از صندلي برخيزيم اسمش ميشود فداکاري. اگر به خاطر مراقبت از فرزند سر کار نرويم و بهرغم ميلمان خانهنشين شويم در واقع يک مادر فداکار هستيم، اما اگر خود را مدام فراموش کنيم و براي معرفي خودمان نسبتهاي ديگران را نشاني بدهيم اين نشانه خوبي نيست. اينکه ما بگوييم متأهل هستيم يا در معرفيها بگوييم چند فرزند داريم، در واقع نشاني غلطي دادهايم. ما خود را در آيينه حضور ديگران شناختهايم. نقش مادري يا همسريمان را بيش از خودمان باور کردهايم. خيلي از ما زنها تحصيل کردهايم. اسم ورسمي داشته يا به هنري مشهوريم. ولي وقتي ميخواهيم خودمان را معرفي کنيم به نام خانوادگي همسر معرفي ميکنيم و هويتمان ميان مشتي رابطه گم ميشود. يک سؤال جالب ذهنم را مشغول کرد. سايتي از کاربرانش پرسيده بود آدرس خود را در جهان بنويسيد. در نگاه اول کمي آسان و کلي است، اما وقتي به عمق سؤال بنگريد پاسخش همان خودشناسي مورد بحث اين يادداشت است. براي پاسخ دقيق به اين سؤال لازم است به درون خود سفر کنيد و با آن بيشتر آشنا شويد. لازم است علايق و روياهايتان را بشناسيد. آنجا نه مادر بودن به کارتان ميآيد و نه همسر کسي بودن. بايد آدرس خودتان را بدهيد. ميتوانيد؟ طرفدار چه انجمنهايي هستيد؟ آيا در گروه طرفداران محيطزيست به شمار ميآييد؟ يا در گروه زنان علاقهمند به سينما يا فلسفه تقسيمبندي ميشويد؟ اصلاً اگر حق انتخاب داشته باشيد خودتان را ميشناسيد که چه کتابي براي مطالعه و خوب شدن حالتان برداريد؟ هر وقت توانستيد از خود يک نشاني درست به خودتان بدهيد و پاسخ من کيستم را به طور کامل بدانيد، آن وقت ميشود اميدوار شد؛ و حالا برويم سراغ دستورالعملها... دل خودمان را ناديده نگيريم فداکاريها و خدمات بشر دوستانه را از خود انکاري جدا کنيد. بخشي از وظايف انساني خود را در مقابل ديگران به نيت خوشنودي آنها و خوشحال شدن خودتان پيبگيريد، اما در آن عادتهايي که موجب ميشود خود را ناديده بگيريد تأمل کرده و بازنگري کنيد، اگر دلتان ميخواهد صبحها در يک باشگاه ورزشي ثبت نام کنيد، اما در آن ساعت خواب کودکتان بههم ميريزد با همسرتان مشورت کرده و راهي برايش پيدا کنيد. اگر گاهي دلتان اندکي تنهايي خواست، درخواست کنيد براي مدت کوتاهي مسئوليت شما را بر عهده گرفته و اجازه بدهند شما اندکي با خودتان تنها بمانيد. خلوت با خودتان کمترين حقي است که ميتوانيد براي خود قائل شويد. تمرين کنيد برنامههاي مورد علاقه خود را در برنامه روزانه بگنجانيد. گاهي براي دل خودتان به خريد برويد و متناسب با اندوخته مالي خود و سليقه شخصيتان تيپ بزنيد. يا اگر مدت طولاي بيرون از منزل هستيد، با خود کنار بياييد که بدون فرزند و همسر نيز ميتوان در محيط بيرون غذا خورد، بيآنکه دچار عذاب وجدان بشويد. مردان بسياري را ميشناسم که حتي وقتي در مراسم رسمي شرکت ميکنند بسته پذيرايي خود را براي فرزندشان ميآورند. يا غذايي را که گرفتهاند به خانه ميآورند و ميگويند دلشان نيامده تنها غذا بخورند يا مثلاً ميدانسته فرزندش موز دوست دارد آن را به قيمت سياه شدن ترجيح داده و به خانه ميآورد. پايبند بودن به خانه و خانواده اصل مهم و قابل و احترامي است، اما به شرطي که پاي عزت نفس و احترام به خود نيز در ميان باشد. اين خود فراموشي در موارد بسياري شامل همسران هم ميشود. آنها آنقدر در نقش والد بودنشان غرق ميشوند که وظايف همسري و روابط عاشقانه خود را فراموش ميکنند. چنين همسراني بعد از مدتي ديگر قادر نيستند بدون حضور فرزندشان با يکديگر وقت بگذرانند. نه خبري از کافههاي دو نفره هست و نه رستوراني که سالها پيش در آن غذا ميخوردند. آنها لذت سينما رفتن را از خود ميگيرند چراکه بايد در حضور فرزند فيلم ببينند و ترجيح ميدهند فيلم مورد علاقهشان به جاي يک فيلم عاشقانه کارتون انيميشن باشد. يا رستوراني بروند که غذاي مورد علاقه بچه را داشته باشد. براي اين مدل از آدمها زندگي مشترک خيلي زود يکنواخت ميشود و زنها زودتر از ديگر همجنسان خود دچار افسردگي ميشوند و خود را در بازي زندگي بازنده ميپندارند. آنها مدام در حال سرکوب عقايد خود هستند. اسمش را ميگذارند فداکاري، اسمش را ميگذارند مادر نمونه که هر طور از دستش بربيايد از خودگذشتگي نشان ميدهد تا فرزندانش راضي باشند. با خودمان مهربان باشيم بياييد بعد از اين ياد بگيريم با خودمان خوب رفتار کنيم. دست از سرزنش کردن برداريم و براي خودمان حق اشتباه کردن قائل شويم. براي هر اتفاقي خودمان را مقصر ندانيم و براي هر اتفاق ناخوشايندي هر چند کوچک در پيرامون خود، دچار عذاب وجدان نشويم که به خاطر بياحتياطي ما رخ داده است. يکي از اين مثالهاي بارز از سوي مادرها رخ ميدهد. آنها به گونهاي رفتار کردهاند که توقع ديگران را نسبت به خودشان بالا بردهاند. حتماً اين زنها را ديدهايد. همانهايي که وقتي بدون همسر جايي ميروند چهار چشمي مراقب کودک خود هستند تا خاري در دستش نرود. جداي از حس مادرانه که دلسوز است از واکنش پدر ميترسد. او فرزند را امانت همسرش دانسته و در اغلب موارد از توبيخ همسر بيش از آزار فرزند ميترسد. آنها مدام نگرانند تا حس مسئوليت مادرانهشان زير سؤال نرود. چنين زنهايي در فداکاريهاي کشنده خود غرق ميشوند و يادشان ميرود براي خودشان نگران شوند. يادشان ميرود خودشان مادرند و هيچ دلسوزي بالاتر از مادر براي فرزندش نيست و هرگز دلش نميخواهد خاري در پاي کودکش بنشيند. پس اگر مقابل چشمانش اتفاقي افتاد دچار عذاب وجدان نشده و غريزه مادرانهاش را دريابد. بياييد امسال خودمان را بيشتر باور کنيم و اگر بتوانيم فقط کمي خود درونيمان را بهتر بشناسيم، آن وقت تصميمات بهتري خواهيم گرفت و نتايج بهتري از آنچه به نام زندگي به ما هديه داده شده خواهيم گرفت. خودمان را که بشناسيم ميتوانيم احساس و انديشهها را درمان کنيم و براي دردهاي بينشان احساس درونيمان نسخه بهتري بپيچيم. بياييد کمي خودمان باشيم و اگر تاريخ تولدتان نزديک است، امسال به خودتان کوله باري از تغيير عادتها و عقايد هديه دهيد و از با خود بودنتان لذت بيشتري ببريد بياييد امسال در تاريخ زندگي، خودمان را پيدا کنيم. دنبال نشاني خود برويم و کمي فقط کمي براي خودمان زندگي کنيم. بياييد نقابهايي که براي خوشايند مردم و خانوادهمان به صورت زدهايم را برداريم و کمي خود واقعيمان را نشان بدهيم. موهبت زندگي به گونهاي عادلانه بين انسانها تقسيم شده، پس خوب ماندن و شاد زيستن را فداي خواستههاي ديگران نکنيد. امسال براي وقت گذراندن با خود وقت بيشتري بگذاريد و از مصاحبت با خودتان بيشتر کيف کنيد. يادتان باشد انسان يک موجود اجتماعي است، اما در نهايت اين عقايد و انتخابهاي فردي است که سرنوشت اخروي آدمها را رقم ميزند، پس بيش از اين مديون درونتان نشويد و خودتان را زير آوار خوشامدها و خواستههاي ديگران دفن نکنيد.