نماد آخرین خبر

آخرین بومیان جهان

منبع
اعتماد
بروزرسانی
اعتماد/ اين واقعيتي است که از هم‌اکنون در امريکا مشاهده مي‌شود؛ به گونه‌اي که سياهپوستان حدود ۱۴ درصد جمعيت امريکا را تشکيل مي‌دهند، در اغلب نقاط اصلي اين اپيدمي، بين ۶۰ تا ۷۰ درصد از مرگ و مير‌هاي ناشي از آن را ثبت کرده‌اند. جنگل‌هاي آمازون در امريکاي جنوبي به وسعت پنج و نيم ميليون کيلومتر مربع (سه برابر کل خاک ايران) به صورت گسترده‌اي «شش‌هاي کره زمين» ناميده مي‌شوند، زيرا بخش بزرگي از تعادل هواي مورد نياز همه موجودات را (در کنار اقيانوس‌ها با تاثير بسيار بيشتري از اين لحاظ) تامين مي‌کنند. نزديک به ۴۰۰ ميليارد اصله درخت با شانزده هزار گونه متفاوت در آمازون و بيش از ۳۹۰ قبيله بومي با جمعيتي نزديک به يک ميليون تنها در برزيل (که ۶۳ درصد مساحت اين جنگل در آن و مابقي در هشت کشور ديگر قرار دارد) آخرين بازماندگان جمعيت‌هاي بومي قاره‌اي را تشکيل مي‌دهند. قاره‌اي که وقتي در سال ۱۴۹۲ نخستين اروپاييان قدم به آن گذاشتند، يکي از زيباترين، غني‌ترين و آرام‌ترين نقاط جهان بود: بهشتي زميني که در طول بيش از پانصد سال به آتش حرص و ولع وحشياني حقيقي و غارتگر که از قاره قديمي به آنجا وارد مي‌شدند و نام خود را «فاتحان» (Conquistadors) گذاشته بودند، به خاک و خون کشيده شد و اين در حالي است که امروز «خايير بولسونارو» موسوم به «ترامپ» برزيل، مصيبتي عظيم همچون همتاي امريکايي‌اش براي اين کشور به بار آورده است. بوميان اين جنگل‌ها جزو آخرين انسان‌هايي هستند که هنوز بلاي تمدن و توحش سرمايه‌داري غربي گرفتار جان‌شان نشده، در خطرناک‌ترين موقعيت قرار دارند به صورتي که کميته‌اي بين‌المللي متشکل از شخصيت‌هاي مهمي همچون سالگادوکرونا سباستيائو، عکاس معروف برزيلي تاسيس شده تا از اين مردمان معصوم و فقرزده در برابر ويروس کرونا دفاع کنند. مردماني که هيچ چيز جز آن نمي‌خواهند که به حال خود رهاي‌شان کنند تا در جمعيتي که کمتر از نيم درصد جمعيت اين کشور است، در سرزمين نياکاني خود زندگي کنند و در اين شرايط آن‌ها شکننده‌ترين بخش جمعيت برزيل هستند، دولت کمترين کمک‌ها را به ايشان مي‌کند. بنا بر آخرين آمار، تا امروز يعني اوايل ماه ژوئن ۲۰۲۰، رقم مبتلا‌شدگان برزيل به حدود ششصد هزار و رقم کشته‌شدگان به بيش از سي هزار نفر رسيده و با هزاران مورد جديد در روز افزايش مي‌يابد. زماني که کرونا - که مهم‌ترين و خطرناک‌ترين نقطه يورش آن دستگاه تنفسي انسان‌هاست - به شش‌هاي کره زمين حمله مي‌برد، شايد بتوان در اين امر نوعي نشانه و نمادي ديد که کل فرآيند اين بيماري از زمان ظهورش در ابتداي سال مسيحي کنوني را در زاويه‌اي جديد براي‌مان روشن کند. اما سرنوشت بيماري در جهان هر چه باشد، از هم اکنون مي‌توان نسبت به برخي نکات با اطمينان سخن گفت و يکي از مهم‌ترين آن‌ها اينکه بيشترين قربانيان آن، ضعيف‌ترين انسان‌ها نه تنها از لحاظ بيولوژيک (افراد مسن و داراي بيماري‌هاي پيشين) بلکه فرودست‌ترين گروه‌هاي اجتماعي، فقيرترين و کم‌رفاه‌ترين مردمان خواهند بود. اين واقعيتي است که از هم‌اکنون در امريکا مشاهده مي‌شود؛ به گونه‌اي که سياهپوستان حدود ۱۴ درصد جمعيت امريکا را تشکيل مي‌دهند، در اغلب نقاط اصلي اين اپيدمي، بين ۶۰ تا ۷۰ درصد از مرگ و مير‌هاي ناشي از آن را ثبت کرده‌اند. اما وقتي به جمعيت‌هاي بومي مي‌رسيم، بايد بدانيم که آن‌ها حتي از فرودستان شهري نيز در برابر چنين اپيدمي‌هايي ضعيف‌تر و شکننده‌تر هستند؛ به گونه‌اي که اين ويروس و بدون شک ويروس‌ها و بيماري‌هاي بعدي که از راه خواهند رسيد، سرانجام در چشم‌اندازي که متاسفانه نمي‌توان آن را بسيار دور پنداشت، آن‌ها را از ميان خواهند برد؛ چند ميليون انسان، هزاران زبان و فرهنگ و انديشه و بينش، ميليون‌ها مهارت و هنر و خلاقيت که بزرگ‌ترين و گاه باستاني‌ترين ميراث فرهنگي کل بشريت به شمار مي‌آيند. همه اين‌ها دير يا زود زير يورش بي‌رحمانه تمدن از بين خواهند رفت تا به جاي‌شان مراکز تجاري و تفريحي براي سفيدپوستاني ساخته شود که گمان مي‌کردند بهشت آغازين اين سرزمين را به بهشتي بزرگ‌تر تبديل خواهند کرد، اما در واقع از آن، يک جهنم حقيقي ساختند. در اين ميان، مصيبت واقعي و اندوه بزرگ در آن است که اين نخستين بار نيست که حرص و طمع ِسفيد‌پوستان غارتگر، اين بلا را بر سر بوميان مي‌آورند. ما هنوز آماري دقيق از ميزان کشتار‌هايي که اروپاييان بين قرن شانزده تا نوزده عامل مستقيم آن‌ها در امريکاي شمالي، مرکزي و جنوبي بودند، نداريم. برخي از جمعيتي ۲۰ تا ۳۰ ميليون نفره تنها در امريکاي شمالي و مرکزي سخن مي‌گويند که بيش از ۸۰ درصد از آن‌ها در يکي، دو قرن از ميان رفتند. دليل اين کشتار و نسل‌کشي کاملا عامدانه البته آن بود که زمين‌هاي اين بوميان از آن‌ها گرفته شود، جنگل‌هاي سرزمين بهشتي با خاک يکسان شوند و به جاي آن‌ها شهر‌هايي سر بلند کنند که سفيدپوستان در آن خوش بگذرانند. نتيجه اين کشتار‌ها نيز آن بود که کمي بيشتر از ۱۵۰ سال پس از ورود اروپاييان به قاره اروپا، يعني از اوايل قرن هجده تا نيمه قرن نوزده، تجارت بردگان سياهپوست به امريکا رونقي جهاني يافت و ميليون‌ها برده سياه پس از سفري مرگبار که تقريبا بين ۵۰ تا ۷۰ در صد آن‌ها در راه مي‌مردند، در بازار‌هاي برده به فروش رسيده و سپس در بي‌رحمانه‌ترين وضعيت در مزارع پنبه و نيشکر و در معادن به کار کشيده مي‌شدند، زيرا جمعيت‌هاي بومي سرخپوست در امريکاي شمالي تقريبا از ميان رفته بودند و زير فشار قتل عام‌ها و به خصوص بيمار‌هايي که بدن آن‌ها در برابرش سيستم ايمني نداشتند، هلاک شده بودند. براي تصور آنچه امروز يا در ماه‌هاي آينده، شايد بر سر آخرين بوميان جهان بيايد، بد نيست بخشي از مقاله کلود لوي استروس، انسان‌شناسي بزرگ فرانسوي در سال ۱۹۶۱ (نزديک شصت سال پيش) درباره بيمار‌هايي که سفيدپوستان همراه خود آورده و بوميان را به مرگي قطعي محکوم مي‌کردند و در مجله يونسکو نوشت، بخوانيم: «.. در ايالت سائو پائلو برزيل، قبيله کانينگانگ که در ۱۹۱۲ جمعيتي هزار و دويست نفره داشت در ۱۹۱۶ به دويست نفر رسيد و امروز (۱۹۶۱) به ۸۰ نفر کاهش يافته... از موندروکو‌ها که در ۱۸۷۵ بيست هزار نفر جمعيت داشتند، در ۱۹۵۰ تنها ۱۲۰۰ نفر باقي مانده بود و نامبيکوارا‌ها که در سال ۱۹۰۰، ده هزار جمعيت داشتند در ۱۹۴۰، هزار نفر...» ارقام در همه جا به همين شکل و همين اندازه يا بيشتر، هراسناک هستند: نه تنها بوميان با بيماري‌هايي، چون سل، سيفليس، تراخم، سرخک، جذام، آبله و... هزاران هزار مي‌مردند، بلکه به دليل تغيير اجباري سبک زندگي و تغذيه‌شان نيز قربانيان بيشتري مي‌دادند و اين تنها بخشي از بلا‌هايي بود که يورشگران سفيد بر سر جهان آوردند و هنوز در ۲۰۲۰، شاهد تظاهرات مردمي گسترده عليه آن‌ها و شکنجه و کشتار سياهان در امريکا هستيم. با وصف اين، نبايد هرگز به منطقي نژادپرستانه گرفتار شويم: نه بوميان سرخ‌پوست و سياهپوست امريکايي اصالتي غير قابل نقد در خون يا در سبک زندگي خود داشته و دارند و نه ساکنان سفيد‌پوست اين قاره يا هيچ جاي جهان. اما تا زماني که حقايق به‌طور کامل به زبان نيايند و شناخته نشوند و دلايل اساسي آن که در اين مورد حرص و آز سرمايه‌داري تجاري به مثابه يک شيوه سازمان‌يافتگي اجتماعي بوده است، تحليل نشوند، اميدي به بهبود وضعيت براي نسل‌هاي آتي وجود نخواهد داشت. ناصر فکوهي| استاد انسان‌شناسي دانشگاه تهران
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره