logo

حکایت / شکایت کشاورز به امیرکبیر

منبع
بروزرسانی
حکایت / شکایت کشاورز به امیرکبیر
سمت خدا/ روزي کشاورزي نزد اميرکبير به شکايت آمد که توپخانه را از روي کِشت من بردند و کل محصولم از بين رفت ، امير ابتدا خسارات او را داد و بعد از توپچي بازخواست کرد . توپچي گفت : شاه با سوار زياد رسيد و تعجيل فرمود ، جاده هم تنگ بود و من مجبور شدم توپ‌ها را از مسير کشت ببرم ، امير با عصبانيت گفت : تو بسيار غلط کردي مگر مال پدرت بود ؟ شاه اگر ميخواهد لايق شاهي باشد نيم ساعت صبر کند آنگاه بگذرد نه اينکه زرع رعيّت را نابود و عموم ايرانيان را از زراعت و عدالت نااميد سازد !! ... آنگاه توپچي را سياستي سخت نمود که غيرت کشاورزان به آبادي املاک و زمين‌شان شد
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره