نماد آخرین خبر

داستانک/ این آب به دردم نمى‌خورد!

منبع
راسخون
بروزرسانی
داستانک/ این آب به دردم نمى‌خورد!
راسخون/ اول صبح آرام و خونسرد، مشغول وضو گرفتن با ته مانده‌ى آب قمقمه‌اش بود. گفتم: «اين آب حيف است. فردا عمليات داريم. شايد دو، سه روز بى‌آب بمانيم. آن وقت مى‌خواهى چکار کنى؟!» با همان آرامش گفت: «من، فردا مسافر هستم! اين آب به دردم نمى‌خورد!» چند ساعت بعد هنوز ظهر نشده، او پرنده‌ى سبکبالى شد و پرواز کرد و رفت.
اخبار بیشتر درباره

اخبار بیشتر درباره