نتیجه مخالفت با خداوند به کجا کشیده می شود؟
باشگاه خبرنگاران/قرآن کريم مشتمل بر معاني دقيق، تعاليم و حکمتهايي والا درباره حقيقت خلقت و اسرار هستي است که عمده مردم در عصر رسالت از درک آن ناتوان بودند.
از اين رو پيامبر اکرم (ص) و پس از ايشان مفسران به تبيين و شرح جزئيات آيات قرآن کريم ميپرداختند. ما نيز با هدف آشنايي بيشتر با آيات الهي، هر روز به چند آيه از کلام الله با استناد به تفاسير معتبر از مفسران قرآن کريم ميپردازيم.
تفسير سوره حشر
سوره حشر با تسبيح و نيايش الهي يعني «سَبَّحَ لله» آغاز ميشود و ويژگي آن اين است که در آيات پاياني به صفات جمال و جلال الهي و اسماي حُسنا و عُظماي خداوند اشاره ميکند. از موضوعاتي که در اين سوره مطرح شده ميتوان به اين موارد اشاره کرد: داستان يهوديان بني نضير و شکست خوردنشان در برابر مسلمانان و تبعيد آنان، احکام تقسيم اموال و غنايمي که بدون جنگ نصيب مسلمانان ميشود، ملامت منافقان و افشاي اعمال منافقانه و خيانتآميز آنان در قبال مسلمانان و توصيف و تمجيد از فداکاريهاي مهاجران. بين آغاز و انجام سوره حشر پيوند خاصي وجود دارد؛ اين سوره با تسبيح و تقديس الهي آغاز ميشود و با همين موضوع پايان ميپذيرد.
انس بن مالک از رسول الله خدا (ص) روايت کرده است که به مردي فرمود: هر گاه ميخواهي به رختخواب بروي سوره حشر را قرائت کن و اگر مردي شهيد محسوب ميشوي.
اسم اعظم خداوند اسمي است که با دستيابي به آن بسياري از مشکلات مادي و معنوي را حل کرده و به بسياري از مقامات ميتوان دست يافت. نبي مکرم اسلام (ص) فرمودند: اسم اعظم خدا در شش آيه آخر سوره حشر است؛ و نيز فرمودند هر کس آيات آخر سوره حشر را در شب و روز بخواند و در آن روز يا همان شب بميرد بهشت بر او واجب ميشود.
آثار و برکات سوره حشر
۱) شفاي بيمار
در روايتي از نبي مکرم اسلام (ص) آمده است: هنگام قرائت سه ايه آخر سوره حشر دست را بر سر بگذاريد و آيات را قرائت نماييد که اين دستور جبرييل است از جانب خداوند است و اين عمل شفاي همه بيماري هاست به جز مرگ.
۲) حفظ و امان
امنيت يابي و آسايش از خواص قرائت و کتابت اين سوره عظيم الشأن است. پيامبر اکرم (ص) در اين باره فرمودند: هر کس سوره حشر را در شب جمعه قرائت نمايد تا صبح از انواع بلاها در امان خواهد بود.
۳) تقويت حافظه و هوش
امام صادق (ع) در روايتي فرمودند: هر کس سوره حشر را بنويسد و با آب پاک بشويد و بياشامد حافظهاي قوي و هوشي سزشار نصيب او خواهد شد.
۴) بخشش گناهان
از رسول خدا (ص) روايت شده است: هر کس سه ايه پاياني سوره حشر را قرائت کند گناهان گذشته و آينده اش بخشيده خواهد شد.
۵) جهت ورم پا
امام محمد باقر (ع) خطاب به جابر فرمودند: وقتي جايي از پايت ورم کرد براي آن آيه آخر سوره حشر را سه مرتبه بخوان که به اذن الله آن درد و ورم خوب خواهد شد.
۶) جهت درمان سردرد
حضرت علي (ع) آيههاي آخر سوره حشر را مايه درمان سردرد دانسته اند.
تفسير آيات و مفاهيم سوره حشر
خداوند داراي دو نوع صفات است:ثبوتيّه و سلبيّه؛ ثبوتيّه، کمالات خدا را بيان ميکند، مثل علم و قدرت، امّا سلبيّه، خداوند را از هرگونه عجز و جهل و نياز منزّه ميداند. تسبيح، نسبت به صفات سلبيّه است و حمد، نسبت به صفات ثبوتيّه.
تسبيح موجودات
بعضي گفته اند مراد از تسبيح موجودات، تسبيح تکويني است نه تشريعي، يعني همهي موجودات به زبان حال، نه زبانِ قال، خدا را تسبيح و تنزيه ميکنند، زيرا آفرينش هر موجودي، دليل بر علم و حکمت و قدرت خداوند و منزّه بودن او از هر گونه جهل و لغو و عجز است. پس نيازي نيست که موجودات، به زبان تسبيح بگويند، بلکه وجودشان، تسبيح خداوند است.
امّا به نظر ميرسد مراد قرآن از تسبيح موجودات، تسبيح با زبان باشد، زيرا:
اگر آفرينشِ حکيمانه موجودات نشانه تسبيح باشد، ما اين نشانه را ميفهميم در حالي که در آيهاي ديگر ميفرمايد:شما تسبيح موجودات را نميفهميد. «لا تَفْقَهُونَ تَسْبِيحَهُمْ»
اگر آفرينش، نشانه تسبيح بود، مثل ساختمان زيبا که مهندس و معمار خود را ستايش ميکند، پس چرا ميفرمايد: «کُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِيحَهُ» موجودات به نماز و تسبيح خود علم دارند و اين امر از روي درک و شعور است نه تکويني و ناآگاهانه.
اموالي که در اختيار مسلمانان قرار ميگيرد، چند نوع است:
الف) اموالي که در جبهه از طريق جنگ به دست ميآيد که غنيمت نام دارد و مجاهدان مالک آن ميشوند، ولي بايد خمس آن را بدهند.
ب) اموالي که بدون درگيري و حمله بدست ميآيد که نام آن «فيئ» است و در اين آيه حکم آن بيان شده است.
ج) اموالي مثل زمينهاي موات، کوه ها، رودخانهها و نيزارها که نامش انفال است و در اول سوره انفال حکم آن آمده است.
شباهتهاي منافقان با شيطان
۱. هر دو دشمن انسان هستند: «إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ»
۲. هر دو مردم را به فحشا و منکر ميخوانند: «يَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ»، «يَأْمُرُونَ بِالْمُنْکَرِ»
۳. از هر دو بايد دور شد: «وَ لا تَتَّبِعُوا خُطُواتِ الشَّيْطانِ»، «فَاحْذَرُوهُمْ»
۴. هر دو چند چهره و ظاهر فريبند: «کَمَثَلِ الشَّيْطانِ إِذْ قالَ لِلْإِنْسانِ اکْفُرْ ... قالَ إِنِّي بَرِيءٌ مِنْکَ، «وَ إِذا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قالُوا آمَنّا وَ إِذا خَلَوْا إِلي شَياطِينِهِمْ قالُوا إِنّا مَعَکُمْ»
۵. هر دو با شعار خيرخواهي، اغفال ميکنند: «هَلْ أَدُلُّکَ عَلي شَجَرَهِ الْخُلْدِ»، «قالُوا إِنَّما نَحْنُ مُصْلِحُونَ»
۶. جايگاه هردو دوزخ است: «إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْکِ الْأَسْفَلِ مِنَ النّارِ»
پيام آيات سوره حشر
۱- موجودات آسمانها و زمين، نوعي شعور و درک دارند. «سَبَّحَ لِلّهِ»
۲- گرچه قدرت، در افراد عادي عامل از دست رفتن تعادل است، ولي خداوند هم قدرت دارد و تمام کارهايش نيز حکيمانه است. «الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ»
۳- قهر خداوند نسبت به يهوديان پيمان شکن کافر، حکيمانه است. «الْعَزِيزُ الْحَکِيمُ هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ»
۴-محاسبات و تجهزات کفّار در برابر اراده الهي، ناکارآمد و بي فايده است. «ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ»
۵- در جنگ و جهاد با کفار، تمام محاسبات نبايد بر اساس تجهيزات و امکانات مادي باشد. «فَأَتاهُمُ اللّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا»
۶- تخريب ساختمانهاي دشمن، در مواردي جايز است. «يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُمْ بِأَيْدِيهِمْ وَ أَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ»
۷- حداقل کيفر پيمان شکني، تبعيد و بيرون راندن از وطن است. (بني نضير به خاطر توطئه و خيانت مستحق کيفر سخت بودند، ولي آن حکم به تبعيد شدنشان تبديل شد.) «لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللّهُ عَلَيْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِي الدُّنْيا»
۸- ستيزه جوئي، سبب قهر الهي و تبعيد بني نضير شد، نه يهودي بودن آنان. «ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ»
۹- در جبهه جنگ، تمام حرکات بايد زير نظر فرمانده باشد. «ما قَطَعْتُمْ ... فَبِإِذْنِ اللّهِ»
۱۰- فسق و اعتقادات فاسد انسان، در هدر رفتن اموال او اثر دارد. «ما قَطَعْتُمْ ... اَلْفاسِقِينَ»
۱۱- در مسائل مالي، حتي پيامبر اکرم صلي الله عليه و آله بدون اذن خدا دست به تصرف نميزند. «ما أَفاءَ اللّهُ عَلي رَسُولِهِ»
۱۲- تمام پيروزي ها، از راه جنگ و جهاد نيست. «فَما أَوْجَفْتُمْ عَلَيْهِ مِنْ خَيْلٍ وَ لا رِکابٍ»
۱۳- سلطه اولياي خدا، چون به اراده و فرمان اوست، ارزشمند است. «يُسَلِّطُ رُسُلَهُ عَلي مَنْ يَشاءُ»
۱۴- اموالِ کفّار فراري، در اختيار رهبر ديني است. «ما أَفاءَ اللّهُ عَلي رَسُولِهِ»
۱۵- نظام اسلامي به پشتوانه اقتصادي نياز دارد که يکي از آنان فيئ و اموالي است که بدون جنگ، به خاطر فرار يا متارکه کفّار نصيب مسلمانان ميشود. «ما أَفاءَ اللّهُ عَلي رَسُولِهِ»
۱۶- گرچه افراد نيازمند، نظري به اموال ما ندارند، «يَبْتَغُونَ فَضْلاً مِنَ اللّهِ»، ولي ما بايد آنان را بهرهمند سازيم. «لِلْفُقَراءِ»
۱۷- علاقه به وطن، يک حق طبيعي و الهي است که قابل پيگيري است. «أُخْرِجُوا مِنْ دِيارِهِمْ»
۱۸- بستر سازي براي ارائه خدمات به ديگران يک ارزش است. «تَبَوَّؤُا الدّارَ»
۱۹- هم ظاهر آراسته لازم است و هم باطن. «تَبَوَّؤُا الدّارَ وَ الْإِيمانَ»
۲۰- محبّت به اهل ايمان مرز و بوم ندارد. «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ»
۲۱- از ايثار و روحيات خوب ديگران نام ببريد. يُحِبُّونَ ... يُؤْثِرُونَ
۲۲-دوستي پايدار آن است که به خاطر کمالات، افراد را دوست بداريم، نه به خاطر نام و قبيله و چشم داشت. «يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ»
۲۳- بخيل، رستگار نميشود. «مَنْ يُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ»
۲۴- نجات از بخل، با کمک و امداد الهي ممکن است. کلمه «يُوقَ» مجهول آمده، زيرا بازدارنده خداوند است.
۲۵- مکتب کامل مکتبي است که براي پيروان آينده خود نيز طرح کمال و رشد داشته باشد. «وَ الَّذِينَ جاؤُ مِنْ بَعْدِهِمْ»
۲۶- براي جلوگيري از سوء تفاهم، ابتدا از لغزشهاي خود استغفار کنيم و سپس لغزشهاي ديگران. «اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا»
۲۷- سابقه در ايمان، يک ارزش است. «سَبَقُونا بِالْإِيمانِ»
۲۸- در اصلاحات بايد به سراغ ريشهها رفت. ريشه بسياري از گناهان، کينه و حسادت ودشمني است که بايد ريشه کن شود. «لا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنا غِلاًّ»
۲۹- رهبر جامعه اسلامي، بايد از روابط منافقان داخلي با دشمنان خارجي آگاه باشد. «أَ لَمْ تَرَ»
۳۰- در صدر اسلام، منافقاني بودند که با کفّار روابط مخفيانه و خائنانه داشتند و با وعدههاي خود مايه اميد آنان بودند. أَ لَمْ تَرَ إِلَي الَّذِينَ نافَقُوا ...
۳۱- منافق، برادر کافر است. نافَقُوا ... لِإِخْوانِهِمُ الَّذِينَ کَفَرُوا
۳۲- منافق، در مسائل سياسي و اجتماعي، تابع و مطيع رهبري اسلامي نيست. «لا نُطِيعُ فِيکُمْ أَحَداً أَبَداً»
۳۳- منافقان، حتي به دوستان خود نيز دروغ ميگويند. «وَ اللّهُ يَشْهَدُ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»
۳۴- از تبليغات پر طمطراقِ منافقان نهراسيد که آنان، مرد عمل نيستند و خيلي زود ميدان را خالي ميکنند. «لا يَخْرُجُونَ ... لا يُنْصَرُونَ ... لَيُوَلُّنَّ الْأَدْبارَ»
۳۵- پيمان شکني منافقان به حدي است که نسبت به کافران هم پيمان خود نيز وفادار نيستند. «لا يَخْرُجُونَ ... لا يُنْصَرُونَ»
۳۶- عاقبت نفاق، خواري و تنهايي است. «لا يُنْصَرُونَ»
۳۷- مؤمن داراي ابهت و هيبت است. «لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَهً فِي صُدُورِهِمْ»
۳۸- ترس از مردم به جاي ترس از خدا، نشانه روشن نفاق است. «لَأَنْتُمْ أَشَدُّ رَهْبَهً فِي صُدُورِهِمْ مِنَ اللّهِ»
۳۹- منافقان نميدانند و نميفهمند که رمز عزّت و قدرت مسلمانان، اراده و لطف خداوند است. «لا يَفْقَهُونَ»
۴۰- ارزيابي روحيات دشمن و هم پيمانان آنان و شيوه جنگي دشمن لازم است. «لا يُقاتِلُونَکُمْ جَمِيعاً إِلاّ ... تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَ»
۴۱- مراقب باشيد که منافقان، مناطقي محفوظ و مصون از دسترس شما براي خود درست نکنند که در اين صورت، خطر آنان جدي ميشود. «لا يُقاتِلُونَکُمْ ... إِلاّ فِي قُريً مُحَصَّنَهٍ»
۴۲- اتحادهاي صوري که بدون ايمان و گرايش باطني باشد، ارزشي ندارد. «تَحْسَبُهُمْ جَمِيعاً وَ قُلُوبُهُمْ شَتّي»
۴۳- در شناخت افراد و گروهها، به سابقه آنها مراجعه کنيد. «کَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ»
۴۴- در تبليغ و تربيت، از نمونههايي استفاده کنيد که آشنايي مردم با آن آسانتر باشد. «قَرِيباً»
۴۵- براي اثبات مطلب يا نفوذ بيشتر در مخاطب، ميتوان از چند نمونه و تجربه استفاده کرد. «کَمَثَلِ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ ... کَمَثَلِ الشَّيْطانِ»
۴۶- شيطان، رفيق نيمه راه است. «اکْفُرْ فَلَمّا کَفَرَ قالَ إِنِّي بَرِيءٌ»
۴۷- ايمان، زمينه تقوا و شرط ثمر بخشي ايمان، داشتن تقوا است. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا»
۴۸- مؤمنان، در معرض غفلت از ياد خدا هستند و نياز به هشدار دارند. «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللّهَ ... وَ لا تَکُونُوا کَالَّذِينَ نَسُوا اللّهَ»
۴۹- گام اول سقوط، از خود انسان است، خودفراموشي کيفر الهي است. «نَسُوا اللّهَ فَأَنْساهُمْ»
۵۰- يکتايي و يگانگي، اولين و مهمترين اصل در صفات الهي است. «هُوَ اللّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاّ هُوَ»
۵۱- او که همه به دنبال اويند، خداست. «هُوَ اللّهُ»
۵۲- علم خداوند به غيب و شهود يکسان است. «عالِمُ الْغَيْبِ وَ الشَّهادَهِ»
۵۳- يکتا معبود هستي، کسي است که فرمانروايي مطلق دارد. «هُوَ اللّهُ الَّذِي لا إِلهَ إِلاّ هُوَ الْمَلِکُ»
۵۴- فرمانروايي خداوند، از هر گونه ظلم و کاستي به دور است و مملوّ از قداست ميباشد. «الْقُدُّوسُ السَّلامُ»
۵۵- خداوند، آفرينندهاي است که در آفرينش مخلوقاتش، از کسي يا جايي الگوبرداري نکرده است، بلکه خود، صورت بخش پديده هاست. «الْخالِقُ الْبارِئُ الْمُصَوِّرُ»
۵۶- کسي که تمام کمالات را داراست، سزاوار تسبيح همه هستي است. «لَهُ الْأَسْماءُ الْحُسْني يُسَبِّحُ لَهُ ..»
۵۷- تسبيح موجودات، نشانه نوعي علم و شعور در هستي است. «يُسَبِّحُ لَهُ ما فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ»