جانبازی که با پای مجروحش همه کوههای ایران را فتح کرده است!
فارس/ ابراهيم رحماني از جانبازان دفاع مقدس است که ۵۰۰ بار قله کرکس را فتح کرده است، وقتي که کوهنوردي ميکند تازه آرامش پيدا کرده و ميتواند بخوابد.
ابراهيم رحماني بادي مکانيک خودرو اهل شهر بادرود که در سال ۶۵ به جبهههاي حق عليه باطل اعزام ميشود و در تاريخ هفتم فروردين ۶۷ در عمليات آفتاب از ناحيه پا مجروح و دچار موج انفجار در منطقه فکه ميشود.
قرارمان با ابراهيم رحماني حدود ۳ روز پيش بود، قرار گذاشتيم ولي هر دفعه به بهانه رفتن به کوه قرارمان به هم ميخورد، قرارمان را سه شنبه اول مهر ساعت ۱۰ صبح گذاشتيم ساعت ۹ و نيم تماس گرفتم گفت: يکي از دوستان قصد رفتن به کوه کرکس را داشت و من در حال همراهي وي هستم، مصر شدم که امروز حتماً بايد گزارش را براي خبرگزاري ارسال کنم، گفت، شايد عصر و يا شب، شايد هم فردا.
شب تماس گرفتم گفت تازه از کوه برگشتم امروز خسته هستم، اما اصرار من باعث شد که قبول کند و ساعتي را در کنار همديگر به گفتوگو بنشينيم.
اول خواستم از رفتن به جبهه برايمان بگويد، گفت: در سال ۶۵ با چند تن از بچههاي بادرود اول به اهواز رفتيم يک ماه آنجا در پل کارون نگهباني ميداديم بعد خط باغ فيض، قرارگاه انصار 2، گردان ۳۰۷ و در ادامه پايگاه روشنايي، پايگاه يزدانپناه.
رحماني از خاطرهاي تعريف ميکند که شبي در پايگاه يزدانپناه ۹ نفر از يک دسته در حال ساخت سنگر بوديم که گلولهاي آمد که 7 نفر از ۹ نفرمان شهيد شدند و تنها من و يک نفر ديگر که دور از سنگر بوديم، زنده مانديم.
پاتک شبانه به سنگرهاي عراقي و آوردن غنيمت
وي از خاطرات خوش و جالب جنگ هم براي ما تعريف کرد و گفت: به خاطر اينکه در جبهه من کمي جسور و نترس و شجاع بودم با يکي از بچههاي مشهد به نام رضا بيداد که فوقالعاده شجاع بود، شبها به سنگرهاي عراقي و پايگاههاي آنها يورش برده و چراغهاي فانوس و لباسها و اسباب و وسايل آنها را برداشته و به سنگر خود برميگشتيم.
اين جانباز جبهه بيان کرد: تير ماه ۶۷ در عملياتي غافلگير شديم و تمامي بچههاي ما اسير شدند و وقتي بچهها را به اسارت ميبردند از روي يک رمل شني پاي من سر خورد و شبانه داخل چالهاي افتادم و اسير نشدم.
وي عنوان کرد: هر لحظه از جبهه براي من خاطره است و خاطرات آن هم تمام نميشود ولي الان شايد برخي از خاطراتي که ميخواهيم براي مردم تعريف کنيم براي آنها قابل باور نيست.
موج انفجار خواب را بر من حرام کرد
رحماني از دوران سخت بعد از دفاع مقدس ميگويد: بعد از اينکه از جنگ برگشتيم به خاطر موج انفجار گوشهايم صدا ميکرد و شبها خوابم نميبرد، شبها براي بيخوابي به خيابان ميآمدم و تا صبح پيادهروي ميکردم، تا بلکه خسته شده و به خواب بروم.
وي از خاطرات بيخوابي برايمان تعريف کرد: الان در منزل ما ساعت ديواري هيچ معنايي ندارد، چرا که تمامي ساعت هاي ديواري منزل توسط من شکسته شده و از بين رفته است چرا که وقتي که شب ساکت ميشود تيک تاک ساعت مانند کلنگي روي اعصابم بود و با اين کار مجبور ميشدم که با ساعت دعوا کرده و ساعت را بشکنم و الان هم هيچ ساعتي در منزل ما وجود ندارد و يا بعضي مواقع با دست خودم شيشه هاي ماشين خودم را با ميشکستم.
با پاي مجروح همه کوههاي ايران را فتح کردهام
رحماني ادامه داد: با نسخه پزشک و دکتر هيچگاه بهبودي پيدا نکردم و به پيشنهاد چند نفر از دوستان آشتي با طبيعت را انتخاب کردم، از ۱۸ سال پيش کوهنوردي و طبيعتگردي را انتخاب کرده که هفتهاي دو تا سه روز به کوهنوردي ميروم و افتخار اين را دارم که جانباز ۲۵ درصد با پاي مجروح همه کوههاي ايران را فتح کرده و در آنجا رفتم.
وي با بيان اينکه ۵۰۰ بار به کوه کرکس نطنز رفتم و قله کرکس را فتح کردم، اذعان کرد: قلههاي دماوند، سبلان، توچال، آزادکوه و تمامي کوه ها را فتح کردم و براي من کوهنوردي هيچگاه سخت نبوده و آن را به عنوان تفريح و استراحت انتخاب ميکنم.
اين جانباز دفاع مقدس با بيان اينکه وقتي که کوهنوردي ميکنم تازه آرامش پيدا کرده و ميتوانم استراحت کنم و بخوابم، تصريح کرد: امروز شايد خاطرات جانبازها براي بعضي مردم شيرين باشد، اما بعضيها باور نميکنند و آن را با نيش و کنايه و زخم زبان جواب ميدهند.
رحماني با بيان اينکه هنوز هم شبها خواب جبهه را ميبينم و خاطرات جبهه فراموش شدني نيست، خاطرنشان کرد: ما براي دفاع از ناموس و ميهنمان به جبهه رفتيم و وقتي ما شنيديم که در مرزها به خانههاي هموطنان ما لگد زده و ناموس آنها در خطر است، اينجا احساس خطر کرده و براي دفاع از ناموس ميهن به جبههها رفتيم.