برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

توران 15 ساله وقتی به خانه زن مطلقه اینترنتی رفت با راز شومی مواجه شد

منبع
رکنا
بروزرسانی
توران 15 ساله وقتی به خانه زن مطلقه اینترنتی رفت با راز شومی مواجه شد
رکنا/دختر جوان براي پنهان ماندن از رابطه سياهش با پسر همسايه تصميم به فرار از خانه گرفت تا به خانه دختر اينترنتي برود اما وقتي پاي در خانه زن جوان گذاشت با پسر شيطان صفتي روبرو شد.آن روز که يکي از همکلاسي هايم ماجراي دوست پسرش را برايم تعريف کرد تا چند روز مات و مبهوت به حرف هاي «توران» مي انديشيدم. او از من خواسته بود براي جبران کمبودهاي عاطفي و روحي ام در خانواده با پسري ارتباط برقرار کنم. من هم که خام حرف هاي او شده بودم ناگهان رازي را فاش کردم. دختر 15 ساله که براي دومين بار فريب شياطين اينترنتي را خورده بود در حالي که بيان مي کرد هيچ گاه نتوانستم به پدر و مادرم اعتماد کنم و با آن ها به درد دل بپردازم به کارشناس مرکز مشاوره پليس کرمان گفت: زماني که 13 سال بيشتر نداشتم شاهد روابط عاطفي خواهر و برادرانم با همسرانشان بودم. آرام آرام حس زيباي عشق و عاشقي در وجودم رخنه کرد به طوري که نامزدهاي جوان را مانند کبوتران خوشبختي مي ديدم که عاشقانه همديگر را دوست دارند. در اين ميان احساس مي کردم از نظر عاطفي و روحي کمبودهايي دارم اما نمي توانستم به راحتي درباره اين نيازهاي روحي با پدر و مادرم درد دل کنم چرا که از پدرم خجالت مي کشيدم و مادرم نيز آن قدر بداخلاق بود که جرات بازگو کردن اين مسائل را نداشتم به همين خاطر درحالي که احساس تنهايي شديدي مي کردم روزي در حياط مدرسه موضوع را براي يکي از همکلاسي هايم بازگو کردم و با بيان اين که عاشق پسرهمسايه شده ام، راز دلم را به او گفتم. «توران» خيلي زود زمينه ارتباط اينترنتي و تلفني من و «حبيب» را فراهم کرد و از ماجراهاي دوست پسرش برايم حرف زد که او را از تنهايي بيرون آورده است. من هم که خام حرف هايش شده بودم به ارتباط با حبيب ادامه دادم چرا که فکر مي کردم محيط خانه برايم تکراري است و تنها در کنار حبيب آرامش دارم. اما يک روز زماني که حبيب در منزلشان تنها بود مرا به آن جا برد و اغفالم کرد. از آن روز به بعد با واقعيت تلخي روبه رو شدم که همه زندگي ام را به هم ريخت. هستي و آينده ام را از دست داده بودم اما جرات نداشتم اين تباهي و روسياهي را براي کسي بازگو کنم. به پدر و مادرم اصرار مي کردم از اين شهر برويم اما آن ها که بي خبر از تيره روزي من بودند با مهاجرت به شهري ديگر مخالفت مي کردند اين بود که من براي رهايي از اين سردرگمي روحي دوباره به شبکه اجتماعي تلگرام روي آوردم تا تنهايي هايم را با فضاي مجازي پر کنم. در همين اوضاع و احوال بود که پيام غمناکي را در يکي از گروه هاي تلگرامي به اشتراک گذاشتم و خيلي زود فردي در صفحه شخصي ام پيام گذاشت: «سحر هستم، با هم همدرديم» من هم که تشنه ابراز همدردي بودم با او وارد گفت و گوي پيامکي شدم. سحر مدعي بود که به خاطر خيانت شوهرش طلاق گرفته و با تنها فرزندش زندگي مي کند. تصاوير دخترانه پروفايلش نيز بسيار زيبا بود. ديگر به او اعتماد کرده بودم و ساعت هاي زيادي را در فضاي مجازي به درد دل مي پرداختيم تا اين که شرايط روحي و رواني من به خاطر آن فريب احمقانه به جايي رسيد که تصميم به فرار از منزل گرفتم و به سحر پيامک دادم. او نيز که هيچ وقت مرا نديده بود نشاني منزلش را برايم پيامک کرد. وقتي به آن جا رسيدم کسي در خانه نبود و سحر پيامک داد کليد زير گلدان است. هنوز چند دقيقه از ورودم به آن خانه بيشتر نگذشته بود که ناگهان مرد جواني وارد خانه شد! به دنبال راه فرار مي گشتم اما فايده اي نداشت و ... آن جا بود که افسوس خوردم کاش مي توانستم رازهايم را براي پدر و مادرم بازگو کنم. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در ايتا https://eitaa.com/joinchat/88211456C878f9966e5 آخرين خبر در آي گپ https://igap.net/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در بله https://bale.ai/invite/#/join/MTIwZmMyZT آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره