خجالت نکش !
آخرين خبر/ يادداشت هومن حکيمي را در ادامه ميخوانيد: گاهي وقتها در عالم کار رسانهاي، اتفاقي ميافتد که با اينکه ظاهر ناخوشآيندي دارد، آدم را اميدوار ميکند که هنوز نوشتن نقد اصولي و انتشار آن در فضاي رسمي ميتواند موثر واقع شود. شبه جوابيه هتاکانه و توهينآميزي که مسئول روابط عمومي ادارهکل ارشاد استان در پاسخ به يک نقد و نوشتار معمول رسانهاي نگارنده در يک روزنامه با سابقه و رسمي جمهوري اسلامي ايران منتشر کرد؛ آن هم نه به شکل رسمي که طبعا از روابط عمومي چنين نهادي انتظار ميرود؛ بلکه در فضاي مجازي و تلگرام و غيره، بيشتر ثابت ميکند، چه هدف و نيتي پشت اين ماجرا نهفته است. درضمن، اين جوابيه روابط عمومي ادارهکل، عينا ضميمه اين مطلب منتشر ميشود. جناب آقاي شالويي؛ مديرکل محترم فرهنگ و ارشاد اسلامي مازندران، اميدوارم که اين نوشته را در وقت اداري بخوانيد چون شنيدهها ميگويند که شما در ساعت غير اداري دوست نداريد کسي مزاحم فعاليتهاي ديگرتان بشود! در ابتدا بايد مراتب خرسندي خودم را از واکنش خام و غيرحرفهاي مجموعه تحت مديريت شما به نقد و مقوله انتقاد، ابراز کنم. چرا که همانطور که در يادداشتي که به مناسبت انتصاب غيرعادي و عجيب مسئول روابط عمومي ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامي نوشتم و منتشر کردم و پيش بيني کردم که اين انتصاب، مناسب نبوده و نميتواند نتيجه مثبتي براي آن ادارهکل و اهالي رسانه و فرهنگ و هنر مازندران به همراه داشته باشد، پيش بينيام خيلي زود به حقيقت منجر شد. اينجا البته اصلا قصد ندارم به جزيياتي که ميتواند چنين واکنش غيرحرفهاي و نابخردانهاي را از جانب يک مسئول ارشد مثلا فرهنگ و هنري را موجب شود، بپردازم که براي اهل قلم و فرهنگ و کساني که از انسانيت و بهره هوشي به اندازه حداقلها هم بهره ببرند، کاملا واضح و مشخص است و خوشبختانه مراجع قضايي و قانون هم براي پيگيري تهمتهاي بياساس و بيپايه حي و حاضر شد. اما در اين کنش و واکنش شکل گرفته چند نکته مهم وجود دارد. حتما به خاطر داريد که در آخرين مواجهه و مکالمه بنده و شما چه مباحثي مطرح شد و چگونه و با چه ادبياتي من به نمايندگي ديگر همکاران شريف رسانه استان اعلام آمادگي کردم تا بتوانيم با تعامل و مشارکت و برنامهريزي صحيح و اجراي اصولي، قطار فرهنگ و هنر استان را به حرکت بهتري درآوريم اما متاسفانه بعد از آن گفتوگو، اتفاق جديدي رخ نداد. ادارهکل بدون حضور فيزيکي شما (براي چند روز) به همان سياق سابق فعاليت ميکرد (شايد هم نميکرد!) و در همين حين، روابط عمومي شما که بدون مسئول بود ناگهان شاهد انتصابي شد که ميدانيم و ميدانيد. قبلا هم نوشتم که هر مديري اين حق را دارد که مسئول و معاوني را به کار گمارد و اين انتصاب يا انتخاب، ميتواند مورد قبول عدهاي واقع شود و گروهي هم با آن مخالف باشد. الحمدلله در نظامي هم زندگي ميکنيم که امسال چهلمين سالگرد شکلگيري مبارکش را جشن خواهيم گرفت. نظامي که هميشه به مردمسالاري و رأي مردم، نگاه و توجه ويژهاي داشته و بنايش براساس عدالت و حرمت انساني شکل گرفته است اما... . بخش فرهنگ و هنر و بهويژه اهالي رسانه همواره چوب دو سر طلا (!) بودهاند. روزنامهنگاران و خبرنگاراني که اگرچه در ميان آنها هم مثل هر صنف ديگري، تعدادي آدم نامربوط بود و هستند اما درصد قابل توجهشان افراد اصيل و داراي دغدغهاي هستند. افرادي که گاهي مثل مرغ عزا و عروسي، در هر حالتي سر بريده ميشوند اما آخ هم نميگويند. اينها که با افتخار و عليرغم تمام دشواريهاي اين شغل که من هم جزوشان هستم، نه اهل بده بستانند و نه اهل گرفتن زير ميزي. نقد نميکنند که مجوز معدن بگيرند يا از رانتي استفاده کنند که پرايدشان را تبديل به شاسي بلند کند. کتاب نميخوانند که فحش بدهند. نمينويسند که تخريب کنند. بچه همين آب و خاکند و ميهن شان را عاشقانه ميپرستند. نقدي هم اگر هست براي بهبود شرايط کشور و مردم شريفش است، بنابراين اين، کمترين انتظاري که ميتوانند داشته باشند؛ اين است که متولي اصلي حرفه شان يعني ادارات کل ارشاد در استانها اگر کار خاصي برايشان نميکند، به تلاششان احترام بگذارد. در نوشته قبلي اشاره کردم که بحث آموزش و تربيت نيروي انساني در ادارهکل ارشاد مازندران، هيچوقت مورد توجه قرار نگرفته و حالا رفتار مسئول روابط عمومي شما ثابت کرده که ادعاي درستي را مطرح کردهام. روابط عمومي به شکل مستقيم با رسانه و اهالي فرهنگ و هنر مواجه است و داشتن رفتار انساني و آگاهي و تحمل شنيدن و خواندن نقد، اولين ويژگي هايي است که هر واحد روابط عمومي و افراد مشغول در آن بايد آنها را داشته باشند. اين اتفاق البته همانطور که اشاره کردم فقط ظاهر زشتي دارد اما داراي عمقي زيبا و خوشآيند است چون نشان داده است، رسانه، همچنان بهتر از خيلي از مديران ميبيند و رصد ميکند و پيشنهاد ميدهد و انتقاد ميکند و شما بهعنوان فرد اول حوزه فرهنگ و هنر استان بزرگ مازندران، در يک گردنه و بزنگاه مهم قرار داريد. شمايي که يا نشناخته و تحت تاثير مشاورههاي غلط دغلدوستان، به چنين انتصابي براي روابط عموميتان تن دادهايد يا خودتان خواستهايد. در هر دو صورت فرق چنداني نميکند چون همين حالا بايد انتخاب کنيد؛ نه به فرهنگ لمپنيسم و اشاعه آن در روابط عمومي ادارهکل استان، يا ادامه چنين رفتار ضدفرهنگي و ضدانساني که خب، تکليف ما را با ادارهکل فرهنگ و ارشاد اسلامي مازندران مشخص خواهد کرد. تصميمي که شما خواهيد گرفت، در هر حالت تصميم شماست و بايد به آن احترام گذاشت اما هر تصميمي قطعا تبعاتي را نيز به همراه خواهد داشت. راستي، ما که نويسنده و روزنامهنگاريم و با شرايط سخت کاري و کتابها و فيلمها و جنسهاي (!) نامرغوب ميسازيم. شما، دستکم به نيروهايتان توصيه کنيد از آموزشها و کتابها و جنسهاي (!) مرغوبي بهره ببرند تا چند وقت ديگر، دوباره در يک بزنگاه حساس که بايد انتخاب يا انتصاب کنيد، دستتان مثل امروز خالي نباشد! جوابيه محمد فضلي ؛ مسئول روابط عمومي ادارهکل ارشاد مازندران که در فضاي مجازي منتشر کردند نسبت به يادداشت روزنامه خبرشمال با عنوان: سلام آقاي فضلي عزيز! «حکايت موش و پلنگ در شهري که حاکم و معاونان و وزيرانش در هياهوي بسيار براي هيچ بودند، موشِ اندک نويس، خام دست و کم مايه اي که دستي در نشر اکاذيب داشت، يک روز صبح مقداري مواد مخدر مصرف کرد و از وهم حادث شده، در خيالي از سر بي خيالي، خود را در انظار پلنگ ناميد. پلنگ که عمري دراز را به کتابت مي گذراند، از اين ادعاي ناميمون موش حيرت گشت و برآشفت و به روبهان شکايت بُرد. روبهان پس از تشکيل محکمه و کنکاش در موضوع، راي خود را اينگونه اعلام کردند: "پلنگ از اين کردار موش آزرده نباشد و اتفاقا کلاهش را به هوا بياندازد و شکرگزار باشد. چراکه جنس مواد مصرفي موش نامرغوب بوده، وگرنه ممکن بود حتي خود را شير بنامد. اما موش بخاطر مصرف مواد و زوال عقل حادث شده از آن و نشر اوهام، به پنج بار خواندن کتاب اساس الاقتباس و تعمق در آن محکوم مي شود." پرونده مختومه و حق تجديدنظرخواهي براي هردو سو ناممکن اعلام شد».