سارق ۱۵ میلیاردی با کریم و کلاه گیس
روزنامه شهروند/ او وقتي از يک مرد مکانيک، ويلايي در استان مازندران ميخريد، هرگز تصورش را هم نميکرد که دارد با سارق مسلح، خانهاش را معامله ميکند. چند ماه بعد از خريد اين ويلا بود که يک روز خانه مرد برجساز هدف سرقت قرار گرفت و بيش از ١٥ميليارد تومان پول، طلا و مدارکش دزديده شد. سارق مسلح با بستن دست و پاي زن صاحبخانه و لابي من برج، تمام گاوصندوق خانه را خالي کرد و متواري شد. اما فرارش ٢٤ ساعت بيشتر طول نکشيد. مرد مکانيک، خيلي زود از سوي مأموران کلانتري ١٣٤ شهرک غرب رديابي و در خانهاش دستگير شد. چهارشنبه ظهر، ١٧ بهمن ماه بود که اين حادثه در برجي در سعادت آباد رخ داد. مرد ميانسال با يک خودروي وانت مزدا مقابل يک برج توقف کرد و بعد از اينکه زنگ در را زد، خود را مأمور امنيت معرفي کرد. او نام يکي از اهالي ساختمان را برد و گفت که حکم تفتيش خانه اين مرد را دارد. لابي من برج، بعد از گرفتن کارت از اين مرد ميانسال، با توجه به تجهيزاتي که اين مرد همراه خود داشت به او اعتماد کرد و به همراهش به طبقه اول رفت. آنها زنگ در واحد اول را زدند و بعد از اينکه زن ميانسال در را باز کرد ناگهان سناريو آغاز شد. اين مرد دست و پاي لابي من و زن صاحبخانه را بست. همچنان ادعا ميکرد که مأمور است و بايد تمام خانه را بگردد. از زن ميانسال سراغ شوهرش را گرفت و از او سوالاتي کرد تا اينکه درنهايت اين زن را مجبور کرد در گاوصندوق را باز کند. او تمام محتويات گاوصندوق را سرقت کرد و متواري شد. با اعلام شکايت، به دستور سرهنگ ضرغام آذين، رئيس کلانتري ۱۳۴ شهرک قدس، تحقيقات در اين رابطه آغاز شد. سرهنگ کيوان ظهيري، رئيس پليس پيشگيري پايتخت در اين رابطه به «شهروند» گفت: «از آنجايي که دوربين مداربسته تصوير خودروي متهم را ثبت کرده بود، سارق مسلح را خيلي زود شناسايي و دستگير کرديم. از زمان اين سرقت تا دستگيري سارق، ٢٤ ساعت بيشتر زمان نبرد و حالا اين دزد به همراه اموال مسروقه در اختيار مأموران پليس قرار دارد.» سرقت با کلاهگيس صبح ديروز متهم به همراه شاکي، به کلانتري ١٣٤ شهرک غرب منتقل شد و ماجراي سرقتش را تشريح کرد. زن مالباخته که همچنان با ديدن متهم، به نفس نفس افتاده بود، درباره روز حادثه به خبرنگار «شهروند» چنين گفت: «آن روز حدودا ساعت ١٢ ظهر بود. در خانه تنها بودم. همسرم سرکار بود. زنگ در واحد را زدند و وقتي در را باز کردم ديدم لابي من به همراه مرد ميانسالي جلوي در هستند. آن مرد گفت که مأمور امنيت است و بايد خانهمان را بگردد. يک اسلحه و شوکر هم همراهش داشت. سراغ شوهرم را ميگرفت. خيلي تعجب کردم. گفتم مگر شوهرم چه کار کرده که به دنبال او هستيد. گفت نميتواند بگويد. او شروع کرد به گشتن خانه. من هم همراهش به اتاق رفتم. در آنجا بود که با يک بست پلاستيکي دست و پايم را بست. همان زمان دست و پاي لابي من را هم بسته بود. از او پرسيدم چرا اين کار را ميکند، ولي اصلاً به سوالاتم جواب نميداد. تا اينکه گفت بايد در گاوصندوق را باز کنم. من هم باز کردم تا آنجا را بگردد. اما همان زمان تمام پول و طلاها را با خودش برد. وقتي اموالمان را برد تازه فهميدم که سارق بوده. خيلي ترسيدم و هر طوري بود دست و پاهايمان را باز کرديم. با شوهرم تماس گرفتم و موضوع را گفتم. بعد پليس در جريان ماجرا قرار گرفت. بعد از تحقيقات و دستگيري متهم تازه متوجه شديم که او کيست. چند ماه پيش ما از اين مرد يک ويلا در مازندران خريده بوديم. من چهرهاش را يادم نبود. البته روز حادثه هم کلاه گيس گذاشته و چهرهاش را گريم کرده بود. براي همين اصلاً او را نشناختم.» سرم کلاه گذاشتند سارق ميانسال بعد از دستگيري بود که ادعا کرد شاکي پيش از اين در معامله يک ويلا سرش را کلاه گذاشته و ويلا را زير قيمت بازار از او خريده است. همين مسأله باعث شده بود که اين مرد با انگيزه انتقام دست به چنين سرقت مسلحانهاي بزند. او در گفتوگو با «شهروند» ماجراي اين دزدي را روايت کرد: سابقه داري؟ نه اصلاً. نخستين بار بود که دست به چنين کاري ميزدم. شغلت چه بود؟ مکانيک بودم و وضع مالي بدي نداشتم. چرا دست به اين سرقت زدي؟ چون از صاحب خانه کينه به دل داشتم و ميخواستم انتقام بگيرم. چه کينهاي از او داشتي؟ چند ماه پيش بود که اين مرد برجساز ويلاي مرا در مازندران خريد. او گفت قيمت کارشناسي اين ويلا ٧٠٠ ميليون تومان است و با همين قيمت ويلا را خريد. اما بعد از نوشتن قرارداد بود که فهميدم ويلاي من يکميليارد و ٧٠٠ ميليون تومان ميارزد و اين مرد با چرب زباني و ادعاي اينکه خودش برجساز است و قيمتها را ميداند، ويلايم را نصف قيمت خريد. من هم تصميم گرفتم به خانهاش بروم و پول خودم را بردارم. خانهشان را بلد بودي؟ در قرارداد آدرسشان را نوشته بود. ولي تو بيش از ١٥ ميليارد تومان پول از آن خانه سرقت کردي؟ وقتي در گاوصندوق باز شد هرچه در آنجا بود برداشتم چون هول شده بودم. وقت نداشتم فقط پول خودم را بردارم. همه را با خودم به خانه بردم که سر فرصت پولها را بردارم. بعد از سرقت چه کار کردي؟ با اموال سرقتي به خانهمان رفتم. پولها در خانه بود که دستگيرم کردند. اسلحه و شوکر را از کجا تهيه کردي؟ اسلحه براي خودم بود. براي دوران جنگ بود و آن را نگه داشته بودم. شوکر را هم چند وقت پيش تهيه کردم چون يکي دو بار از من سرقت شد، براي همين براي دفاع از خودم شوکر تهيه کردم. فکر نکردي به همين زودي شناسايي و دستگير ميشوي؟ نه اصلاً فکرش را هم نميکردم. من گريم کرده بودم و کلاه گيس گذاشته بودم. فکر نميکردم به اين زودي دستگير شوم.