کسی برای مردم سوادکوه هشتک نمی زند!
آخرين خبر/ گزارش مفصل سيل و رانش کوه در سوادکوه را به قلم حليمه خادمي خبرنگار پايگاه خبري مازندنومه را در ادامه ميخوانيد ؛ سيل آمد و ويران کرد و نرفت! دو روز پس از حادثه، هنوز ترکش هاي اين بلاي خانمان برانداز باقي است؛ از پارک مللي که در بستر رودخانه احداث و اکنون به پارک گل و لاي بدل شده تا روستاهايي که در مياندورود به طور کامل زير آب رفته و تخليه شده و خسارت هاي ميلياردي که به تاسيسات زيربنايي و باغات و راه ها وارد شده است. شهرهاي مرکزي مازندران بيشترين آسيب را ديده اند، از جمله سوادکوه. 12 مهرماه امسال، مازندنومه گزارشي از رانش زمين در پل سفيد منتشر کرد و هشدار داد که رانش و لغزش زمين، پل سفيد را خواهد برد. حالا در اواخر اسفندماه مي توان گفت رانش و لغزش پل سفيد را با خود برد! هنگامي که نخستين رانش ها در منطقه اتفاق افتاد، تدبير جدي مي شد، مي توانستيم با کم ترين هزينه از اتفاقات جدي امروز پيشگيري کنيم. پيگيري مي شد با يک هزينه ميليوني مشکلات حل مي شد اما اکنون با ميلياردها تومان هم اين مشکل قابل حل نخواهد بود. * در شهر خبرهايي است بامداد دوشنبه 27 اسفندماه 97؛ باران مي بارد. مي بارد و شديدتر مي شود. صداي برخورد قطرات باران بر سقف خانه، حس خوبي در من ايجاد کرده، غافل از اينکه در محلات شهر به زودي مردمي در آستانه سال نو دچار خسارت خواهند شد. ساعت 6 صبح با صداي زنگ تلفن از خواب بيدار مي شوم. معاون شهردار پل سفيد آدرسي را برايم مي خواند و مي گويد خود را به آن نشاني برسانم و فوري قطع مي کند. مطمئن مي شوم در شهر خبرهايي است. به محور اصلي بلوار جانبازان مي روم. جاده اي مشخص نيست و هر چه مي بينم آب است و رودخانه اي که جاري شده وسط خيابان. حالا باران ديگر حس دلنشيني برايم ندارد و چون شلاقي دردناک مي بارد بر غم واندوه مردم. گرفتگي يکي از آبراه ها موجب شده آب وارد خيابان شود. نيروهاي شهرداري با يک دستگاه لودر و کاميون سعي دارند محور اصلي را باز نگه دارند. بار ديگر تلفنم زنگ مي خورد. دوباره معاون شهردار است. آدرس ديگري را مي دهد. گيج شده ام و به اين فکر مي کنم که چگونه چند ساعت باران همه چيزمان را به هم ريخته! به پليس راه آزادمهر نزديک مي شوم. کوه ريزش و کاميوني به کوه برخورد کرده است. جاده مملو از آب شده. خيابان شيبي ندارد که آب را وادار به حرکت کند. آب هاي سطحي از مناطق جنگلي بالادست، همچون آبشار داخل خيابان سقوط مي کند. لباس هايم خيس خيس شده اند. چند عکس مي گيرم و مي خواهم برگردم خانه که تلفنم باز زنگ خورد. يکي از شهروندان است. از من مي خواهد به گوش مسئولان برسانم خانه ي يک خانم بي سرپرست را آب گرفته. به اميرده مي روم. از ديواره هاي خانه، آب چون چشمه مي زند بيرون. *سالاد سيل، با سس اضافه رانش! پل سفيد وضعيتي بحراني گرفته. اخبار را که مرور مي کنم متوجه مي شوم شهرهاي ديگر هم درگير سيل و آبگرفتگي شده اند. نماد اين حادثه هم پارک ملل ساري است که صدها ميليون تومان خرج آن کرده و با تبليغات پوپوليستي، رئيس مجلس را آوردند تا پروژه اي را در حريم رودخانه افتتاح کند! چرا کسي به اين فکر نکرد روزي تجن طغيان خواهد کرد؟! جلسه شوراي اداري سوادکوه لغو مي شود و جاي آن جلسه ستاد بحران تشکيل مي شود. اين بحران با جلسه مهار خواهد شد؟! چند سال پيش، هنگامي که چندين منطقه نظير کوچه شهيد جمشيدي، ميارکلا و اميرده دچار لغزش و رانش شده بود، عمليات کارشناسي انجام مي شد، امروز کاسه چه کنم دست نمي گرفتيم. پل سفيد فقط درگير سالاد سيل نيست و سس اضافه اي به نام لغزش و رانش هم دارد که هر نيم ساعت يک منطقه را درگير مي کند! * از مسئول استاني در شهر خبري نيست ظهر شده است. به شهرداري مي روم. هر کس را که مي بينم، چشمانشي آشک آلود دارد و کمک مي خواهد. همه درگير شده اند و فاجعه اي اتفاق افتاده. مادري که تحت پوشش کميته امداد است و سه فرزند دارد، ديوارهاي منزلش بر اثر ريزش خاک و سنگ، به شدت دچار شکستگي شده و ماندن در آن خانه جان شان را تهديد مي کند. تازه تخليه کنند که کجا بروند؟ از مسئول استاني در شهر خبري نيست. محور اصلي شهر در يک روز سه بار دچار ريزش شده است. خيابان شهيد بهشتي که 6 ماه قبل با رانش روبه رو بود، حالا در يک روز 4 بار دچار رانش شده است. «شهر هاي زيراب و پل سفيد در مناطق کوهپايه اي بنا شده اند و داراي شيب تندي هستند. عمر خاک به دليل هوازدگي، زياد است، ولي در اثر بارندگي رطوبت خاک افزايش مي يابد. جنس سنگ مادري که زير خاک است، در حادثه هاي لغزش و رانش از اهميت بالايي برخوردار است.» اين ها را فائزه رشيدي -کارشناس زمين شناسي محض- به ما مي گويد و ادامه مي دهد: اگر سنگ مادر از جنس رسي يا جنسي باشد که نفوذ ناپذير باشد، موجب مي شود خاک در اثر جمع شدن آب بالاي سنگ مادر، حالت صابوني و وزن توده خاک افزايش يابد و با شيبي که دارد، با کمک نيروي جاذبه به سمت پايين سقوط کند. اين کارشناس زمين شناسي وجود درختان زياد را در جذب آب مفيد مي داند. البته در بارندگي هاي شديد و سيل آسا درخت هم کمک زيادي به حالت صابوني بودن خاک نمي کند. ديواره و زهکشي و ايجاد سدهاي جلوگيري کننده از رانش، از قبل بايد در اين مناطق به اجرا در مي آمد و متاسفانه در اين فاصله کوتاه نمي توان عملياتي انجام داد و جلوي رانش ها را گرفت. تا زماني که بارندگي ادامه دارد اين رانش ها ادامه خواهد داشت. اگر شيب منطقه در نظر گرفته مي شد و روان آب هاي سطحي به درستي هدايت مي شد با اين حجم رانش و لغزش روبه رو نمي شديم. *براي چه عکس مي گيرم؟ زمين ورزشي که در انتهاي کوچه ورزش قرار دارد، همچون آب بنداني شده است! خاک آن قدر از آب اشباع شده که از کف و ديواره هاي منازل مسکوني در اين کوچه آب همانند چشمه از کف خانه بيرون مي جوشد. منزل دو شهروند پل سفيدي -دست افکن و عبادي- را آب گرفته. فرش هاي اتاق خيس آب هستند. فقط عکس مي گيرم، براي چه را نمي دانم! شايد تشفي دل ساکنان حادثه ديده. بالاي 1500 عکس در دو روز اول سيل و رانش گرفته ام. چشمان نيروهاي امدادرسان از بيداري شبانه و کار شبانه روزي نشان دارد. اما تکليف حادثه ديدگان چيست؟ وضعيت سيل هاي و رانش هاي پياپي در اين شهر چه مي شود؟ به اين فکر مي کنم با اعتباري کم تر مي توانستند در شهر حداقل سد بسازند و مقاوم سازي کنند. مگر وظيفه دولت کاري غير از خدمت به مردم است؟ حالا اين حجم از خسارت را چه کسي جبران مي کند؟ مردمي که کفگيرشان ته ديگ خورده يا دولتي که بدتر از مردم است وضع دخل و خرجش، و دائم از نداري مي نالد؟ خطر مرگ چند خانواده پل سفيدي را تهديد مي کند. اوضاع در روستاها بدتر است و برخي روستاييان در برف گير کرده اند، راه خروج ندارند و بيم خرابي سردرختي ها هم مي رود. * کسي حال و هواي عيد ندارد وضعيت قرمز است و اينجا کسي حال و هواي عيد ندارد. کوچه ها سراسر گلي و محورهاي فرعي بسته شده، دکل هاي تلويزيوني قطع، برق قطع،آب آشاميدني قطع و ارتباط با بسياري از روستاها قطع است. راه پله منزل آقاي روزبهان از بين رفته و اين خانواده با نردبان براي ورود و خروج به منزل استفاده مي کنند. جرات بالا رفتن از نردبان را نداشتم، اما ديدن چهره خانم و آقاي روزبهان مرا شرمنده کرد. بر ترسم غلبه کردم و از نردبان بالا رفتم تا وضعيت اسفناک اين منزل را هم ثبت کنم. در طول تهيه اين گزارش، چهار باري کفش و لباس عوض کردم. در 48 ساعت هم فقط دو ساعت خوابيدم و مرتب در حال عکاسي و تهيه گزارش بودم. خيابان فرمانداري سابق بسته شده. مجبورم پياده از لابه لاي گِل ها عبور کنم تا به کوچه شهيد محمودي برسم و بروم منزل آقاي اسدي که ريزش کرده. تا مچ پا در گِل فرو رفته ام. به شهر مرده ها مي ماند پل سفيد و عيد نوروز با پيش قراول باراني اش، به مردم دهن کجي کرده است. شهر يخ زده و منجمد است. مسافران هم آمده اند و ورود اين حجم از مسافر، کار را سخت تر کرده است. *ان شاالله حل مي شود! راه هاي فرعي يا دچار رانش و يا بسته شده است. ريل راه آهن هم مسدود شده. شهر را ترافيک و سيل و رانش قفل کرده اند. هيچ کاري هم نمي توان کرد. نگران خانواده هايي هستم که قرار است در خانه هاي نيمه ويران، شب را به صبح برسانند. با چند مسئول شهري تماس مي گيرم و تقاضا مي کنم جايي براي اسکان شبانه ي اين خانواده ها مهيا کنند. دوربينم مات اين رانش ها شده. هر چند دقيقه خبر يک رانش جديد را به من مي رسانند کاري از دستم برنمي آيد و فقط مي توانم به خانواده هاي خسارت ديده تسلي دهم و جمله معروف ايراني ها را بگويم: «ان شاالله حل مي شود!» خودم هم مي دانم حل نمي شود.چه کسي قرار است حل کند؟! خسارت ديده ها با التماس از من مي خواهند راهنمايي شان کنم که به کجا مراجعه کنند. بيم از دست دادن بقيه اندوخته شان را دارند. در اين شرايط از هيچ چيزي نمي توان پيشگيري کرد و فقط بايد دعا کرد، اگر چاره ساز باشد! خانه هاي هم کف و کم ارتفاع بيشتر آسيب ديده اند. پل سفيد، تهران هم نيست که 4 تا سلبريتي ببيندش و استوري بگذارند و هشتک بزنند براي مردمي که ديده نمي شوند. چه سبزه هاي عيدي که در لجن و گل و لاي خانه گم شد و چه هفت سين هايي که وسط حياط خانه ها در گوشه اي افتاد. در خبرها مي خوانم که مسئولان استاني مشغول بازديد و مديريت بحران هستند. الان پوشيدن لباس مديريت بحران، خيلي به حادثه ديدگان کمک نمي کند. علاج واقعه را بايد قبل از وقوع مي کردند. پرونده رانش همين خيابان شهيد بهشتي پل سفيد را آن قدر فرستادند تهران و برگشت به اينجا که شرحش مثنوي هفتاد من است. قطورتر از پرونده بابک زنجاني و آن ديگران شده، اما دريغ از تخصيص بودجه و کار درست و حسابي! حالا رانش کامل شده و به پرونده سازي جديد هم نيازي نيست. همه چيز تمام شد.