ايسنا/ جيغ بلند ترمز، سکوت شب را شکست و آنچه برجا ماند، ردي از خون بر خيابان خيس بود و پاکباني که در گوشهاي، بي حرکت روي آسفالت باران خورده درازکشيده و براي ابد به خواب رفته بود!.
زمانيکه عقربههاي ساعت روي دقايق پاياني بيست و چهارمين روز فروردين موزون، پيش مي رفت، جان پاک يک پاکبان، در بلوار فرهنگ شهر شيراز، قرباني شهروندي بي فرهنگ شد که خلوتي انتهاي شب، او را به وهم حرکت در کورس سرعت اتومبيلراني دچار کرده بود.
پاکبانان يکي از قربانيان ثابت، بي مبالاتي مجنونان سرعتي است که خيابان را با پيست اتومبيلراني و موتورسواري اشتباه گرفتهاند و شبها، نبود حافظان نظم و قانون را غنيمت شمرده و پا را تا نهايت به خطر انداختن امنيت ديگران، روي پدال گاز فشار ميدهند.
شامگاه شنبه بيست و چهارم فروردين هم آخرين روز براي يکي از پاکبانان شهرداري شيراز بود تا آخرين نوازش جارويش را بر تن آسفالت خياباني از خيابانهاي شيراز بکشد و در مسير پاکي شهر، جان ببازد؛ کاش خون او و ديگر پاکبانان و شهرونداني که قرباني آدم هاي خودخواهي که اتومبيلهاي گران قيمت و کيسه پر ثروتشان، آنان را به جنون سرعت مبتلا کرده و هر روز حادثهاي مي آفرينند.
شامگاه شنبه، خانواده يک پاکبان، يک شهروند، نان آور زحمتکشي را از دست داد، زني بيوه و بچههايي بي پدر شدند تا برخي از رانندگان، عاقبت لحظهاي غفلت را ببينند و عبرت بگيرند.
سالانه شماري از پاکبانان شهرداري در ساعات پاياني شب يا ابتداي روز، براثر تصادف جان خود را از دست دادهاند؛ مردان زحمتکشي که قصدشان بهره بردن از زمان خلوتي خيابان براي نظافت شهر بوده و در اين مسير قرباني بي توجهي و غلفت رانندگان شدهاند.
بازار