برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

وطن خوانی سالار در کیش به نفع هوطنان سیل زده تمام شد

منبع
ايرنا
بروزرسانی
وطن خوانی سالار در کیش به نفع هوطنان سیل زده تمام شد
ايرنا/کنسرت سالار عقيلي در کيش برگزار شد تا اين بار طنين صداي حماسي سالار و وطن خواني هايش، شور مهرباني در شرکت کنندگان برانگيزد و براي کمک به سيل زدگان بار ديگر به پا خيزند. کنسرت خيريه سالار عقيلي همزمان با جشن هاي نيمه شعبان و همراه با گلريزان به نفع هم ميهنان سيل زده برگزار شد تا فقط در يک قلم، فردي خيرانديش، چک 10ميليارد ريالي را در وجه جمعيت هلال احمر امضا کند. در اين اين کنسرت که با هماهنگي و همکاري سازمان منطقه آزاد کيش برگزار شد و تجار، بازاريان و سرمايه گذاران کيش باني و مشارکت کننده اصلي آن بودند، صندلي هاي تالار تاتر شهر جزيره را مردمي پر کردند که پاي کارتخوان هاي جمعيت هلال احمر در گوشه و کنار سالن ايستادند و هر يک، به قدر وسع و همت خود، دست مردم مناطق سيل زده ايران را گرفتند. مطلع اين کنسرت طنين صداي سالار بود که خواند: وطنم اي شکوه پابرجا/ کشور روزهاي دشوار و / زخمي سربلند بحران ها... بعيد است کسي در تالار تاتر شهر کيش با اين تصنيف، تصويري از زخم دل زنان و مردان مصيبت زده در سيلاب را نديده باشد و اين را مي شد از سيل اشک بر گونه ها فهميد. سالار، شعر زنده ياد افشين يداللهي را خواند که: رگت امروز تشنهٔ عشق است/دلِ رنجيده خون نمي‌خواهد... و همين کافي بود تا رگ غيرت مهمان و ميزبان در کيش براي کمک به جوش آيد. اين بيت ها که: از تبِ سردِ موج‌هاي خزر/تا خليجي که فارس بوده و هست/ مي‌شود با تو دل به دريا زد/مي‌شود با تو دل به دنيا بست ... فرود سالار در اين تصنيف بود که با اوج و فراز مردم همراه شد و دريادلي خود را نشان دادند. اما عاشقانه خواني هاي عقيلي نيز دست کمي از حماسي خواني هاي ميهني اش نداشت. سالار در دومين تصنيف گفت: چه بگويم؟ نگفته هم پيداست/غم اين دل مگر يکي و دو تاست؟ پيوند صداي عقيلي در اين اثر با شعر محمد مهدي سيار و آهنگ فريد سعادتمند، هجران را معنا داد و تشويق هاي حاضران نشان داد عاشقان بي نشان در تالار کم نيستند. خواننده خوش صدا در سومين قدم، پاي در 'فصل عاشقي' گذاشت و در تصنيف نگارا و در چند قدمي خليج فارس خواند: من آن قطره بودم که با موج عشق/ در آغوشِ مهر تو دريا شدم... و عاشق خواني هاي عقيلي ادامه يافت با ترنم تيتراژ هانيه : با تو نگفته بودم از گريه هاي هرشب/عشقت نشسته بر دل جانم رسيده بر لب/من بي تو سرگردان من بي تو حيرانم/شرحي ز گيسويت حال پريشانم/بي تابم اين شب ها بي خوابم اي رويا/از تو چه پنهان من گم کرده ام خود را/ پيدايم کن شيدايم کن آزادم کن از اين سکوت بي پروا... حالا بعد از اين ترانه هاي عاشقانه، وقت آن رسيده بود که عقيلي ' خون غزل ' زنده ياد افشين يداللهي را به پاي وطن بريزد و ريخت و خواند: به نام همه عاشقانت قسم که در راه تو مرگ هم زندگيست اگر زندگي تشنه ي مرگ ماست کسي که نمردست هم زنده نيست تو از عمق تاريخ زخمي شدي که خون از غزل هاي من جاري است اگر خفته مي خواهدت روزگار همين مرگ تاوان بيداري است به آتش بکش ابر بغض مرا که خاکت دوباره گلستان شود به خونم اگر تشنه اي پس بريز که ويرانه هاي تو ايران شود به نام همه عاشقانت قسم که در راه تو مرگ هم زندگيست اگر زندگي تشنه ي مرگ ماست کسي که نمردست هم زنده نيست زمستان اگر هرچه سرد و سياه به باران تير تو تن ميدهم به روياي خورشيد و شوق بهار سرم را به باد وطن ميدهم به آيندگان حال ما را بگو که سختي عشق تو آسان شود که ايراني سربلند جوان سزاوار تاريخ ايران شود به نام همه عاشقانت قسم که در راه تو مرگ هم زندگيست اگر زندگي تشنه ي مرگ ماست کسي که نمردست هم زنده نيست اما يکي از شورانگيزترين بخش هاي اين کنسرت دو نوازي نوازندگان سازهاي کوبه اي گروه راز و نيازبود که همين قطعه نيز در خود راز و رمزها داشت. سحاب تربتي با تنبک و روزبه زرعي با کاخن و سازهاي کوبه اي گفت و گويي آغاز کردند که از آن هزار تاويل و تفسير مي شد داشت و در آن حال و هوا و در اين اجرا، تداعي جدال انسان با طبيعت تداعي چندان عجيبي از اين قطعه نبود. خوشه چين با بيت هاي درخشان زنده ياد کريم فکور و آهنگسازي خالق نواهاي ماندگار اين سرزمين زنده ياد روح الله خالقي، بار ديگر عِرق ملي را در تالار به جوش آورد: برپا بود جشن انگور ، اي افسون گر نغمه پرداز در کشور سبزه و گل ، با شور و شعف نغمه کن ساز قلب ما ، بود مملو از شادي بي پايان سعي ما ، بود بهر آبادي اين سامان خوشه چين ، کجا اشک محنت به دامن ريزد... و انگار تمام مقصد و منظور اين کنسرت در اين تصنيف نهفته بود تا هيچ ايراني اشک محنت نريزد . سالار کنسرتش را با ' وطن اي شکوه پابرجا ' آغاز کرد و اين شب شکوه يافته از سخاوت مردم با وطن خواني ديگري پايان يافت که جانمايه تمام ترانه ها و تصنيف هاي خوانده شده بود: نامِ جاويد وطن صبحِ اميد وطن جلوه کن در آسمان همچو مهرِ جاودان وطن اي هستيِ من شور و سرمستيِ من جلوه کن در آسمان همچو مهرِ جاودان بشنو سوزِ سخنم که هم‌آوازِ تو منم همهٔ جان و تنم وطنم وطنم وطنم وطنم! اين هم آوازي آنجا تبلور يافت که فارغ از رقم و عدد اهدايي، دختري جوان که مسافر بود با هديه 50هزار توماني اش در کنار مالک هتل مشهور کيش قرار گرفت که يک ميليارد تومان به نفع سيل زدگان چک کشيد تا زمين و زمان بدانند لرستان، خوزستان، گلستان و هيچ کجاي اين سرزمين به هنگام درد و مصيبت تنها نيست. همراهان عزيز ، آخرين اخبار استان هرمزگان را به صورت لحظه اي و فراجناحي در بسترهاي زير دنبال کنيد : آخرين خبر هرمزگان در تلگرام: https://t.me/joinchat/AAAAAEMf_BpioJfkQL_L2A آخرين خبر هرمزگان در اينستاگرام : https://instagram.com/hormozgan.today آخرين خبر هرمزگان در سروش : http://sapp.ir/Hormozgan.Online آخرين خبر هرمزگان در ايتا : http://eitaa.com/joinchat/159907840C378e037121