تجاوز به دخترک خردسال و یک پرسش!
ايرنا/ با شنيدن خبر تعرض به يک دختربچه خردسال در يکي از بيمارستانهاي شيراز، بار ديگر يک سؤال جدي به ذهن خطور ميکند: چرا يک دختر سه و نيم ساله بايد طعمه شرارت يک جوان ۲۴ ساله قرار گيرد؟ مقصر کيست؟ جوان؟ کودک؟ خانواده؟ يا جامعه؟ روز شنبه بود که خبر تکاندهنده تعرض به يک دختر سه و نيم ساله در يکي از بيمارستانهاي شيراز رسانهاي و جزئيات اتفاق منتشر شد. دخترک به همراه خانوادهاش براي عيادت يکي از بستگانش به بيمارستان رفته بود که با چند لحظه غفلت مادرش ناپديد ميشود و بعد از چند ساعت، پيکر نيمهجان او توسط مردم به انتظامات بيمارستان ديگري تحويل داده ميشود. با پيگيريهاي پليس و بعد از بررسي فيلم دوربينهاي مداربسته، مشخص ميشود پسر جواني به او نزديک شده و او را همراه خود به بيمارستان ديگري ميبرد و در راهرو سرويس بهداشتي به دخترک تعرض ميکند. اين خبر بسياري را به ياد اهوراي سهساله انداخت که دو سال پيش قرباني نيت شوم ناپدرياش شد و به کام مرگ رفت. موارد متعدد چنين اتفاقهايي نشان ميدهد متجاوزان در زمانها و مکانهاي مختلف در کمين کودکان قرار دارند و همان اندازه که فرد متجاوز ميتواند يک غريبه باشد، يکي از نزديکان و اقوام کودک نيز ميتواند او را مورد سوءاستفاده جنسي قرار دهند. دختربچهها، قربانيان اصلي متجاوزان روانشناس سلامت درباره اين حادثه و اينکه چه عاملي باعث بروز چنين مسائلي در جامعه ميشود، ميگويد: همانند ساير اختلالاتي که در روانشناسي وجود دارد، اختلالات جنسي هم ميتواند در لايههاي مختلف شخصيت افراد رخ دهد. اين اختلالات ميتواند شامل اختلال در هويت جنسي، جهتگيري جنسي، نقش جنسي و همچنين عملکرد جنسي باشد. در اين ميان، برخي افراد هم مبتلا به ناهنجاريهاي جنسي هستند که باعث ميشود در تمايلات جنسي آنها اختلال ايجاد شود. يعني فرد مورد نظر به تيپهاي خاص يا اعضاي بدن خاص گرايش دارد. اين گرايشها و تمايلات معمولاً قبل از ۱۵ سالگي شکل ميگيرد و بسته به گذشته فرد و اينکه چه اتفاقي براي او رخ داده، شکل ميگيرد و معمولاً تا آخر عمر ادامه دارد. اما خبر خوب در اين حوزه اين است که اين مشکلات را ميتوان با علم و اصول روانشناختي بهراحتي درمان کرد.» سعيد حيدري ادامه ميدهد: يکي از مشکلاتِ تمايل جنسي همين تجاوز جنسي است. تجاوز جنسي ميتواند در سنين بالا باشد يعني برقرار کردن رابطه با فردي که تمايلي به اين رابطه ندارد. رابطهاي خارج از عرف و چارچوب که گاهي ممکن است قرباني بزرگسال يا کودک باشد. در همين تجاوزهاي جنسي اصطلاحي تحت عنوان «بچهبازي» وجود دارد که فرد متجاوز تمايل دارد تا با افرادي که به بلوغ نرسيدهاند و يعني زير ۱۲ تا ۱۳ سال هستند، رابطه جنسي داشته باشد. به گفته وي متأسفانه اغلب قربانيان اين اتفاق نه در ايران، بلکه در کل دنيا دختران هستند و دليل آن هم جذابيتي است که صورت و بدن آنها دارد، بهطوري که قربانيان دختر دو برابر بيشتر از پسران هستند. تجاوز جنسي در متون علمي جرم تلقي ميشود حيدري ميافزايد: در تمام دنيا نسبت به تجاوز جنسي به کودک و کودکآزاري نگاه سختگيرانهاي وجود دارد. جالب است بدانيد که تجاوز جنسي را در متون علمي بههيچوجه جزو اختلالات رفتاري طبقهبندي نميکنند، بلکه آنها را جزو جرايم، طبقهبندي ميکنند. چون اگر قانونگذار بخواهد مجازاتي براي اين فرد مشخص کند، اغماض کمتري نسبت به آن نداشته باشد و با استناد به اينکه او بيمار رواني است اغماضي در تنبيه او انجام نگيرد. اين در کل دنيا وجود دارد و بيشترين مجازات مربوط به نابهنجاري جنسي دقيقاً در مورد همين کودکآزاري است و درصد بالايي از تخلفات جنسي تقريباً ۳۰ تا ۴۰ درصد افرادي که تحت عنوان مجرم جنسي در زندانها و محاکم قضايي هستند، دقيقاً همين متجاوزان به کودکان هستند. حيدري دو دليل براي سختگيري زياد در اين حوزه عنوان ميکند. او ميگويد: قاعدتاً کودک نميتواند با تمايل وارد يک رابطه شود، يعني رابطه 100 درصد تجاوز است، دوم آثاري که اين رابطه ميتواند در آينده کودک داشته باشد بسيار زياد است و گاهي حتي آينده يک کودک را بهطور کامل تحت تأثير قرار ميدهد. به همين دليل، مجازات بسيار سنگيني را براي فرد متجاوز در نظر ميگيرند. او در پاسخ به اين سؤال که آيا ميتوان فرد متجاوز را شرور دانست، ميافزايد: اين افراد نظم جامعه را به هم ميريزند و باعث ترس در جامعه ميشوند. اگر از خانوادهها، والدين و کودکان بپرسيد، به شما خواهند گفت آثار چنين حوادثي مثل يک شبح يا سايههايي براي مدتها و شايد براي هميشه در زندگي خانوادهها و بهويژه کودکان خواهد ماند. بنابراين کسي که موجب شود آرامش رواني مردم به هم بخورد، ميتواند جزو افراد شرور طبقهبندي شود. نحوه برخورد با فرد متجاوز موضوعي که ذهن بسياري را درگير ميکند اين است که پس از شناسايي و دستگيري فرد متجاوز، چه رفتاري بايد با او کرد؟ آيا صرفاً برخورد انتظامي و قضايي با او کافي است يا اين فرد نياز به برخوردهاي مکمل نظير دريافت خدمات روانشناسي دارد؟ حيدري در پاسخ به اين سؤال ميگويد: با توجه به اينکه تجاوز را در رديف جرم طبقهبندي ميکنند، اولاً بايد محاکم قضايي درباره آنها تصميم بگيرد، اما موضوع مهم اين است که اين افراد نبايد رها شوند. اين افراد بيمار رواني هستند و نياز به درمانهاي روانشناختي دارند. يعني علاوه بر اينکه قانونگذار مجازات مرتبط با اين جرم را مشخص کرده، به نظر ميرسد بايد در مکاني که نگهداري ميشوند مانند زندان يا ندامتگاه، تحت درمان قرار گيرند. حيدري ادامه ميدهد: اغلب اين افراد در گذشته خود، دچار مشکلاتي هستند. اکثراً در گذشته مورد تجاوز قرار گرفتهاند و دردي را از گذشته تا به امروز با خود حمل کردهاند که هيچگاه جامعه هيجان آن را نپذيرفته است. اين موضوعات را ما نبايد فراموش کنيم، بنابراين حتماً بايد از درمانهاي روانشناختي استفاده کنيم. با قرباني تجاوز چطور رفتار کنيم؟ حيدري درباره نحوه برخورد با کودکي که مورد تجاوز قرار گرفته است، ميافزايد: در اين مورد رفتار اطرافيان و خانواده کودک بسيار مهم است. اين کودکان نبايد وارد پروسه دادگاه شوند. اگر ما اين کودکان را وارد پروسه دادگاه کنيم، بيشتر آسيب ميبينند. از آنجا که روند دادگاه فرسايشي است و اگر کودکي مثلاً يک سال وارد اين پروسه فرسايشي شود، آرامآرام انگشتنما ميشود، اين انگشتنما شدن به او آسيب ميزند. بنابراين خود کودکان تا حد امکان نبايد در جريان پروسه دادگاه باشند. متأسفانه تمام افرادي که مورد سوءاستفاده جنسي قرار ميگيرند، در آينده با اختلالات و بيماريهاي رواني زيادي دست و پنجه نرم ميکنند که اگر به حال خود رها شوند، معلوم نيست چه بلايي سر آنها بيايد. اختلال استرس پس از سانحه حيدري ادامه ميدهد: يکي از اين اختلالات، PTSD يا اختلال استرس پس از سانحه است. اين افراد بارها ممکن است اين تصوير ذهني دردناک را در ذهنشان مرور کنند و دچار شرم دروني و بيروني شوند. شرم بيروني به اين معناست که فرد قرباني دائماً با خود کلنجار ميرود که ديگران او را چگونه ميبينند و قضاوت ميکنند. مدام اين سؤال در ذهنشان مرور ميشود و پاسخي که به خودشان ميدهند اين است که ديگران من را يک انسان ضعيف ارزيابي ميکنند.در شرم دروني هم اين افراد خود را فرد بيارزشي تلقي ميکنند. در واقع، قرباني مدام با اين دو شرم روبهروست. بنابراين ما نبايد از اينها غفلت کنيم و بايد آنها را زير چتر حمايت خودمان نگاه داريم. اما نکتهاي که وجود دارد اين است که نميتوانيم منکر وجود افراد متجاوز در جامعه شويم. اين افراد وجود دارند، بنابراين بايد خانوادهها و کودکان را آموزش دهيم. تهديد قرباني از سوي متجاوز حيدري ميگويد معمولاً کودکان از سوي افراد متجاوز تهديد ميشوند. البته در اين مورد خاص (تجاوز به کودک شيرازي) فرد متجاوز از روي فيلمهاي دوربينهاي مدار بسته شناسايي شده است، اما در مواقعي وجود دارد که فرد متجاوز از نزديکان کودک است و کودک را تهديد ميکند که در صورت افشاي رابطه، بلايي سر او ميآورد. در چنين مواردي، والدين به محض متوجه شدن رابطه، بايد کانال رابطه را کاملاً قطع کنند و کودک را به محيط امن ببرند. در ادامه، والدين نبايد کودک را سرخورده کنند يا او را سرزنش کنند، بلکه بايد او را بپذيرند و اعتمادبهنفس و عزتنفس او را در نظر بگيرند. والدين بايد کودک را براي معاينه و درمان نزد متخصص روانشناس ببرند. چون کودک اين موضوع را بارها و بارها در ذهن خود مرور ميکند. ممکن است کودکي که در پنجسالگي مورد تجاوز قرار گرفته در ۲۵ يا ۳۰ سالگي دچار ناامني روانشناختي شود. والدين و کودکان به چه آموزشهايي نياز دارند؟ حيدري معتقد است که در حال حاضر اغلب والدين دانش اندکي درباره مسائل جنسي دارند و قبل از کودکان، والدين بايد دورههاي آموزشي را بگذرانند. به گفته او، در حال حاضر کارگاههاي زيادي در اين زمينه برگزار ميشود، علاوه بر اين، کتابهاي بسياري در مورد آموزش ارتباط اجتماعي مثل ارتباط مؤثر يا مهارت نه گفتن يا حتي کارگاه تخصصي تحت عنوان مهارت و تربيت جنسي، هم براي خانوادهها و هم براي کودکان وجود دارد. اين روانشناس ادامه ميدهد: از طرفي، اين وظيفه والدين است که کودکان را آموزش دهند. کودک بايد بداند کجا حريم خصوصي اوست و کجا نيست. والدين بايد به کودکان ياد بدهند که به غريبهها اجازه ندهند بدن آنها را لمس کنند. مهارت نه گفتن را به آنها ياد دهند، مهارت نه گفتن خيلي مؤثر است. ممکن است کودکان زماني که يک غريبه به آنها نزديک ميشود و ميخواهد آنها را به بهانهها مختلف با خود همراه کند، براي بار اول و دوم ممانعت کنند، اما چون آموزش لازم براي نه گفتن را ياد نگرفتهاند، احساس ميکنند که حتماً بايد تبعيت کند و دنبال او راه بيفتد. گاهي اوقات ممکن است کودکان در مورد اندامهاي جنسي کنجکاوي کنند. والدين نبايد از پاسخ دادن به آنها طفره بروند، اما همزمان بايد به کودک آموزش بدهند که صحبت کردن درباره اين موارد خارج از عرف است و نبايد اجازه دهند غريبهها در اين مورد با آنها صحبتي داشته باشند و اگر قرار بود سؤالي راجع به اين موارد پرسيده شود، حتماً بايد آن را در داخل چارچوب خانواده بپرسند فرهنگ غلط بوسيدن به اعتقاد وي، فرهنگ غلطي که در جامعه ما وجود دارد اين است که کودک را مجبور ميکند تا اقوام يا آشنايان خود را ببوسد و اگر اين کار را نکند برچسپ بد بودن و بيتربيت بودن به او ميزنند؛ در حالي که ما دقيقاً در اين مورد بايد به کودک ياد بدهيم که براي بوسيدن و بوسيده شدن بايد از وي اجازه بگيرند. بوسيدن جزو حريم خصوصي کودک است و بايد به اين حريم احترام گذاشته شود. بهترين سن هم براي اين آموزش معمولاً دو و نيم يا سهسالگي به بعد است. سني که کودک را آرامآرام از پوشک ميگيرند و کودک با اندامهاي تناسلي خود آشنا ميشود.