گروگانگیری در تهران به خاطر اخراج خانم منشی
اقتصاد آنلاين/ دختر جوان که از سوي صاحب شرکت اخراج شده بود وقتي ماجرا را براي نامزدش تعريف ميکرد نميدانست سناريوي يک آدمربايي را کليد ميزند. چند روز قبل مردي هنگام عبور از باغ متروکهاي در اطراف تهران با بدن نيمه جان مرد ميانسالي روبهرو شد که دست و پايش را بسته بودند. وي بلافاصله موضوع را به پليس خبر داد و مرد ميانسال به بيمارستان منتقل شد. آدمربايي 24 ساعته مرد ميانسال بهنام کوروش پس از بهبودي به مأموران گفت: من مدير شرکتي در شمال تهران هستم. روز حادثه از شرکتم خارج شدم که ناگهان يک خودروي 206 مقابل پايم نگه داشت و سرنشينان آن که سه مرد جوان بودند با تهديد مرا سوار خودرو کردند. بعد هم مرا به خانهاي بردند که نميدانستم کجاست. دست و پايم را بستند و بشدت کتکم زدند حدود 24 ساعت در آن خانه گروگان بودم. بعد هم به زور چند چک سفيد امضا و رمز عابر بانکهايم را گرفتند. وقتي حدود 100 ميليون تومان از حسابم خارج کردند مرا دست و پا بسته و بدون آنکه حتي در اين مدت يک ليوان آب به من بدهند، در باغي متروکه رها کردند. دستگيري مرد آدمربا با شکايت کوروش تحقيقات آغاز شد، بررسيها در رابطه با شناسايي آدمربايان ادامه داشت تا اينکه سه روز بعد، مدير شرکت بار ديگر با پليس تماس گرفت و از دستگيري يکي از اعضاي باند خبر داد. کوروش گفت: چند دقيقه قبل وارد شرکت شدم که صداي آشنايي از پشت سر شنيدم. مرد جواني که سعي داشت چهرهاش را با کلاه و کاپشن مخفي کند در حال صحبت با نگهبان شرکت بود. وقتي دقت کردم صدايش را شناختم، او يکي از آدمربايان بود، با کمک نگهبان و مردم او را دستگير کرديم. پسر جوان که خود را در دام پليس ميديد، به ناچار به آدم ربايي اعتراف کرد. او گفت: چند روز قبل يکي از دوستان و همکلاسيهايم در دانشگاه بهنام سروش گفت مدير شرکتي که نامزدش – شبنم- در آنجا کار ميکرد، او را از شرکت اخراج کرده و حق و حقوقش را هم نداده است. سروش از من خواست براي اينکه زهر چشمي از کوروش بگيريم او را برباييم و پولهايش را سرقت کنيم. او ادامه داد: براي اين کار يکي ديگر از دوستانمان نيز همراهمان شد. کوروش را از مقابل شرکتش ربوديم و بعد از اينکه چند چک سفيد امضا گرفتيم و با کارتهاي عابر بانکش مقداري دلار و طلا خريديم او را رها کرديم. اما ميترسيدم مرد ميانسال را که دست و پا بسته و کتک خورده رها کرده بوديم مرده باشد به همين خاطر چند روز بعد به محلي که او را رها کرده بوديم رفتم اما ردي از او پيدا نکردم. اهالي ميگفتند او را به بيمارستان بردهاند. بعد تصميم گرفتم به شرکت بروم و از آنجا حالش را بپرسم اما گرفتار شدم. با اظهارات پسر جوان، تحقيقات براي دستگيري شبنم، سروش و همدستشان ادامه دارد.