وقتی هنرمندان موسیقی اقوام از عروسیها کسب درآمد میکنند!
ايسنا/ يک موسيقيدان ميگويد که دولت بايد اجراي موسيقي نواحي را در خيابان با مشورت کارشناسان پيش ببرد و خودش به صورت مستقيم وارد عمل نشود و بيشتر نقش حمايتي داشته باشد. مصاحبههاي پيشين ايسنا با کارشناسان درباره کشاندن موسيقي آييني به مترو و فضاهاي عمومي توسط ارگانهاي دولتي، نکاتي را در بر داشت مبني بر اينکه اجراي موسيقيهاي خياباني نبايد توسط دولت صورت بگيرد بلکه بايد اجازه داده شود موسيقي نواحي به صورت خودجوش در بين مردم نفوذ پيدا کند. همچنين بيان شد که اغلب مديران فرهنگي علاقهاي به حمايت از موسيقي نواحي ندارند؛ چراکه بازگشت مالي ندارد. اين بار با شهرام صارمي ـ موسيقيدان و نوازنده کمانچه ـ تماس گرفتيم تا نظر او را هم درباره بردن موسيقي اقوام به مکانهاي عمومي مانند مترو بدانيم. او ميگويد: کلا آنچه که به آن موسيقي ايراني ميگوييم، شامل انواع مختلفي از موسيقي است؛ يعني موسيقي دستگاهي، موسيقي اقوام، موسيقي کلاسيک و درواقع تمام موسيقيهايي که به نحوي با المانهاي فرهنگي کشور در ايران اجرا ميشود، جزو موسيقي ايران است. موسيقي اقوام ايران يا موسيقي نواحي ايران داراي ريشههاي موسيقي کلاسيک ايران است. موسيقي دستگاهي در يک مقطعي از تدوين اين موسيقيها، گردآوري آنها به يک صورت هوشمندانه و با يک نگاه زيباييشناسي موسيقايي شکل گرفته است. او ادامه ميدهد: در نتيجه موسيقي اقوام ايران به خودي خود حائز اهميت است و جزو قديميترين ريشههاي فرهنگي کشور است. اجراي اين موسيقي در هر کجاي کشور که در معرض ديدن و شنيدن قرار بگيرد، اتفاق مهمي است؛ چون باعث ميشود مردم به صورت درستتري با اين موسيقي آشنا شوند. صارمي با تأکيد بر اينکه اجراي موسيقي نواحي در مترو و مکانهاي عمومي اتفاق مثبتي است، اظهار ميکند: در چنين مواردي برنامه توسط شهرداري پيشنهاد داده ميشود و روي پيشرفت کار نظارت ميکند ولي کل برنامه پيمانکار موسيقايي دارد؛ البته براي اينکه موسيقي که ارائه ميشود درست و حرفهاي باشد، بهتر است از کارشناسان موسيقي استفاده شود. در کل دولت بايد منشأ اتفاقات فرهنگي باشد ولي به صورت مستقيم وارد نشود. در ادامه اين مساله را با او در ميان ميگذاريم که به نظر ميرسد براي اجراي خودجوش موسيقي نواحي در خيابانها مخالفت ميشود. صارمي در اين زمينه ميگويد: اين ايده که بخواهيم جلوي چنين کاري را بگيريم و به نحوي از شيوه درست اجرايي آن جلوگيري کنيم، کاملا اشتباه است. به همين دليل بايد آنچه را که وجود دارد ساماندهي کنيم. او در همين راستا مثال ميزند: اگر يک مرکز آموزش موسيقي داشته باشيم که روند خوبي را جلو نميبرد، نبايد آنجا را تعطيل کنيم. بلکه بايد اشکالات آن را اصلاح کنيم. اين امر بايد در حوزه اجراهاي موسيقي خياباني نيز اتفاق بيفتد. درواقع در قدم اول نبايد جلوي اجراهاي خودجوش را بگيرند بلکه بايد آن را ساماندهي کنند؛ چراکه اين امر در تمام کشورهاي جهان که اجراي خياباني دارند بر اساس قوانين خاصي صورت ميگيرد. به اين صورت که در روزها و ساعات خاصي به نوازندگان مجوز داده ميشود تا در يک محل خاص اجرا داشته باشند و بر اساس حضورشان به طور رسمي به دولت ماليات ميدهند و کارشان نيز کاملا رسمي است. حال دولت نيز بايد موضوع اجراهاي خياباني را پيگري کند و اين امر را به سمت تخصصيتر شدن، با استفاده از کارشناسان پيش ببرد. اين نوازنده کمانچه درباره تأثير اجراي موسيقي خياباني تحت نظر کارشناسان بيان ميکند: وقتي که انتخاب گروههاي نوازنده و انتخاب آثاري که قرار است اجرا شود، بر اساس نظر کارشناسان باشد، تأثير فرهنگي خواهد داشت؛ چراکه همراه هر اجرا يک بروشور براي توضيح قطعات اجرايي ارائه ميشود. درواقع در اين بروشورها کاربرد و هدف از وجود اين موسيقيها نيز توضيح داده ميشود و از طرفي اين موسيقي در زندگي مردم نيز تأثير خواهد داشت. موسيقياي ميتواند ماندگار شود که در زندگي مردم تأثير داشته باشد که البته در حال حاضر در شهرها اين بخش از کاربرد موسيقي از بين رفته است و موسيقي ارتباطي با زندگي مردم ندارد. با او اين پرسش را مطرح ميکنيم که چرا مردم از اجراي موسيقي نواحي در مکانهاي عمومي استقبال ميکنند ولي وقتي که در قالب کنسرت به روي صحنه ميرود استقبال زيادي از سمت آنها صورت نميگيرد؟ چه راهکاري وجود دارد که مردم از کنسرت موسيقي نواحي استقبال کنند و موسيقي نواحي ناديده گرفته نشود؟ پاسخ ميدهد: اين مشکل تنها گريبانگير موسيقي اقوام نيست. بجز موسيقي پاپ که تجاري و بازاري است، بقيه سبکهاي موسيقي نيز درگير اين موضوع هستند؛ يعني موسيقي سنتي نيز نسبت به موسيقي پاپ چنين شرايطي را دارد؛ البته موسيقي پاپ در تمام دنيا يک موسيقي پولدرار و تجاري است. صارمي ادامه ميدهد: موسيقي پاپ با تعداد بليطهاي زياد فروخته ميشود و افرادي که اين موسيقي را طراحي ميکنند و به اجرا ميگذارند، شرکتهاي تجاري هستند و هيچ ارتباطي با موضوع فرهنگ و هنر ندارند و دغدغه آنها فروش است. در کل نميتوان موسيقي پاپ را با ديگر سبکهاي موسيقي مقايسه کرد چون داراي جنس خاصي از موسيقي است و تاريخ مصرف خاصي دارد. کما اينکه در حوزه پاپ خوانندگان به سرعت عوض ميشوند و هر کدام ميآيند شش ماه تا يک سال ميمانند، مدام چهرههاي جديد ميبينيم و خوانندگان قديمي خود به خود عوض ميشوند. در حوزه موسيقي پاپ سرمايهگذاران بايد مدام کار جديد و هنرمند جديد معرفي کنند تا بتوانند درآمد خوبي را کسب کنند. به او ميگوييم که موسيقي اقوام مهجورتر از موسيقي سنتي يا حتي کلاسيک است؛ چراکه موسيقي سنتي مخاطب خاص خود را دارد و تعداد مخاطب بالاتري نسبت به موسيقي اقوام دارد؛ گرچه که شايد تعداد زيادي از مردم با سبکهاي مختلف موسيقي اقوام آشنايي نداشته باشند. با اين وجود چه کاري ميتوان براي موسيقي اقوام کرد؟ اين هنرمند موسيقي توضيح ميدهد: اين امر به دليل اين است که در تمام سالهاي اخير روي اين موضوع کار نشده و کاري که بايد صورت بگيرد، نگرفته است. در مناطق ايران اين موضوع دردناکتر است؛ چراکه بخش عمدهاي از هنرمندان موسيقي اقوامي که ميشناسيم، کسب درآمدشان از نوازندگي در اعياد و مجالس عروسي است ولي اکنون سالهاست با ورود سازهايي مانند سينثسايزر به ايران، اين هنرمندان در حال از رده خارج شدن هستند و وضعيت مالي خوبي ندارند. در نتيجه دولت بايد هميشه نسبت به مسائل مالي و فرهنگي حمايت خود را داشته باشد و تبليغات کند. او در ادامه سوال ميکند که آيا تا به حال در تلويزيون بجز ديدن چهار تا گل و بلبل و زنبور، ساز محلي ديدهايد؟ آيا تا به حال در اين رسانه موسيقي اقوام شنيدهايد؟ درواقع آيا تا به حال اصلا موسيقي در تلويزيون ديدهايد؟ صارمي تأکيد ميکند که باتوجه به زمان طولاني پرداخته نشدن به موسيقي اقوام، طبيعي است که اين سبک از موسيقي ديده نشود و اصلا چيز عجيبي نيست. بايد دائما به موضوعات فرهنگي پرداخته شود تا در جامعه جا بيفتد. دولت بايد به عنوان حامي معنوي و در خيلي جاها حامي مادي، پشت قضيه حضور داشته باشد نه اينکه خودش وارد عمل شود. مثلا جشنواره موسيقي فجر بايد به بخش خصوص واگذار شود ولي دولت حمايت کند نه اينکه خودش برگزارکننده باشد. بايد بدانيم که بخش حمايت مادي و معنوي تمام اين مسئوليتها دست دولت است ولي بخش اجرايي آن نبايد توسط دولت صورت بگيرد.