سه روایت از تصنیف «سرگشته» با آهنگسازی همایون خرم
موسيقي ما/ آدم بايد «ابتهاج» باشد که اولين تصنيفي که ميسازد، «سرگشته» باشد، بايد «قوامي» باشد که آخرين چيزي که ميخواند، اين چنين پرقدرت شود و بايد «همايون خرم» باشد که 40 سال بعد، همچنان قطعهاي که ساخته، زمزمهي آدمهاي کوچه و خيابان بماند. «تو اي پري کجايي» قصهي بلندي پشتِ سرش دارد. «خرم» تعريف ميکند که ابتهاج مسوؤلِ راديو بوده که صدايش ميکند و ميگويد که ميخواهد روي يکي از ساختههايش، کلام بگذارد. ميگويد ساختهاش چيزي باشد مثلِ همانهايي که در برنامهي سوم که «خرم» سرپرست بوده، اجرا ميشده و خوانندهي مرد داشته است. «ابتهاج» اما ميگويد که «خرم» قطعه را ساخته بوده و برايش با ساز اجرا کرده و آنقدر تحتِ تاثيرش قرار داده که خودش گفته ميخواهد، رويش شعري بگذارد. چند هفتهاي ميگذرد و «خرم» قطعهاي در «همايون» ميسازد که دستگاهِ مورد علاقهي مادرش بوده و اصلا براي همين «همايون» شده. شعر و آهنگ که تمام ميشود، «جواد معروفي» تنظيمش ميکند و ميروند سراغِ خواننده و «فاخته» انتخاب ميشود، روزي که قرار است قطعه پخش شود، «قوامي» با يک دسته گل ميرود خانه و به همسرش ميگويد: «خانم، پيچ راديو را باز کن، قرار است قطعهاي پخش شود که براي تو خواندهام.» اين ميشود که «سرگشته» ميشود، ترانهٔ خداحافظي قوامي و يکي از مهم ترين آثارِ ابتهاج و خرم. در اين سالها اما خيليهاي ديگر هم آن را خواندهاند مثل «محمد اصفهاني» و «عليرضا قرباني» و چه خوب هم خواندهاند. هزار سالِ ديگر هم بگذرد، نواي «تو اي پري کجايي» که بلند شود، آدمها چند لحظهاي ساکت ميشوند و هر کدامشان لابد به کسي فکر ميکنند که ديگر نيست يا هست و مثلِ گذشته نيست.