ناگفتههای بهزاد نبوی از آیت الله هاشمی
نامه نيوز/بهزاد نبوي درباره خاطراتش از هاشميرفسنجاني با قلم نيوز گفتوگو کرده است. بخشهايي از اين گفتوگو را در ادامه بخوانيد. - سال ٦٨ بود و هنوز مجوز جديد تأسيس سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي ايران را نگرفته بوديم. من براي خداحافظي نزد ايشان رفتم. گفتند که اين کار را نکن، پروندههاي موذيانهاي عليه تو درست کردهاند که اگر مسئوليت اجرائي نداشته باشي، به جريان مياندازند. ولي من گفتم که تصميمم را گرفتهام و اين پروندهها هم چه مسئوليتي داشته باشم يا نداشته باشم، هست. مگر وقتي که وزير بودم، پرونده انفجار نخستوزيري را برايم درست نکردند؟ حالا وزير هم نباشم ديگر بيشتر از قتل که برايم پرونده درست نميکنند. - بهرغم اينکه آقاي هاشمي تا آنجا که اطلاع دارم به آقاي ناطق رأي داده بود، اما انتخابات را واقعا با تمام توان سعي کرد که بيطرفانه برگزار کند. در اين زمينه خيلي خاطرات دارم چون در آنموقع رئيس ستاد انتخاباتي بودم. در ارتباطاتي که با دفتر ايشان و با آقاي محسن هاشمي که مسئول بازرسي بودند ميگرفتم، مثلا در يک مورد که خبردار شديم در يکي از استانها ٥٠٠ هزار رأي قبل از شروع انتخابات به صندوق ريختهاند. به محسن هاشمي اين را تلفني گفتم و ايشان همان روز با هواپيما يا هليکوپتر يکي را به آن استان فرستاد که جلوي آن تخلف را گرفت. يا همان خطبه معروف آقاي هاشمي در نمازجمعه براي مخالفت با تخلف را همه در جهت آقاي خاتمي تلقي کردند. - بعد از دوم خرداد برخوردهايي که در حق آقاي هاشمي جفا ميدانستم را اصلا قبول نداشتم و هيچوقت همراه و همسو با آن برخوردها نبودم و از وقتي هم که از سال ٧٨ آمدم و مسئوليت جمعکردن مديران مسئول روزنامههاي اصلاحطلب را برعهده گرفتم، با تمام قوا تلاش کردم که ديگر نگذارم حتي يک کلمه از آن جور مطالب عليه آقاي هاشمي در روزنامهها طرح شود. - اوايل انقلاب خيليها بودند که سعي ميکردند خودشان را خيلي انقلابيتر از آنچه هستند، نشان دهند و جانماز آب بکشند اما آقاي هاشمي جزء اين دسته نبود بلکه هماني بود که مينمود. نميخواست خودش را هيچجوري عوض کند. با آقايان هاشمي، شهيدبهشتي و شهيدرجايي جلسات هفتگي منظم داشتيم. وقتي نوبت شهيدرجايي ميشد، غذا از پادگان حفاظت ميآوردند که بعضا ساچمهپلو يا قيمهپلو بود. خود شهيدرجايي هم کاملا همان بود؛ يعني او هم جزء کساني نبود که ريا کند. شهيد بهشتي به احترام شهيدرجايي سادهتر از آنکه خودش هم بود، نشان ميداد؛ نه اينکه بخواهد ريا کند ولي يک غذاي معمولي و نسبتا قابلقبول ميداد. ولي نوبت به آقاي هاشمي که ميرسيد جوجه کباب، کباب برگ و کباب کوبيده ميداد. البته الان همهجا اين غذاها سرو ميشود ولي دو، سه سال اول انقلاب اينطوري نبود. مثلا جوجهکباب غذاي اعياني محسوب ميشد. يادم ميآيد حتي از طرف شهيد رجايي مورد انتقاد قرار ميگرفت اما ميگفت که من همينطوري هستم و غذاي خوب ميدهم. ميخواهيد بخوريد، نميخواهيد هم نخوريد. خيلي محکم يعني نميخواست بگويد که من خيلي انقلابيام و هر شب گرسنه ميخوابم. - دليل استعفاي آقاي خاتمي، هاشمي نبود؛ بلکه دليلش فشارهايي بود که در زمينه مسائل فرهنگي روي ارشاد ميآمد و آقاي خاتمي نميخواست آن فشارها را تحمل کند. آقاي هاشمي هم زورش نميرسيد که در مقابل آن فشارها ايستادگي کند. به همين دليل با هم تفاهم کردند که خاتمي کنار برود. بعضيها مثلا به برخورد ايشان با انتخابات دوره چهارم انتقاد دارند که هدفش حذف يک جناح بوده است. من نميدانم چقدر آقاي هاشمي در ردصلاحيتهاي گسترده دوره چهارم مجلس شوراي اسلامي نقش داشت. شايد بگويند که چرا سکوت کرده است؟! همان که بهنظر من ميرسد که اگر سکوت نميکرد، رئيسجمهور ميتوانست نظرات شوراي نگهبان را عوض کند. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar