ربیعی: حادثه اهواز اصلا رنگ قومیتی ندارد
ايسنا/ ماهيت اقدامات تروريستي در ايران، از جنس حرکات اعتراضي اجتماعي که برخي درصدد القاي آن هستند، نيست؛ بلکه تروريسم در ايران برآمده از توهمات ايدئولوژيهاي افراطي همراه با حمايتهاي مادي لجستيکي برخي کشورهاي منطقه (ثروت و قدرت) است. علي ربيعي در مقالهاي در روزنامه شرق نوشت: «حادثه دلخراش بهخوننشستن جمعي از هموطنان عزيزمان در جريان حمله تروريستي کور در اهواز، بار ديگر غم و اندوه جانکاهي را به دل ايرانيان نشاند. ضمن ابراز همدردي عميق با خانوادههاي آنان و ملت ايران، برخي نکات مهم اين حادثه را نبايد از نظر دور داشت. ۱- ايراني که برخي قدرتهاي متخاصم همواره از آن به عنوان متهم حمايت از تروريسم ياد ميکنند، در حادثه اهواز بار ديگر به عنوان يکي از بزرگترين قربانيان تروريسم در صدر خبرهاي جهان قرار گرفت. واقعيت اين است که شايد هيچ کشوري با پديده تروريسم آن گونه که ايران و ملت ايران مواجه شده، مواجه نشده باشد. مقامات ارشد کشور از جمله رهبران انقلاب، رئيسجمهور، نخستوزير، ۷۲ نفر از نمايندگان مجلس، دانشمندان و شهروندان عادي، بارها و بارها در هدف حملات تروريستي قرار گرفتهاند. ترور سالها در کف خيابانهاي اين کشور جريان داشته و ايرانيان به خوبي جنس تروريسم را ميشناسند. ۲- براي نگارنده به عنوان يک کارشناس جامعهشناسي و امنيت ملي، مؤلفههاي قدرت و امنيت ملي ابعاد و شاخصهاي متعددي دارد. منفجر شدن يک بمب يا ترور يک فرد، هيچ آسيبي به امنيت ملي نميرساند؛ بلکه آثاري عاطفي و رواني براي يک جامعه به همراه دارد. ايرانيان در اين چهار دهه، ترورهاي متعددي را تجربه کردهاند و حتي کابينه از دست دادهاند اما ترور هرگز نتوانسته خدشهاي به امنيت ملي کشور وارد کند. اقدامات تروريستي در طبقهبندي عوامل مختلکنندههاي امنيت ملي در بحثهاي امنيتي، اقداماتي بيارزش محسوب ميشوند. از اين رو، به نظر من اين حادثه بيش از آن که ضربه به نظام يا برهمزننده تصوير جزيره ثبات باشد، خدشهاي انکارنشدني بر تصوير ادعايي تروريسم مبني بر داشتن توان برهمزنندگي امنيت است. ۳- پيمايشهاي متعدد در سالهاي مسئوليت يا تدريس در دانشگاه از سوي دانشجويانم، نگارنده را به اين جمعبندي رسانده که ماهيت اقدامات تروريستي در ايران، از جنس حرکات اعتراضي اجتماعي که برخي درصدد القاي آن هستند، نيست؛ بلکه تروريسم در ايران برآمده از توهمات ايدئولوژيهاي افراطي همراه با حمايتهاي مادي لجستيکي برخي کشورهاي منطقه (ثروت و قدرت) است. ۴- مقابله با تروريسم، اين پديده شوم که سالانه جان هزاران هزار نفر را در سراسر دنيا ميگيرد، با موانع متعددي مواجه است. يکي از کليديترين موانع، مواجهه برخي دولتهاي مدعي دفاع از حقوق بشر مانند ايالات متحده با اين پديده بر اساس منطق خود و برخورد سليقهاي و منفعتطلبانه با گروههاي تروريستي است. براي نمونه ميتوان به جرياناتي مانند سازمان منافقين اشاره کرد؛ گروهي که گاهي در فهرست تروريستها قرار ميگيرد و گاهي همانان به عنوان حاميان سينهچاکشان اسباب نمايشهاي پرزرقوبرقشان ميشوند و ابزاري براي تحت فشار قراردادن کشوري ديگر بر اساس اطلاعات در اختيار. امروز هم گروهي ۵۰، ۶۰نفره از نيروهاي اين سازمان تروريستي به همکاري با وزارت خزانهداري آمريکا و سازمان اطلاعات اسرائيل (موساد) مشغول هستند. اين رويکرد دوگانه دولتها در مواجهه با تروريسم در رويکرد رسانههاي فارسيزبان خارج از کشور به پديده تروريسم نيز بازتوليد شده که در قالب تفکيک تروريسم به تروريسم خوب و تروريسم بد ادامه يافته است. ۵- يکي از مهمترين مؤلفهها در موفقيت عملياتهاي تروريستي اينچنيني براي عوامل آن، هويت اجتماعي و قومي بخشيدن به اقدامات خود است؛ به بيان ديگر، کسب حمايت و تأييد اين اقدام از سوي گروههاي قومي، اجتماعي، مذهبي و... . مطالعات سهدههاي نگارنده ثابت ميکند اقدامات تروريستي ارتباط معناداري با مسئله قوميت ندارد. قوميديدن حادثه اهواز در واقع دنبالکردن خطي است که دقيقا عوامل تروريست دنبال القاي آن هستند. اين رويکرد سناريويي نخنما و شکستخورده است که با هدف ضربهزدن به دولتهاي مرکزي در کشورهايي با تنوع قوميتي گسترده و اغلب از سوي حاميان گروههاي تروريستي به کار گرفته ميشود. آن چه پيش از اين نيز از سوي گروههاي با مشي مسلحانه در سالهاي آغازين انقلاب اسلامي دنبال شد و شکست مفتضحانهاي خورد، نمونهاي از اين سناريوست. از سوي ديگر، مروري بر سوابق تروريستي در ايران نشان ميدهد فرقان، پيکار، مجاهدين خلق (منافقين) و بسياري ديگر از گروههايي که رويکرد مسلحانه را در ايران در پيش گرفتند، فاقد هرگونه خصلت قوميتي بودهاند. نکته آخر اين که بارها و بارها در ديدارها و نشستهاي متعدد با نخبگان قومي اعم از بلوچ، عرب، کُرد و... شاهد نگاه ملي در دفاع از منافع و مصالح اين فعالان قومي بودهام؛ دفاعي که بعضا از مرکزنشينان پيشي ميگيرد. هر چند تنوع قوميتي همواره ابزار فشار براي ازهمپاشيدن هويت ايراني از سوي بدخواهان بوده، اما جنبش قومي - مدني در ايران با وجود همه مشکلات، همواره خودش را به عنوان بخشي جداييناپذير از قاب ايراني يکپارچه ديده است و با رويکردي صلحآميز، ضدخشونت و اصلاحطلبانه، حقوق خود را در چارچوب مصالح و امنيت ملي مطالبه کرده است.»