ردّ پای آمریکا و متحدانش در حادثه تروریستی چابهار
فارس/ کارشناس سياسي روس احتمال دست داشتن آمريکا و متحدان منطقهاي آن در حادثه تروريستي «چابهار» را بعيد نمي داند. «الکساندر کنيازف» کارشناس سياسي روس در مطلبي تحليلي به بررسي اهداف و پشت پرده حادثه تروريستي «چابهار» پرداخت. در اين گزارش آمده است: حادثه تروريستي چابهار بخشي از فشارهاي خارجي عليه جمهوري اسلامي بوده و اين موضوع بايد در متن سياستهاي اخير دشمنان ايران و همچنين اهميت اين بندر در توسعه ارتباطات بين المللي تجاري در منطقه بزرگ و پهناور جنوب آسيا و اقيانوس هند مورد بحث و بررسي قرار داده شود. چابهار هدف تحريمهاي آمريکا عليه ايران قرار نگرفته چرا که توسعه اين بندر براي برخي از کشورهايي که واشنگتن ملزم به رعايت منافع آنها در منطقه ميباشد، از اهميت بالايي برخوردار است. منظور فقط هند نيست که از چابهار جهت ترانزيت کالاهاي خود به افغانستان استفاده ميکند، بلکه تعدادي از کشورهاي عربي و همچنين کشورهاي آسياي مرکزي نظير ازبکستان و قزاقستان (که آمريکا در تحقق سناريوهاي خود در منطقه روي آنها حساب باز کرده) نيز ميباشد که نسبت به اين بندر براي دستيابي به بازارهاي جهاني علاقه زيادي نشان ميدهند. بنابر اين با وجود سياستهاي ضد ايراني، آمريکا نميتواند منافع کشورهايي را که ميخواهد به آنها اتکا کند يا در همسويي با خط مشي خود قرار دهد، ناديده گيرد. البته هند در اين رابطه نقش کليدي ايفا ميکند که در اين رابطه ميتوان از استراتژي «دونالد ترامپ» ياد کرد که در آن دخيل کردن دهلي نو در تحولات افغانستان يکي از عوامل مهم دانسته ميشود. تداوم تشنج در روابط ميان آمريکا و پاکستان و احتمال افزايش بهره برداري «واشنگتن» از شبکه حمل و نقل و تدارکاتي شمال و همچنين مقابله با حضور روسيه در آسياي مرکزي، تا حدودي کاخ سفيد را وادار به در نظر گرفتن منافع «تاشکند» و «آستانه» کرده است. يعني مجموعهاي از عوامل باعث شد تا چابهار بيرون از ليست تحريمهاي آمريکا قرار گيرد البته اين به آن معنا نيست که واشنگتن اهميت اين بندر براي توسعه داخلي ايران را درک نميکند بنابراين مخالفت آمريکا با اين موضوع قابل انتظار بود. بايد گفت که اين حادثه تروريستي به خودي خود قادر به تأثير گذاري منفي بر توسعه چابهار نخواهد بود، ولي معلوم است که هدف از اين اقدم کاهش جذابيت اين بندر براي سرمايه گذاري ميباشد. از اين نظر حادثه چابهار را بايد به عنوان يک اقدام تروريستي کلاسيک به شمار آورد که هدف اصلي آن فضاسازي رسانهاي و ايجاد بي اعتمادي در ميان سرمايه گذاران و شرکاي اين پروژه ميباشد. در اين رابطه ميتوان احتمال دست داشتن برخي از طرفهاي به اصطلاح ذي نفع در اين اقدام تروريستي را مورد توجه و بحث و بررسي قرار داد بنابراين نبايد احتمال وجود «رد پاي چين» را نيز دور از منطق دانست. علي رغم طرح موضوع تعامل و همکاري ميان چابهار و «گوادار» پاکستان در سطوح بالاي سياسي، بدون ترديد اين 2 بندر براي يکديگر رقيب به شمار ميآيند. معلوم است که گوادار عملا تحت کنترل پکن قرار داشته و عمدتا با اهداف نظامي استفاده ميشود اما با اين وجود گوادار بخش مهمي از دهليز اقتصادي ميان چين و پاکستان دانسته شده و علاوه بر آن نقطه ورود «پکن» به فضاي اقيانوس هند و ساير مسيرهاي مربوطه ارتباطاتي ميباشد. همچنين گوادار براي چين يکي از مهمترين نقاط در جهت کنترل خطوط ارتباطاتي بين خليج فارس و درياي سرخ اعم از مسيرهاي دريايي در جهت آسياي جنوب شرقي است. بنابراين ضمن رسيدگي به موضوع ارتباط مستقيم و غير مستقيم کشورها با حادثه چابهار، نبايد نسبت به احتمال دست داشتن پاکستان و چين در اين اقدام نيز بي توجهي صورت گيرد. صرف نظر از اينکه چه طرفي اين اقدام تروريستي را سفارش کرده، به احتمال زياد مجري آن گروههاي جدايي طلبي ميباشند که در مناطق مرزي ايران با پاکستان و همچنين در ولايتهاي مرزي «نيمروز» و «هلمند» افغانستان فعاليت ميکنند. يکي از اين گروهها «انصار الفرقان» است که 5 سال پيش از ائتلاف «حرکت انصار» (بلوچ) و «حزب الفرقان» (پشتون) شکل گرفت. اين 2 گروه از ابتداي فعاليتهاي خود با سرويسهاي اطلاعاتي غربي و قبل از همه انگليس و بنيادهاي متعصب عربستان سعودي مرتبط ميباشند. بنابراين ضمن اقدام در جهت پيدا کردن رد پاي سازمان دهندگان حادثه تروريستي چابهار، بايد به احتمال دست داشتن برخي از کشورهاي غربي توجه ويژه نشان داد. امتناع اجباري آمريکا و متحدان آن از اعمال تحريم عليه بندر چابهار ميتواند فقط ظاهر نگاه آنها به اين پروژه را نشان دهد ولي سازماندهي اقدامات تروريستي و تلاش در جهت متوقف کردن اين پروژه، بازگوکننده ماهيت سياست غرب و قبل از همه آمريکا و متحدانش در متن کلي تحريمهاي عليه ايران ميباشد.