ژن خوب = کار خوب، زندگی خوب و حال خوب
عصر ايران/ «کامبيز مهديزاده» داماد آقاي رييس جمهور معاون وزير صنعت شد ( البته گفته شده است حسن روحاني به شدت با اين حکم مخالفت کرده است). «فريدالدين حدادعادل» فرزند غلامعلي حداد عادل، طي حکمي از سوي ميرباقري معاون رئيس سازمان در امور سيما، عضو شوراي انديشهورزي شبکه سه شد. «هادي رحماني فضلي»، پسر وزير کشور هم مشاور وزير اقتصاد شد. پسر محمدرضا عارف با تاييد وزير ورزش به عنوان مسئول کميسيون صلح کميته ملي المپيک منصوب شد و ... اينها نمونهاي از انتصابهاي فاميلي در ايران است. کافي است فردي از يک فاميل به مقام و منصب برسد ديگر خيال جوانان باکار و بيکار خانواده از رسيدن به شغل خوب جمع است. پستهاي دولتي و خصوصي رديف ميشود براي ژنهاي خوب. به نظر شما نکته جالبي نيست که بسياري از ژنهاي خوب شرکتهايي دارند که در کار صادرات و واردات است يا سرمايه گذار در پروژههاي مختلف. برايتان سوال پيش نيامده است که چرا درحالي که همه از اقتصاد مينالند، آقازادهها همچنان پرکار، کار ميکنند آنهم با سود زياد؟ بله، چون آنها ژنشان خوب است و شما بخوانيد که به خاطر اين ژن توانايي تحليل بازار را دارند. واقعا اگر اين ژنهاي خوب، پدران صاحب منصب نداشتند، حالا چه کاره بودند؟ آيا در حالت عادي هم به پست مديريتي ميرسيدند؟ آيا ميتوانستند به راحتي سالهاي تحصيل را سپري کنند؟ سعدي در باب هفتم گلستان در تاثير تربيت آورده است: حکيمي پسران را پند هميداد که جانان پدر هنر آموزيد که ملک و دولت دنيا اعتماد را نشايد و سيم و زر در سفر بر محل خطر است يا دزد به يک بار ببرد يا خواجه به تفاريق بخورد اما هنر چشمه زاينده است و دولت پاينده وگر هنرمند از دولت بيفتد غم نباشد که هنر در نفس خود دولت است هر کجا که رود قدر بيند و در صدر نشيند و بي هنر لقمه چيند و سختي بيند. اصلا به خاطر همين است که برخي از جوانها ديگر به دنبال رفتن به دانشگاههاي معتبر نيستند. دانشگاه بروند که چه شود؟ درس بخوانند که بيکار باشند؟ يا با مدرک بالاي تحصيلي پيک موتوري شوند يا در تپسي و اسنپ دنده عوض کنند و به دنبال امتياز مسافر باشند. جوانها ميروند با خانواده مديري، وزيري، وکيلي، ازدواج ميکنند و آينده خود را تامين ميکنند. به نظر روش عقلاني هم ميرسد. خانواده مديران پيشرفت ميکنند و پلههاي ترقي را با پله برقي بالا ميروند و ديگران با حسرت آنها را نگاه ميکنند. شايسته سالاري در ايران يعني فاميل بزرگي داشته باشي يا حداقل کسي شما را بشناسد. اين دو را نداشته باشي کلاهت پس معرکه است. با ديدن اين وضعيت ديگر چندان تعجب بر انگيز نيست که جوانان دوست دارند براي ادامه زندگي خود ترک وطن کنند و سختيهاي زندگي در خارج از ايران را به جان بخرند تا حداقل به شغلي برسند که شايستگي آن را دارند. مديران کشور بايد بدانند اين انتصابها شايد باعث خوشحالي، همسر، دختر و اقوام محترم شود اما قطعا زمينه ساز نااميدي جوانان اين کشور خواهد شد. البته اين معنا شامل کساني که خود را در معرض راي مردم ميگذارند نميشود. مانند علي مطهري يا محمدرضا خاتمي که در انتخابات شرکت کردند و از مردم راي گرفتند.