بادامچیان: خندهدار است کسی هاشمی را سوپرچپ یا لیبرال بداند
خبرآنلاين/ رئيس شوراي مرکزي حزب موتلفه گفت: هاشمي در خط انقلاب و امام فعاليت ميکرد. اينکه کسي بخواهد کسي مثل هاشمي را سوپرچپ يا ليبرال بداند، خندهدار است. شخصيت هاي مختلف سياسي در نيم قرن گذشته با مرحوم هاشمي رفسنجاني از نزديک برخورد داشتند. هر کدام آنها خاطراتي را از او نقل مي کنند که براي خوانندگان و شنوندگان مي تواند مورد توجه يا حتي تعجب باشد. اظهارات حجت الاسلام موسوي خوئيني ها نيز درباره مرحوم هاشمي چنين ويژگي را داشت. البته خيلي ها نسبت به اين صحبت ها واکنش نشان دادند. براي يک ارزيابي منصفانه با اسدالله بادامچيان که ميهمان کافه خبر خبرآنلاين بود، گفتگو کرديم. مشروح گفتگوي خبرآنلاين با اسدالله بادامچيان را در ادامه بخوانيد. ***** آقاي موسوي خوئيني ها اخيرا صحبتهايي درباره آقاي هاشمي کرده، نخست اينکه گفته آقاي هاشمي در هيچ زمان از عمرش در خط اعتدال نبوده، يک سوپر چپ و چپ راديکال بود که متناسب با زمان به سمت راست رفت. يعني از چپ چپ به سمت راست راست رفت. شما که با آقاي هاشمي روابط خيلي نزديکي داشتيد، اين صحبت آقاي موسوي خوئيني ها را چطور ديديد؟ بسم الله الرحمن الرحيم. من عادت ندارم که نسبت به اظهارنظر افراد، اظهارنظر کنم. لذا اينکه آقاي خوئيني ها هم چيزي گفته، يک شهروند اين کشور است، مطلبي را صحيح يا غلط گفته است. لذا در مقام پاسخگويي يا تصحيح صحبت او نيستم. بخش دوم اينکه مطالبي که نسبت به مرحوم ايت الله هاشمي رفسنجاني گفته شده را سعي دارم اگر مطابق با واقعيت نباشد در حد خودم، آن را توضيح مي دهم. به عنوان کسي که يک عمر با هم کار کرديم، قبل از سال 41 با ايشان در مکتب اسلام آشنا شدم و بعد از آن در نهضت امام با او کار کردم. سال 43 در زندان قزل قلعه هر دو شکنجه شديم و بعد هم با ايشان خيلي کار کرده ام. در نظر دارم که در ذهن نسل جوان ما مطلب غير واقعي در مورد ايشان و ساير افراد انقلاب نماند. والا يک کسي ممکن است آقاي هاشمي را يک محافظه کار يا انقلابي يا چپ يا راست بداند. اينها در فضاي آزادي بيان مسئله اي نيست. در مورد شخصيت مرحوم اقاي هاشمي بايد بگويم که يکي از عناصر اصلي انقلاب اسلامي است و در اين شکي نيست. حالا اگر انقلاب اسلامي چپ است، راست است، افراطي است، محافظه کار است پس کل عناصرش هم بايد همين باشند درحالي که انقلاب اسلامي هيچکدام از اينها نيست. انقلاب اسلامي با رهبري امام شروع شده و خط ارزشي است. اين عناوين را که يکبار هم امام صراحتا فرمودند، عناوين وارداتي است. هيچکدام عناوين منطبق با نظام ايران نيست. مثلا چپ يعني کساني که با کمونيست ها همراه هستند. البته گروه هاي کمونيست در ايران بوده و هنوز هم هستند مگر اينکه کسي بگويد تحت تاثير افراد چپ هستند والا چپ در ايران نداريم، راست هم به آن معنا نداريم. مگر کساني که دقيقا ذهنيت و افکارشان غربي است و يا کمونيست زده يا سوسياليست زده و يا چپ زده هستند. پس چرا همديگر را به اين بحثها متهم کنيم؟ ما در انقلابي وارد شديم که نه شرقي است، نه غربي است، رهبرش امام خميني است که نه چپ است و نه راست است. يک انسان ارزشگراست که ارزشهاي الهي و ارزشهاي انساني برايش محور بوده و خط و راهش هم خط چپ و راست نيست. خط ولايت فقيه عادل و مسائل اسلام نابي است که خودش ميگويد. حالا آقاي هاشمي رفسنجاني از آغاز يک روحاني است که در قم بود. در خط انقلاب و امام فعاليت مي کرد. او مبارز و مقاوم و قوي بود. اينکه بگويند سوپرچپ بوده بيشتر خنده دار است. اينکه کسي بخواهد فردي مثل هاشمي را سوپرچپ يا ليبرال بداند، خنده دار است. يا اينکه او را در يک جريان اصلاح طلب محدود کند يا در جريان هاي چپ گرا يا راستگرا. حالا مثلا خط اعتدال يعني چي؟ اگر مقصود اعتدال به مفهوم صحيح و واقعي خودش است، خيلي ها معتدل اند و اين طور نيست کسي که خارج از اينها باشد، خارج از خط اعتدال است. حالا يک حزب اسم خودش را حزب اعتدال گذاشته باشد عنوان گزيني براي خود است. لذا معتقدم آقاي هاشمي کسي بود که امام به او علاقه مند بود و او هم به امام عشق مي ورزيد. به مقام معظم رهبري عشق مي ورزيد. اگر هم کسي مي خواهد تحليل ببيند، به نظرم تحقيقش را روي حرفهايي بگذارد که درمورد اقاي هاشمي يا ساير مسئولين نظام زده اند. مثلا يک زماني بحث در مقالات روزنامه هاي خارجي درباره هاشمي اين بود که بين آقاي هاشمي و حاج احمدآقا جنگ قدرت است. حاج احمداقا مي خواهد قدرت را قبضه کند و از طرفي اقاي هاشمي مي خواهد قدرت را قبضه کند. اما هيچکدام اينها واقعي نبود. آقاي هاشمي همان آقاي هاشمي با همان ذهنيت ها و نگاه ها و ديدگاه هايي است که در نوشته ها و رفتار و کردارش و مواضعش مشخص است. حالا اينکه هيچ انسان غير معصومي هم مطلق خوب نيست. يک انسان در يک انقلاب از سال 41 تا سال 96 طبعا گاهي اوقات اشتباه مي کند، گاهي اوقات درست مي رود. آقاي هاشمي، آقاي هاشمي است. موضوعي که در صحبتهاي آقاي موسوي خوئيني ها مطرح شد و قبلا هم در افکار عمومي مطرح بود، نوع نسبتي بود که آقاي هاشمي با عناصر ملي مذهبي و نهضت آزادي تعريف کرده است. آقاي موسوي خوئيني ها مي گويد آقاي هاشمي رفسنجاني در زمان رياست جمهوري خودش زمينه دستگيري 50، 60 نفر از ملي مذهبي ها را فراهم کرد تا روي آنها را کم کند. چون آنها را مزاحم خودش مي ديد. اين حرف انقدر به دور از منطق است که اصلا قابل بحث نيست. حالا مثلا رو کم کند، يعني چه؟ هدف از طرح اين مطالب در اين شرايط نسبت به افرادي مثل آقاي هاشمي چيست؟ اين سوال درست است که چرا اين روزها نسبت به آقاي هاشمي، نسبت به امام موسي صدر و شهيد چمران و عناصر ديگر اين بحثها مطرح مي شود و سعي مي شود يک نوع حريم شکني و حرمت شکني شود؟ علت اين است که از بعد از پيروزي انقلاب، آمريکا و استکبار غرب استراتژي براندازي نظام را درنظر داشتند و به تدريج فهميدند که براندازي ممکن نيست. لذا استراتژي "تغيير رفتار" را دنبال کردند که ايران را اجبار به تغيير رفتار کنند و از زمان آقاي کلينتون شروع شد. کلينتون در سخنراني قبل از آغاز رياست جمهوري اش و بعد از راي آوردن گفت اگر ايران با ما در مسائل جهاني همکاري کند ما آماده همراهي با ايران هستيم. من هم جوابش را در دانشگاه آزاد بندرعباس دادم و گفتم تو مي خواهي ما بياييم و با تو در جهان خوارگي و سلطه آمريکا همکار شويم؟ اين از نظام جمهوري اسلامي برنمي آيد و ما از اين کارها نمي توانيم بکنيم. بعد از آن هم به تدريج به دوره اوباما رسيد. اوباما هم با نامه هايي که به مقام معظم رهبري مي نوشت مي خواست تغيير رفتار بدست بياورد که نشد. در برجام هم کوشيدند که از ما تغيير رفتار بدست بياورند که اين هم ميسر نشد. اصلا ذات انقلاب اسلامي ايران با ذات سلطه گري و ظلم همراهي ندارد و نمي شود. به تدريج به اينجا رسيدند که آمريکا مجبور شده از برجام بيرون برود. خيلي هم خطا کرده چون عدم پايبندي به تعهداتش را به دنيا ثابت کرده. آنقدر ترامپ آمريکا را بي آبرو کرده که هرجا بخواهد برود به او مي گويند امضاي دولت آمريکا، وزير خارجه اش، رئيس جمهور، تعهداتش در کنار پنج کشور اروپايي و سازمان ملل براي شما بي ارزش است و زير پا گذاشته ايد و لگدمال کرده ايد، چه کسي به شما اعتماد مي کند؟ از اين طرف اروپا هم همراهي کامل را با آمريکا نکرده و در عين حال به تعهداتش عمل نکرده است. در نتيجه يک نوع موج هاي سياسي در فضاي سياسي دنيا حاکم است که جمهوري اسلامي ايران به تدريج تمدن نوين اسلامي را به دنيا نشان مي دهد و در نتيجه طرح تمدن اسلامي، نظام ليبرال کاپيتاليستي غرب بسوي فرو ريزي پيش مي رود. تحرکاتي که در فرانسه شاهديم، جنگ عليه سرمايه داري نيست؛ جنگ عليه نظام حاکم در غرب است که نظام ليبرالي کاپيتاليستي است و ديگر از دموکراسي هم خبري نيست همچنان که آقاي ماکرون در فرانسه اي که آغازگر دموکراسي غرب است، سرکوب مي کند و مي زند. آمريکا از سعودي، بمباران وحشيانه اش و کودک کشي اش حمايت مي کند. سازمان ملل کودک کشي را محکوم مي کند و بعد پي مي گيرد. شما ملاحظه مي کنيد که دموکراسي غرب الان يک چهره کمرنگ پيدا کرده است اگر نگويم بي اعتبار شده. جاي اين را کمونيست ها که نمي گيرند چون از هم پاشيده اند؛ سوسياليست هم که نمي گيرند؛ پس جاي آن يک تمدن اسلام است که روز به روز در حال پيشرفت است و به همين علت در صددند که عليه نظام و انقلاب اسلامي ما تخريب و تضعيف کنند. يک بخش هم همين است که همه را منفي کنند. يک زمان از دولت آقاي بازرگان را منفي کردند تا دولت روحاني و گفتند که همه بدند. پس در اين 40 سال چه کسي خوب بود؟ اگر اين کشور به اين اقتدار و قدرت رسيده که آمريکا نمي تواند چيزي ديکته کند و به 40 سالگي نظامش رسيده، پس حاصل کار همه است. با همين ذهنيت هاي گوناگون تحت رهبري ولي فقيه پيش رفته ايم تا به اينجا رسيديم. به اين علت در صدد برآمده اند که حريم شکني کنند. لذا مي بينيد برخي خودآگاه و برخي ناخودآگاه در اين جهت حرکت مي کنند. من اين را يک خط آمده از غرب مي دانم که اين و آن را بکوبند و هر روز عليه هم جوسازي کنند و به جايي برسيم که همه دزدند، همه سوءاستفاده چي اند، همه خلافکارند، همه بد عمل کرده اند. پس چه کسي در اين چند سال خوب عمل کرده؟! وقتي از خود طرف مي پرسيم که آيا تو خودت دزد هستي و پاسخ منفي مي دهد درحالي که خودش خدمت کرده است و نظرش در مورد برخي ديگران هم مثبت است. به نظرم اگر کساني ناخودآگاه هستند، تحقيق کنند و متوجه حقايق شوند و اگر هم مي بينيم که کساني اصرار مي کنند و حتي بعد از تخريب جبران نمي کنند و مطالبشان هم مورد سوءاستفاده ها قرار مي گيرد به نظرم ملت بايد اينها را بشناسد. البته نه اينکه با آنها دعوا کند بلکه راهش را از اينها جدا کند. آقاي موسوي خوئيني ها در مورد امام موسي صدر و شهيد چمران گفته بود اين دو نفر با انقلاب همراه نبودند،شما در مصاحبه تان اشاره کوچکي کرديد که شايد امام موسي صدر و شهيد چمران به آقاي موسوي خوئيني ها مشکوک بودند. قضيه چه بوده؟ شما داريد مرا به مقابله مي کشانيد و من مقابله نمي کنم. من مي گويم مبارزين در گذشته گاهي اوقات نسبت به کسي که سراغشان مي آمد، چون شناخت نداشتند، احتياط مي کردند. در مورد کسي که از ايران آمده و اينطور بحث مي کرده سفره دلشان را باز نمي کردند. در کل با شناختي که از آقاي هاشمي داشتيد، ايشان قانونمدار بود يا اگر مي خواست کاري را انجام دهد ولو خلاف قانون انجام مي داد؟ گشتن دنبال اينکه آقاي هاشمي مثلا در يک مورد که ضرورت ايجاب کرده و خلاف قانون عمل کرده و در زمان جنگ است، حالا چه حاصلي دارد؟ آقاي نادي نجف آبادي روزي از آقاي رفيقدوست پرسيد که چرا خلاف رديف بودجه در وزارت سپاه عمل کرديد. گفت که مبالغ خروج از رديف هاي بودجه ام زياد است. علتش هم اين است که من بايد تامين ابزار دفاع مقدس را مي کردم. من رعايت قانون را به معناي کامل نکرده ام. زيرا مي خواستم يک ابزار يا وسيله تانگ انگليسي را بخرم و نمي شد آن را در رديف بودجه بگذارم؟ جان رزمندگان و دفاع مقدس بيش از اينها ارزش دارد. يک بحث اساسي من دارم که کشور را قانون اداره مي کند ولي يک مصلحت داريم و يک ضرورت. آن مصلحت و ضرورت گاهي در مسائل شرعي و اجتماعي هم هست. لذا اينکه آقاي هاشمي در اداره انقلاب يا رياست جمهوري گاهي اوقات ضرورتا به قانون عمل نکرده نبايد مورد سوءاستفاده برخي که حالا مي خواهند آقاي هاشمي را يا به خودشان منتسب کنند يا او را محدود و محصور کنند يا اينکه چهره اش را بشکنند، قرار بگيرد. نبايد ميدان سوءاستفاده به اين اشخاص داده شود.