خبرآنلاين/ پايگاه اطلاعرساني و خبري جماران وابسته به موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني (ره)، به اظهارات اخير علي مطهري نايب رئيس مجلس شوراي اسلامي واکنش نشان داد.
مطهري در گفت و گو با خبرآنلاين گفته است که «براي من قابل قبول نيست نامههاي مربوط به آيتالله منتظري و نهضت آزادي براي امام باشد».
در يادداشت «جماران» با عنوان «آقاي مطهري، بيپروا سخن ميگوييد» به قلم سردبير اين پايگاه خبري آمده است: «امروز و بر خلاف انتظار، جناب آقاي علي مطهري براي بار دوم نسبت به اصالت دو نامه از نامههاي امام ترديد کردهاند. اين در حالي است که ايشان دليل خود را به صورتي مبهم مورد اشاره قرار دادهاند و به صورت به همريخته از کنار آن گذشتهاند.
آنچه ايشان به عنوان دليل اقامه کردهاند در قالب چهار گزاره قابل بازبيني است:
الف) اساسا آن نوع بيان شباهتي با ادبيات امام (ره) ندارد.
ب) مضاف بر آنکه از فروردين ۶۷ به بعد امام بيمار بودند و خيلي در جريان امور نبودند.
ج) علاوه بر اين خط امام هم مورد تشکيک است.
د) در يک جا يک نفر را به قعر جهنم و در جاي ديگر به آسمان بردهاند. اينها با هم همخواني ندارند.
ايشان البته بعد ميگويند: «حداقل براي من قابل قبول نيست.» و در مقام اينکه چرا ممکن است چنين دروغي به امام نسبت داده شده باشد ميگويند: «شايد برخي به دنبال حذف برخي گروهها بودند به همين دليل دست به چنين کاري زدند. البته اين نظر شخصي من است و بايد ديد ديگران چه نظري دارند.»
درباره هريک از مطالب ايشان نکاتي را بايد گوشزد کرد:
الف) اينکه محتواي نامه هيچ شباهتي با ادبيات امام ندارد، قابل پذيرش نيست زيرا اولا ايشان نگفتهاند چرا منکر چنين شباهتي هستند و ثانيا رجوع به «مستندات متنشناسي» براي درک «صحت انتساب» در صورتي است که مرجحات سندي در ميان نباشد. شايد آقاي مطهري نداند که آقاي منتظري خود به صراحت در استعفاي خود در تاريخ ٧ فروردين ٦٨ به نامه «٦ فروردين ٦٨ امام» ارجاع داده و آن را پذيرفته است. لازم است توجه کنيم که همين نامه آقاي منتظري است که وقتي به دست امام ميرسد، امام را بر آن ميدارد تا نامه ٨ فروردين را تحرير کنند. آيا اگر نامه ٦ فروردين موجوديت نداشت يا از امام نبود، نبايد امام نسبت به اين نامه پرسوجو ميکردند؟ ضمن اينکه حضرات آيات مشکيني، اميني، خامنهاي و هاشمي رفسنجاني در همان شب و در حضور امام آن نامه را از امام شنيدهاند و بر اين مطلب شهادت دادهاند.
ب) امام از فروردين ٦٧ اصلا بيماري نداشتهاند و بيماري ايشان از خرداد ٦٨، يعني يک سال و سه ماه بعد شروع شده است. لازم است ايشان بدانند که اتفاقات بزرگي مثل پايان جنگ و ... همه بعد از فروردين ٦٧ ميباشد. ملاقاتهاي بسيار امام در اين دوره حتي با آقاي منتظري شاهد اين مدعاست که امام اصلا در اين زمان بيمار نبودهاند.
ج) تشکيک ايشان در خط امام نيز اصلا قابل قبول نيست. چراکه علاوه بر اينکه مؤسسه تنظيم و نشر آثار امام توسط شخص امام، تنها مرجع قانوني تعيين اصالت خط ايشان است، در دورهاي بنا به صلاحديد مرحوم يادگار امام صحت اين نامه توسط خطشناسان رسمي دادگستري تأييد شده است.
د) اشکال به ناهمگوني محتوا هم چنانکه در بند اول گفتم، تنها در جايي نافي سنديت است که شواهد کافي مبني بر صدور موجود نباشد. ضمن اينکه ايشان معلوم نکرده است که چرا به ناهمگوني محتوا قائل شده تا آنجا که نميتواند مرجع هر دو نامه را يک نفر بداند؟
اما درباره دو نکته ديگر:
اول) اينکه ايشان ميگويد: «حداقل براي من معلوم نيست» بسيار جاي تعجب دارد. اولا اين نه يک نامه معمولي و از فردي معمولي است و نه جناب مطهري يک انسان معمولي است بلکه آن نامه از امام خميني است که همه هويت انقلاب از اوست و ايشان هم نايب رئيس مجلس است و ثانيا اينکه با اين منطق هر کس ميتواند هر چه را نپذيرد و رد کند. بايد توجه داشت که در مورد مسائل ملي و منشأ اثر، نميتوان به دلخواه و مطابق ميل شخصي سخن گفت و عمل کرد. وقتي شواهد بسيار موجود است بايد يا آنها را مطابق منطق روشن رد کرد يا اگر امکان رد آنها نيست، آنها را پذيرفت.
جناب مطهري در اين مورد اگر نسبت به سنديت هر مطلبي هم تشکيک کند، ميتواند از حضرت آيتالله اميني صحت نامه ٦ فروردين را استفسار کند يا با مراجعه به مؤسسه، شهادتنامه حضرات آيات خامنهاي، هاشمي رفسنجاني و مشکيني را که به خط خويش نوشتهاند، ملاحظه کند. آيا ايشان احساس وظيفه نکردهاند که قبل از اظهار نظر، نگاهي به اين شهادتنامهها و اسناد ديگر بيندازند؟
ترديد آقاي مطهري به عنوان نايب رئيس مجلس، در سطح وسيع، صرفا يک اظهارنظر شخصي نيست و آثار بسياري در پي دارد. با مبناي ايشان هر کس ميتواند به ميل خود هر چه را نميپسندد رد کند.
دوم) نيتخواني جناب مطهري نسبت به گروهي که آنها را جاعلين نامه امام ميداند هم در نوع خود جالب است. آيا آقاي مطهري ميداند که پيشتر گروهي يادگار امام مرحوم حاج احمد آقا را به عنوان جاعل اين نامهها معرفي کردهاند؟ آيا ايشان هم همين عقيده را دارد؟ و آيا به همين راحتي نيتخواني کرده و بدون رعايت تقواي الهي به چنين اتهامي مبادرت ميکند؟ آقاي مطهري چگونه به خود اجازه ميدهد بدون اطلاع و تنها بر اساس حدس و گمان به امين امام نسبتهايي دهد که دشمنان انقلاب هم به راحتي جرأت ابراز آن را ندارند؟ به گمانم آقاي مطهري را فريفتهاند، چرا که آنکه من ميشناسم چنان بيپروا سخن نميگويد و اتهام نميزند.»
بازار