حمایت عطریانفر از نظر کرباسچی درباره نجفی
تسنيم/ عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران گفت: اگر به توصيه کارگزاران توجه ميشد نجفي چنين وضعيتي نداشت. به اعتقاد من تصويري که آقاي کرباسچي از مسئله داد، تصويري درست و قابل دفاع بود. هرچند برخي دلسوزان دليلي براي عدم اعلام آن نميديدند به هر حال در روزهايي که بحث انتخاب شهردار تهران مطرح بود، آقاي کرباسچي و ديگر اعضاي ارشد کارگزاران، دلسوزانه دوستان را از عواقب اين انتخاب برحذر داشتند. محمد عطريانفر از مبارزان پيش از انقلاب اسلامي بود که در گروه توحيدي صف فعاليت مسلحانه داشت و با پيروزي انقلاب اسلامي و تشکيل سازمان مجاهدين انقلاب اسلامي به اين سازمان پيوست. اين عضو ارشد حزب کارگزاران سازندگي، در حدفاصل سالهاي 71 تا 82 سردبير روزنامه همشهري، رئيس شوراي سياستگذاري روزنامه شرق و هفتهنامه شهروند امروز و عضو و رئيس موقت اولين شوراي شهر تهران در سال 77 بوده است. در ادامه گفتوگوي تسنيم با محمد عطريانفر عضو شوراي مرکزي حزب کارگزاران را ميخوانيد: **مشکلات کشور ريشه در برهم خوردن تعادل سياسي پس از برجام دارد به عنوان سوال اول، شما پيش از انتخابات سال 96 و رويکارآمدن مجدد آقاي روحاني، گفته بوديد که رئيسجمهور اقدام کننده در طلاق سياسي بين اصلاحطلبان و دولت نيست و ظرفيتها را از دست نميدهد. آيا در شرايط فعلي که انتقادات نسبت به عملکرد دولت به ويژه از سوي اصلاحطلبان بيشتر شده نيز باز هم بر عقيده گذشتهتان هستيد؟ عطريانفر: بله. بنده بر سر همان مبنايي که در سال 95 بودم، باقي ماندهام. گرفتاري امروز کشور فراتر از اين حرفها است. آقاي روحاني دولتي تشکيل داده و حاميان اصلي او نيز جريان اصلاحات بوده است. البته نيروهايي که آقاي روحاني به عنوان همکار انتخاب کرد الزاما به صفت اصلاحطلبي يا مرتبط با اصلاحطلبان نبودند بلکه بر پايه شناخت فردي و نحوه مشارکتي که بين نيروهاي نزديک به ايشان برقرار ميشد، اقدام به انتخاب اعضاي کابينه کردند. اما به هر حال از آنجا که اصلاحطلبان اصليترين حاميان ايشان در انتخابات 96 بودند، طبعا بايد نسبت به عملکرد آقاي روحاني نيز به مردم پاسخگو باشند و قراري هم نداريم که در شرايط امروز ارتباطمان با آقاي روحاني را قطع کنيم. لکن در مقام نقد بايد مبناي انصاف را رعايت کنيم. انصاف در نقد به ما اينگونه حکم ميکند که هر کسي را در حد بضاعت و توان و اختياري که در قبال مسئوليتي عهدهدار است، به محک قضاوت بکشانيم. اصلاحطلبان ممکن است امروز نقدهاي متعدد و فراواني نسبت به عملکرد دولت داشته باشند اما ريشه اين نقدها تنها در ناکارآمدي و ضعف مديران دولتي نيست. بخش عمده مشکلات امروز کشور ريشه در به هم خوردن تعادل سياسي و اقتصادي بعد از برجام دارد. به هر حال اعتقاد آقاي روحاني اين بود که ميتواند با برجام بر بخش بزرگي از مشکلات کشور قائق آيد. در حالي که خروج آمريکا و پس از آن تهديد کشورهاي اروپايي و منع آنها براي همکاري اقتصادي با ايران و متعاقب آن قطع روابط بانکي و اقتصادي، مديريت کشور را براي آقاي روحاني و دولتش بيش از پيش سختتر کرد. **هر شخصي اندک قدرتي بدست ميآورد تماميتطلب ميشود شما به اختيارات رئيسجمهور اشاره کرديد. در هفتههاي اخير آقاي روحاني در ارتباط با اختيارات رئيسجمهور اظهاراتي داشت که با واکنشهاي زيادي از سوي فعالان سياسي روبرو شد. آيا واقعا اختيارات رئيسجمهور به قدري کم است که رئيس قوه مجريه توان مديريت کشور و قائق آمدن بر مشکلات پيش رو را نداشته باشد؟ اظهارات آقاي روحاني زماني قابل تامل ميشود که ايشان در رقابتهاي سال 92، در انتقاد از رئيسجمهور سابق که او نيز در سالهاي آخر رياستجمهوري، از ناکافي بودن اختيارات رئيسجمهور دم ميزد، اذعان کرده بود که با همين اختياراتي که قانون اساسي براي رئيسجمهور مشخص کرده، بخش عمدهاي از مشکلات کشور قابل حل است. عطريانفر: ابتدا بايد يک تذکر صميمانه و دوستانه به دولتمردان کشورمان بدهيم که وقتي از دموکراسي و حکومت اکثريت و مديريت و مشارکت جمعي سخن ميگوييم، باورمان اين است که در قبال تکاليف محوله، صاحب اختياراتي ميشويم بايد در قبال آنها به مردم پاسخگو باشيم. نکته ديگر اينکه در کشور کُلونيهاي قدرت و مسئوليت متعددي از جمله نهاد پارلمان، رياستجمهوري، نهادهاي مدني متکثر، نهادهاي سنتي همچون ائمهجمعه و نهادهاي فرهنگي فعال هستند. البته احزاب نيز در اين ميان ميتوانند تاثيرگذار باشند که متاسفانه چنين امري هنوز محقق نشده است.از سوي ديگر نهاد رهبري مهمترين کانون قدرت در ايران است که نقش موثر و فراگيري در هماهنگي و همدلي بخش بزرگي از ماموريتهاي پيراموني بر ديگر نهادها دارد. مهم اين است که کارگزاران حاکميت، هنرِ با هم انديشيدن و پاسخ گفتن را بياموزند. متاسفانه يک بيماري قديمي در نهاد سياستورزي ايران وجود دارد و آن اين است که هر کسي به اندک مسئوليتي دست پيدا ميکند به شکلي تماميتطلب ميشود. اين هم شايد خصلت ناخودآگاهي باشد که ريشه آن در ميراث منحوس گذشته نظام پادشاهي ايران است که همواره يک شخص داراي قدرت بلامنازعي در کشور بود. ما بايد بپذيريم که هيچکس مصون از خطا و پاسخگويي نيست و هيچکس يک نفره نميتواند واجد همه اختيارات باشد. در نظام سياسي ايران شايد مقام، موقعيت و نهادي مهمتر از نهاد رهبري نداشته باشيم و به همان نسبتي که دامنه اختيارات ولايت فقيه فراخ و بزرگ است در ادامه به همان نسبت مسئوليت سنگيني بر دوش رهبري گذاشته شده و به همان نسبت نيز مسئوليت سنگيني بر عهده رئيس قوه مجريه يعني رئيسجمهور است. به همين جهت نهايت تلاش ما بايد اين باشد که قبل از اينکه ديگران را متهم به ناکارآمدي و سنگاندازي و عدم همراهي کنيم، ابتدا عملکرد خود را مورد ارزيابي قرار دهيم. مقام معظم رهبري در مقاطعي به نقد ناکارآمدي نهادهايي ميپردازند که ذيل نهاد رهبري فعاليت ميکنند. به طور مثال ايشان در برهههاي مختلف از برخي عملکردهاي صداوسيما، انتقاد ميکنند که اين رفتار نشان ميدهد رهبر انقلاب در نقد عملکردها، اهتمام ويژهاي به اصلاح دستگاههاي زير نظر خود دارد. اين رفتار شايسته، اگر از سوي رئيسجمهور و دولت، محترم شمرده شود و ايشان نيز نهادهاي زيرنظر خود از جمله وزارتخانهها و سازمانهاي ذيربط که را مورد نقد قرار دهد، منطقيتر است. اگر ديگر نهادهاي قدرت از جمله شوراهاي شهر و روستا، شهرداريها و نهادهاي مدني ديگر ابتدا عملکرد خود را زير ذرهبين قرار دهند، علاوه بر اينکه اعتماد مردم پايبرجا ميماند، مشکلات موجود در اين دستگاهها نيز زودتر شناسايي و مرتفع ميشود. آقاي مهندس مشخصا بفرماييد که چرا روساي جمهور در ايران زماني که به سالهاي پاياني رياست خود نزديک ميشوند از ناکافي بودن اختيارات خود دم ميزنند؟ عطريانفر: طبعا بنده در مقام نقد نسبت به رئيسجمهور نميخواهم قرار بگيرم و به شخصه نيز سخن ايشان مبني بر درخواست اختيار ويژه براي اداره کشور را نشنيدهام اما معمولا برخي مسئولان ارشد کشور نيز در فرآيند فعاليتشان به اين نوع مسائل تمسک پيدا ميکنند که اين چندان مطلوب جامعه قرار نميگيرد. اگر مسئولان در جامعه به جاي اينکه بين خودشان و کاستي فاصله بيندازند، مسئوليت کاستيها را پذيرفته و پاسخ لازم را به مردم بدهند، افکار عمومي آنها را بهتر باور ميکند و در برابرشان او گارد نميگيرد. **فراکسيون اميد با نردبان اعتماد مردم به صندلي مجلس رسيد شما در گفتوگويي درباره آقاي عارف گفته بوديد که ايشان شخصي قابل اعتماد و سليمالنفس است. اما در اين روزها شاهد هستيم که ارگان رسانهاي حزب کارگزاران انتقادات تندي را نسبت به عملکرد ايشان به عنوان رئيس فراکسيون اميد مطرح ميکند. با توجه به شرايط امروز آيا انتخاب آقاي عارف به عنوان رئيس فراکسيون اميد مجلسِ دهم و همچنين سرليستي ايشان براي انتخابات آتي مجلس را به صلاح جريان اصلاحات ميدانيد؟ عطريانفر: همانطور که قبلا نيز عرض کردهام آقاي عارف شخيصيتي دانشگاهي و قابل احترام است. موقعيتهاي اجرايي که آقاي عارف در گذشته داشته، خروجي و بروندادي که ميدهد، موفقتر از فعاليت ايشان در پارلمان بوده است. اين تفاوت عملکرد بيشتر به شان و جامعيت آقاي عارف بازميگردد. همه افراد بر اساس استعدادهايي که خداوند در وجود آنها قرار داده، توانايي انجام برخي کارها را دارند. اما اين توانايي فاعليت مسئله است و ما بايد قابليتهاي يک فرد را نيز براي محول کردن مسئوليتي به او در نظر بگيريم. امر فاعلي بايد در ظرفي قابلي بنشيند. بر همين اساس معتقدم آقاي عارف براي تصدي پستهاي اجرايي مناسبتر هستند. آقاي عارف منتاظر موفقيتي که در گذشته در سِمتهاي اجرايي داشته، نتوانسته آن را در مجلس تکرار کند. بنابراين عدم توفيق ايشان در مجلس را نبايد دلالت بر کمکاري ايشان دانست. سنخ همدلي و هماهنگي در جمع صد و چند نفرهِي فراکسيون اميد و در مرتبه بعد در جمع 290 نفرهي کل مجلس لازم است، توانمنديهايي را ميطلبد که در اين مسير فردي که مسئوليت ميگيرد بايد نهايت تلاش خود را براي تعامل و همکاري با اين تعداد نماينده مجلس بکار بندد. اگر نگوييم عملکرد فراکسيون اميد از روزي که مجلس آغاز شد، روز به روز تضعيف شده ولي در خوشبينانهترين حالت در جا زده است. طبيعتا هيئت رئيسه فراکسيون اميد بايد روزي نسبت به عملکرد خود در اين سه سال به مردم و اصلاحطلبان پاسخگو باشد. اگر نقد مشفقانهاي در روزنامه سازندگي از عملکرد آقاي عارف صورت ميگيرد بيشتر در جهت يادآوري مسئوليت ايشان در مقام رياست فراکسيون اميد است و اينکه به هر حال اين عزيزان با نردبان اعتماد مردم به مجلس راه پيدا کردند و کساني که به انديشه اصلاحات پايبند هستند، دوست دارند نمايندگان منتخب آنها در مجلس نسبت به عملکرد چهار ساله خود پاسخگو باشند. **پيروزي اصلاحطلبان در سال 76 موجب خودشيفتگي بيش از حد برخيها شد شوراي سياستگذاري در سه انتخابات گذشته توفيقاتي داشته است. ولي در يکي دو سال اخير انتقادات زيادي از سوي فعالان سياسي اصلاحطلب نسبت به عملکرد اين شورا مطرح شده است و برخي اصلاحطلبان حتي معتقدند که اين شورا موجب انشقاق در بخشي از جريان اصلاحات شده است. با اين تفاسير حزب کارگزاران به عنوان يکي از احزاب تاثيرگذار جريان اصلاحات، در کشمکش ميان دو طيف اصلاحطلبان بر سر شوراي سياستگذاري در کجا قرار ميگيرد؟ عطريانفر: اختلاف چنداني بر سر شوراي سياستگذاري وجود ندارد. ما در حوزه سياستورزي دچار مشکلي هستيم که اين مشکل تنها گريبان جريان اصلاحات را نگرفته است و دوستان ما در جناح رقيب نيز دچار اين مشکل هستند. عليرغم اينکه قانون اساسي فعاليت احزاب را به رسميت شناخته اما در مقام ِعمل نظام سياسي ايران از رونق فعاليت حزبي و تشکيل مدارس سياست براي تقويت مديران، همراهي همهجانبهاي صورت نداده است. اين عدم همراهي شرايط را به گونهاي براي ما ديکته کرده که هرچند نفري که علاقه به فعاليت سياسي دارند، بيمقدمه، بيمطالبه و بيتوجه به حجم مسئوليتي که بر دوششان قرار ميگيرد، بيمقدمه و بيمطالبه و بيتوجه به حجم مسئوليتي که بر دوششان قرار ميگيرد، اقدام به تاسيس حزب ميکنند. امروز جبهه اصولگرايي يا اصلاحطلبي، هر يک لزوما داراي حداقل 30 حزب هستند که اين تکثر احزاب سم مهلکي براي سلامت سياستورزي در ايران است. چراکه تکثر احزاب لزوما دلالت بر ارتقاي فعاليت حزبي ندارد بلکه برعکس نشاندهنده ضعف فعاليت تشکلات در کشور است. مگر براي اداره کشور چند نظريه سياسي ميتواند مطرح باشد و برنامه متمايز ارائه دهد؟ معمولا در دنيا نيز دو يا نهايتا سه نظريه هستند که ميتوانند حرفهاي متفاوتي براي اداره کشور داشته باشند. اگر بنده با شما بر سر موضوعات جزئي اختلافنظر داشته باشيم، اصول سياستورزي اجازه نميدهد که اقدام به تشکيل حزبي جديد کنيد. اصولا احزاب از مجموعه افرادي تشکيل ميشوند که هر يک از آنها ميتواند متفاوت از عضو ديگر فکر کند. اما اين افراد به منظور همانديشي زير يک چتر واحد قرار ميگيرند. اين همانديشي و همافزايشي در يک ديالکتيک چالشي ميان دو نظر متفاوت شکل ميگيرد. ما از منظر انساني دلسوز نسبت به نظام سياسي ايران بايد با دوستان رقيب در جناح اصولگرا به اين توافق برسيم که از کثرت احزاب رهايي پيدا کنيم. دوستان در جناح اصولگرا با توجه به تجربه اصلاحطلبان در سال 76، اقدام به تشکيل جبهه مردمي نيروهاي انقلاب در سال 95 کردند. لکن جبهه مردمي مزبور چون پايه حزبي نداشت، در نهايت بعد از انتخابات به مرور زمان بياثر شد. پيروزي اصلاح طلبان در سال 76 به تقويت برخي انديشههاي راديکال در جريان اصلاحات منجر شد و ناخواسته، برخي خودباوريهاي کاذب و خودشيفتگيها را دامن زد و به مرور موجب تکثر و پراکندگي در جريان اصلاحات شد. امروز ما در نقطه فاخر و دستِ برتر در حوزه فعاليتهاي حزبي و سياسيمان نيستيم. لکن عليرغم تجربه تلخي که اصلاحات در سال 88 از سر گذراند و متحمل برخي آسيبهاي سنگين شد، به اين نتيجه رسيديم که حيات سياسي، ضرورتِ فعاليت سياسي در جامعه را به ما ديکته ميکند. از اين جهت همواره در تلاش هستيم تا اشکالاتمان را مرتفع کنيم. براي رفع مشکلات در تلاش هستيم به سمت الفتي پايدار در جريان اصلاحات حرکت کنيم. اين الفت گاهي خود را در قامت شوراي سياستگذاري نشان ميدهد. گاهي عدهاي از دوستان بر اين باور هستند که مجمعي تحت عنوان پارلمان اصلاحات را تشکيل دهند. طبيعي است هر رکني که در اين مجموعه از ظرفيت سياسي تواناتري برخوردار باشد، مطالبي که مطرح ميکند چالشبرانگيزتر خواهد بود. بنده اين مسئله را امر مکروهي نميدانم که مثلا دو نظريه هم قد و قامت همچون نظريه کارگزاران که به توسعه اجتماعي، فرهنگي توجه دارد و توسعه اقتصادي را زيرساختي براي رسيدن به برخي توفيقات در توسعه سياسي ميداند و نظريه ديگري تحت عنوان مشارکت يا اتحاد ملت چون وزن و نقش بيشتري در اين چتر مشترک دارند، طبيعي است که برخي درگيريهاي سياسي ميان اين دو طيف بيشتر نمود پيدا کند. من تصور نميکنم که اين اختلافات به مرز تخريب هدايت شود. يکي از مصاديق اختلافاتي که در جريان اصلاحات در ارتباط با شوراي سياستگذاري ميتوان به آن اشاره کرد، نامه حدود 100 نفر از فعالان اصلاحطلب خطاب به رئيس دولت اصلاحات و انتقاد از انحصارطلبي حاکم در اين شورا که برخي اعضاي حقيقي بر آن حکفرما کردهاند، است. به اعتقاد اين 100 نفر، هر تصميمي که در شوراي سياستگذاري گرفته ميشود در نهايت بايد مورد تاييد معدود نفرات حقيقي اين شورا قرار گيرد که از نزديکان رئيس دولت اصلاحات به حساب ميآيند. عطريانفر: اگر چه بايد به نظر فعالان سياسي جوان اصلاحطلب احترام گذاشت ولي فکر ميکنم در آن نامه در حق رئيس دولت اصلاحات تندروي شد. البته بنده آن نامه را نديدم ولي درباره محتواي آن، توسط دوستان مطلع شدم. قضاوت بدون مقدمه و دقت کافي مسئلهاي را حل نميکند. آقاي خاتمي در درون ساختار اصلاحات جايگاهي به معناي حقيقيِ حزبي ندارد و نقش ايشان همچون نقشي که در گذشته مرحوم هاشمي رفسنجاني داشت، به نوعي نقش پيشکسوتي و ريشسفيدي است. نگارندگان اين نامه نماينده دو نوع ديدگاه بودند. بخشي نيروهاي جوانتري که علاقهمند موقعيت بهتر در راس جريان اصلاحات هستند. برخي ديگر که نمايندگان احزاب کوچکتر اصلاحطلباند که احساس ميکنند در فراگرد نقشآفريني، حقي از آنها ضايع شده باشد. به هر ترتيب نقدي که در اين نامه خطاب به رئيس دولت اصلاحات و برخي بزرگان اصلاحطلب، به حق نبود. ما در جريان اصلاحات تک شخصيتهايي داريم که تاثيرات ملي آنها از نقش يک حزب بيشتر است. منطق حاکم بر انتخابات سال 96 به ما آموخت که اگر ظرفيت بزرگان جريان اصلاحات از جمله شخص رئيس دولت اصلاحات را ناديده ميگرفتيم و همراهي ايشان با ليست اصلاحطلبان را به جامعه عرضه نميکرديم، نتايج انتخابات به گونه ديگري رقم ميخورد. بنابراين هيچگاه نقش اشخاص چون آقاي خاتمي را نميتوان با نقش افراد حزبي برابر دانست. ما در سياستورزي ضمن اينکه دوست داريم جوانگرايي را تقويت کنيم، اما نميتوانيم از واقعگرايي فرار کنيم. **چرا مشارکتيها در بستن ليستهاي انتخاباتي همواره نقش بيشتري دارند؟ شما در مصاحبهاي گفته بوديد که چپ سنتي يا همان مشارکتيهاي سابق به دليل نزديکي به رئيس دولت اصلاحات، معمولا نقش بيشتري در بستن ليستهاي متحد اصلاحطلبي داشتهاند و براي انتخابات آينده نيز همين روند متصور است. آيا کنشگري سياسي اخيري که سران حزب کارگزاران در ماجراي آقاي نجفي داشتند، براي کمرنگ کردن نقش مشارکتيها است؟ عطريانفر: عليرغم اينکه اين نقد را وارد ميدانم ولي اين دو مسئله نسبتي با هم ندارند. به دليل پيوند عميقيتري که ميان برخي دوستان در جريان اصلاحطلبي با رئيس دولت اصلاحات وجود دارد، معمولا آنها از سهم بيشتري در ائتلافها برخودار هستند که اين مسئله مورد نقد حزب کارگزاران قرار دارد چراکه در کار جمعي تک روي حتما جايي ندارد. ممکن است در جريان همکاريهاي سياسي دلخوريهايي نيز از برخي داشته باشيم اما اصل همدلي و مشارکت و همگرايي اهميت بالاتري دارد. لذا به سادگي از اين گلايهها عبور ميکنيم. به هر حال علاقهمنديم در يک روند بلندمدتتر به همه دوستان بياموزيم که کار جمعي به همان نسبتي که تکاليف به تساوي تقسيم ميشود، در مقام کسب اختيارات نيز بايد نوعي وزن برابر داشته باشيم. نه تنها حزب کارگزاران بلکه ديگر احزاب اصلاحطلب که از وزن کمتري برخودار هستند نيز بايد در حد خود داراي اختياراتي باشند. ** اگر به توصيه کارگزاران توجه ميشد نجفي چنين وضعيتي نداشت در قضيه آقاي نجفي که از خداوند ميخواهيم وضعيت ايشان با همدلي و رافت همراه شود و شاهد گذشت خانواده آن مقتول باشيم، اين ماجرا بيش از آنکه تنها اصلاحطلبان را رنجانده باشد يک آسيب ملي است. در اين رابطه آقاي کرباسچي دبيرکل حزب کارگزاران از منظر دلسوزي و بخاطر مظلوميت کسي که امروز برچسب قتل عمد به نامش نوشته شده، پيام توييتري کوتاهي را منتشر کرد. آقاي کرباسچي در باب اينکه چرا بايد شخصيتي چون آقاي نجفي به اين وضعيت روحي بد دچار شود، پيام کوتاه و چند کلمهاي را منتشر کرد تا بگويد آن زماني که سران حزب کارگزاران بر عدم پذيرش مسئوليت شهرداري تهران تاکيد ميکردند ولي با اصرار بيدليل برخي دوستان روبرو ميشدند، اگر آن روز غيرموجه و بيمورد مقاومت نميشد، شايد آقاي نجفي امروز در بنبست زندگي و عوارض ناهنجار روحي و رواني قرار نميگرفت. در مسئله پيش آمده براي آقاي نجفي به عنوان يک امر خانوادگي ممکن است قصور اخلاقي صورت گرفته باشد ولي نبايد ما اجازه ميداديم آقاي نجفي به واسطه فشارهاي يک سالهاي که در زندگي شخصي با آن درگير بود، به مرحلهاي برسد که فکر، عقيده و حتي دست او در انجام آن بصورت هوشيار مدخليتي نداشته باشد. امروز وقتي که با آقاي نجفي صحبت ميشود، حس ميکنيد که يک سرخوردگي و شرمندگي عظيم ايشان را فرا گرفته است. نظر شما درباره اين پيام توييتري چه بود؟ عطريانفر: به اعتقاد من تصويري که آقاي کرباسچي از مسئله داد، تصويري درست و قابل دفاع بود. هرچند برخي دلسوزان دليلي براي عدم اعلام آن نميديدند به هر حال در روزهايي که بحث انتخاب شهردار تهران مطرح بود، آقاي کرباسچي و ديگر اعضاي ارشد کارگزاران، دلسوزانه دوستان را از عواقب اين انتخاب برحذر داشتند. واکنش دوستان در جريان اصلاحات به پيام توييتري آقاي کرباسچي بيش از حدِ يک پاسخگويي و جواب مقدر بود. دوستان اگر ميخواستند پاسخ آقاي کرباسچي را بدهند، ضرورتي نداشت پرخاشگري کنند و ميتوانستند با خرد بيشتري عمل کنند. البته خوشبختانه جر و بحثهايي که در رابطه با اين موضوع ايجاد شده بود، در نهايت حل و فصل شد. **نزديکي کارگزاران به لاريجاني از اساس باطل است برخي محافل اصلاحطلب معتقدند علت واکنش متفاوتي که سران حزب کارگزاران در ماجراي آقاي نجفي داشتند، فاصله گرفتن از جريان اصلاحطلبي و شانه خالي کردن از حمايت همهجانبه از دولت در انتخابات سال 96 و متعاقب آن گرايش سياسي به سمت چهرههاي محافظهکاري چون علي لاريجاني است تا در دولت آينده نيز در قدرت بمانند. شما چه ميزان اين گزاره را درست ارزيابي ميکنيد؟ عطريانفر: اين گزاره از صدر تا ذيل باطل است. حزب کارگزاران به يمنِ اعتدال در رفتار، واقعگرايي در عمل سياسي و پذيرش مسئوليت در حوزهاي که ماموريتي را عهدهدار ميشود و همچنين متکي بر شرايط عمومي نظام سياسي ايران، با چشم باز و معطوف به منافع ملي سياستورزي ميکند. از روزي که حزب کارگزاران وارد عرصه سياسي کشور شد، 25 سال ميگذرد. در اين سالها کساني بودند منتقد هم بودند اما روز به روز به نظريه کارگزاران نزديک شدند نه اينکه کارگزاران بخواهد از عقيده و نظر خود عقبنشيني کند. کارگزاران به عنوان يکي از ارکان موثر در شکلدهي انديشه اصلاحات آغازگر همواره مطرح بوده است. انديشهاي که پس از پايان جنگ شروع شد. برخي از دوستان مصر هستند که پايگاه حرکت اصلاحي را از سال 76 به بعد ترسيم کنند. در حالي که اينطور نيست. حرکت اصلاحي به سال 68، درست پس از پايان جنگ برميگردد. اين مسئله نيز ارتباطي به فرديت آقاي هاشمي رفسنجاني و دولت سازندگي ندارد. چراکه اصلاحات پس از جنگ تبديل به يک مطالبه عمومي شده بودکه خوشبختانه دولت آقاي هاشمي رفسنجاني شخص ايشان اين مطالبه ملي را بخوبي درک کرد. جامعه پس از جنگ در انتظار زندگي بود. در دوران جنگ مادران،کودکان خود را با هدف شرکت در جنگ تربيت ميکردند ولي پس از سال 68 خانوادهها فرزندان خود را براي آيندهاي درخشان، پايداري،گسترش رفاه، رشد و ارتقاي سطح زندگي به دنيا ميآوردند. اين نوع نگاه که موضوع زندگي موضوع مهمي است و بيانگر اين است که مردم، پرچمدار گفتمان اصلاحات در کشور هستند. جريان سازندگي بنا بر وظيفه تاريخي خود در پاسخ به نياز مردم گامهاي مهمي برداشت. سال 76 هم آقاي خاتمي گام موثري در راستاي تعميق آن برداشت و توسعه اجتماعي، فرهنگي و سياسي را بر بسترگسترش شبکههاي مجازي فراهم شده که زيرساخت آن در دولت سازندگي فراهم شده بود، را مديريت کرد. جريان سازندگي در سال 75 مقدمات فعاليتهاي سياسي فراگير دوستان در حوزه چپ اصلاحي با اقدامات راهگشاي خود در مجلس پنجم، فراهم کرد و اين توانمندي را به رخ رقيب کشاند که ميتوان با فعاليت سياسيِ هدفمند، راي عمده جامعه را نيز کسب کرد. و دوستاني که امروز برخي نقدهاي ناصوابي را در حق کارگزاران مطرح ميکنند خودشان بر بستر حرکت پيشتاز و ايدهبخش جريان کارگزاران سوار شدند. **گرايش اصلاحطلبان به سمت روحاني در سال 92 ابتکار کارگزاران بود برخي دوستان در جبهه مشارکتِ سابق احساس ميکنند سهمشان از ديگر گروههاي سياسي اصلاحطلب بايد بيشتر باشد در حالي اينطور نيست و هر گروهي بايد بر اساس ظرفيتهاي خود داراي سهم باشد. در سال 92 زماني که آقاي هاشمي به ناحق رد صلاحيت شد، جريان انتخابات چگونه تصميم بر حمايت از آقاي روحاني گرفت؟ اين تصميم نظريه جريان سازندگي بود که متکي بر انديشههاي آقاي هاشمي رفسنجاني، معتقد بود که نميشود صحنه انتخابات را خالي کرد و بايد با حضور پيدا کرد و حالا اگر به يک شخصيت مستقل متعلق به نيروهاي خودي نميتوانيد تکيه کنيم يا موانعي بر سر راه حضور او است، ميتوانيم به يک مرتبه پايينتر تنازل کنيم و کار را پيش ببريم. يا در بحث رياست مجلس برخي از دوستان خيرخواه متذکر ميشدند در پارلماني که اکثريت مطلقي وجود ندارد و ترکيب و آرايش گروههاي سياسي سه اقليت است، هيچ اقليتي نميتواند مدعي تمامي پستها و مناصب مجلس شود و لازم است که هر اقليتي براي پيروزي با گروه ديگر ائتلاف تشکيل دهد. **حرکت به سمت آرمانگرايي غيرواقع نتيجهاي جز راديکاليسم ندارد توصيه ما اين بود در اين بده بستان سياسي بايد بتوانيم با معتدلين اصولگراي مجلس مثل آقاي لاريجاني همدلي کنيم و با واگذاري رياست به ايشان موقعيت خود را بهتر تحکيم کنيم. خب به تذکر مشفقانه توجهي نکردند. از اين حيث گمان نميکنم که کارگزاران بخواهد از امروز در تلاش باشد تا براي موفقيت سياسي در سالهاي آينده دست به اقدامات پوششي بزند. ما تا اطلاع ثانوي هسته مرکزي و رکن مهمي از جريان اصلاحات هستيم و اساسا اصلاحات بيش از آنکه با سيماي ديگران ترسيم و تعريف شود، آيينه تمام نمايي در جبين حزب کارگزاران است. در تکميل اين بحث بايد به اين نکته نيز توجه ويژه داشت. کساني که به سمت آرمانگرايي غيرواقع حرکت ميکنند طبيعي است که به بنبست رسيده و ناخواسته راديکال ميشوند و راديکاليسم سم مهلک اصلاحطلبي است. **هدف اصلاحطلبان حضور مستقل در انتخابات مجلس است بنابراين اين احتمال وجود دارد در صورتي که شرايط آنطور که شما گفتيد رقم بخورد، با چهرههايي چون آقاي لاريجاني براي سال 1400 ائتلاف کنيد؟ عطريانفر: هيچ حزبي در فعاليتهاي سياسي ابتدا به سمت ائتلاف با گروههاي غيرهمسو نميرود. هر حزبي ابتدا در جهت حضور 100 درصدي نيروهاي خودي حرکت ميکند. باور جريان اصلاحات اين است که در انتخابات پيش رو با نيروهاي خود و به شکل مستقل حضور پيدا کند و برخي محدوديتها را از سر راه بردارد و با توانمندي ذاتي خود وارد عرصه رقابتها شود. طبيعي است اگر اين روند مستقل، دچار مشکل شود و موانعي سر راه پيش بيايد که ما را از عرضه نيروهاي 100 درصدي درون جريان اصلاحات محروم کند، درست مشابه آنچه که در سال 92 رخ داد و به يک نيروي اصولگراي معتدل مثل آقاي روحاني رسيديم و از او حمايت کرديم ممکن است در اين مسير و تجديد نظريه به وجود بياوريم. به اين جهت امروز نميتوان درباره راهبرد انتخاباتي سال 1400 اظهارنظر دقيقي داشت. ** نميتوان شوراي نگهبان را از ماموريت انتخاباتياش بازداشت شما در اظهار نظرات سياسي بر تعامل اصلاحطلبان با نهاد شوراي نگهبان همواره تاکيد کردهايد ولي برخي چهرههاي اصلاحطلب که در جريان اصلاحطلبي سخن آنها تاثيرگذار است، در ماههاي اخير مدام از برگزاري انتخابات آزاد سخن ميگويند. معني انتخابات آزاد نيز اين است که در عمل نهادي به نام شوراي نگهبان حضور خارجي نداشته باشد. با اين تفاسير آيا شما نسبت به تعامل اصلاحطلبان با شوراي نگهبان خوشبين هستيد؟ عطريانفر: بنده شخصا خوشبين هستم، به اين اعتبار که در طول 40 سال که فعاليت سياسي، همواره براي شوراي نگهبان به عنوان نهادي مقدس احترام قائل بوديم. اين شورا در قانون اساسي جايگاه بسياري محترمي دارد. وقتي سخن از قداست شوراي نگهبان ميکنيم، اين قداست، حرمت و اعتبار به مفهوم اين نيست که عينا به اعضاي شوراي نگهبان منتقل ميشود. دست بر قضا اعضاي اين نهاد مهم و بيش از هرکسي مسئوليت و ماموريت دارند که حرمت نهاد متبوع خود را به درستي صيانت کنند. از باب فهم موضوع به شما عرض ميکنم در دوران حيات حضرت امام (ره) برخي از بزرگان و فقهاي محترم شوراي نگهبان، برخي اظهارنظرات را ميکردند که به اين حرمت و حيثيت لطمه وارد ميشد و حضرت امام غيرعلني بسيار به آنها تذکر ميداد و در مواردي هم شده بود که علني، تذکراتي را خطاب به اعضاي شوراي نگهبان بيان کرده باشند. حفظ حرمت چنين نهادي که در قانون تعبيه و تدوين شده، بر همه واجب است. بايد تلاش کنيم اعضاي شوراي نگهبان را از جهتگيري چپ و راست، اصلاحطلب و اصولگرا بازداريم و به آنها وظيفه و مسئوليت مهمشان را يادآوري کنيم تا مبادا به صفت تعلق خاطر شخصي، ماموريت ملي و نهادي خود را خدايي ناخواسته خدشهدار کنند. بنده به شخصه براي اينکه بتوانم اين روند را به شکل موثر عرضه کنم، حتما بايد نسبت به تاثير حرف خودم خوشبين باشم و در جهت اصلاح مشکلات موجود حرکت کنم. کساني که درباره آزادي انتخابات بدون شوراي نگهبان سخن ميگويند، حتما در دايره نظام سياسي ايران مردود هستند. ما به هيچ عنوان نميتوانيم نهاد شوراي نگهبان را از ماموريت انتخاباتي خود بازبداريم. لکن در مقام تبيين مفهوم نظارت استصوابي که تبديل به قانون نيز شده بايد کار کنيم و اين قانون را به درستي تبيين کنيم تا کسي که حَسَب اختيار حق شهروندي، انساني و قانوني ميتواند در انتخابات مشارکت کند ولي به واسطه خطايي که حق نامزدي در انتخابات را ندارد، اين محروميت به زبان اقناع بايد درست به او منتقل شود و بدون دليل هيچکس در اين رابطه حقش ضايع نشود. تحليل شما از بيان چنين اظهاراتي در حق شوراي نگهبان چيست؟ عطريانفر: بيان اظهارات منفي عليه شوراي نگهبان سادهسازي مسئله است. شما وقتي توانايي حل مسئلهاي را نداشته باشي، اصل آن مسئله را زير سوال ميبري و يک سري شعارهاي کلي بيان ميکني. اگر فرض کنيد شوراي نگهبان از قاعده تاثيرگذاري در روند انتخابات حذف شود، خودِ احزاب بايد وظيفه سنخ تکاليف شوراي نگهباني در درون خود ايجاد کنند. در غير اينصورت هر کسي ميخواهد بيقيد و شرط، مدعي حضور در انتخابات با آرم حزب متبوع خود شود. فيالمثل وقتي در يک حوزه انتخاباتي تنها سه سهميه مجلس وجود داشته باشد ولي در عمل 30 نفر درخواست رقابت در آن حوزه مشخص را بدهند، سرنوشت ديگري براي انتخابات رقم ميخورد. البته اين مسئله به آن معنا نيست که تنها 3 نفر از اين 30 نفر صلاحيت حضور در مجلس را دارند ولي اصول کار اين است که اصلح افراد به عنوان نماينده يک حوزه انتخابيه وارد مجلس شوند. از اين جهت بايد با دوستاني که شعارهاي کلي ميدهند صحبت کرد و آنها را قانع کنيم که با شعار به راه صواب برسند و اساسا بيش از آنکه بخواهد نوعي انتقامگيري از شوراي نگهبان باشد، ضربه به انديشه سياسي گروه متبوعشان وارد خواهد کرد.