گنجی: چپ ها از «صدور انقلاب» توبه کردند
ايرنا/ «عبدالله گنجي»، مدير مسوول روزنامه جوان ميگويد: چپ هاي خط امامي که در دهه ۶۰ حامل صدور انقلاب بودند، بعدا از اين سياست خود توبه کردند. گفتوگوي ايرنا با آقاي گنجي را ميخوانيد: ايرنا: در بخش ابتدايي گفت و گو، يکي از شاخص هايي که براي ارزيابي ميزان نزديکي يا دوري تفکرات خود به گروه هاي ديگر سياسي شمرديد «صدور انقلاب» است. دهه ۶۰ اين جناح چپ خط امامي بود که حامل اين گفتمان بود؟ منظورتان از صدور انقلاب چيست؟ گنجي: بله. چپ ها توبه کردند. ايرنا: اما در اواسط دهه ۷۰ به بعد جناح خط امام طرفدار رابطه با غرب و جناح موسوم به راست متولي صدور انقلاب شد؟ گنجي: بله. من کتابي در اين زمينه با عنوان «موج بيداري اسلامي» نوشته ام. ما با جهان اسلام دوگونه مواجه شديم. يکي در دهه ۶۰ که براي آنها الهام بخش بوديم. يعني انقلاب اسلامي همانند ويتريني بود که کشورهاي جهان سوم آمدند و آن را ديدند و پسنديدند. به قول فتحي شقاقي « انقلاب امام خميني به ما که از همه ديگر نقاط جهان اسلام سرخورده تر بوديم کمک بيشتري کرد و ما باور کرديم به جاي ملي گرايي با اسلام مي شود قيام کرد.» بعد از پايان جنگ و ارتحال امام، ما جنبه هاي ارادي را هم به الهام بخشي انقلاب اضافه کرديم. يعني تدبير هم به کار گرفتيم که مثلا حالا چطور به اين حزب الله لبنان که در سال ۱۹۸۱ بر اثر حمله اسرائيل متولد شد پر و بال بدهيم. من خودم معلم علم سياست هستم. در يکي دو سال اول انقلاب، انقلاب اسلامي زلزله اي در جهان اسلام ايجاد کرد که شايد صدها کتاب هم درباره آن نوشته شده است. يعني ما کاري نکرديم بلکه اين انقلاب، خودش الهام بخش بود. در همان يکي دوسال ابتدايي سفارت آمريکا در بحرين و کويت منفجر شد. نظاميان آمريکايي در لبنان کشته شدند. شيعيان جنوب عراق به رهبري صدر قيام کردند. اسلام گرايان از ۱۹۸۱ تا کنون به استثناي ۴ سال تقريبا هميشه در قدرت بوده اند. در فلسطين جنبش ملي گرايي تبديل به اسلام گرايي شد. در لبنان حزب الله متولد شد. اسلام گراهاي مصر انورسادات را ترور کردند. در الجزاير اسلام گراها راي آوردند اما ارتش کودتا کرد و از آن موقع تا کنون ۵۰ هزار نفر کشته شده اند. در افغانستان گروه هاي مجاهدجهادي ايجاد شد که برابر ارتش شوروي ايستادند. ولي بعد از پايان جنگ و ارتحال امام، ما جنبه هاي ارادي را هم به الهام بخشي انقلاب اضافه کرديم. يعني تدبير هم به کار گرفتيم که مثلا حالا چطور به اين حزب الله لبنان که در سال ۱۹۸۱ بر اثر حمله اسرائيل متولد شد پر و بال بدهيم. ايرنا: يعني زمان جنگ اين طور نبود؟ گنجي: نه. ما زمان امام فقط الهام بخش بوديم. آن قدر درگير جنگ ۸ ساله بوديم که وقتي در تير ۶۱ سپاه نيرو به لبنان فرستاد امام دستور داد برگردند و گفت راه قدس از کربلا مي گذرد. همان موقع طوماري، فکر کنم از لبنان، با ۵۰ هزار امضاي خون براي امام آمد. امام هم در پيام حج خود به اين اشاره کردند و نوشتند که کساني که با مرکب خون از ما حمايت کردند. اين الهام بخشي انقلاب بود. اين ها همه راهبردهاي امام است ولي به تعبير مقام معظم رهبري که دوسال پيش در حرم امام فرمودند کساني که در مسير خود تجديدنظر کردند هميشه دنبال اين هستند که بخشي از امام را مخفي کنند. يعني اين جملات امام را مي گويند هزينه دارد. مثلا امام به صراحت مي گويد ما به دنبال خشکاندن ريشه فاسد سرمايه داري، کمونيسم و صيهونيسم در جهان هستيم و تصميم گرفته ايم نظام هايي را که بر اين سه پايه استوار است ، نابود سازيم و اسلام رسول الله را جايگزين سازيم حال اگر نظام سلطه اسم اين را امپراتوري مي گذارد ما از آن استقبال مي کنيم. يا امام به صراحت اعلام مي کند جمهوري اسلامي مانند يک دژ نظامي تسخيرناپذير تمام نيازهاي سربازان اسلام را در همه زمينه ها فراهم مي کند. همين طور مثلا امام حتي براي مستضعفين خارج از جهان اسلام مي فرمايد مستضعفين جهان از اين برزخ بي انتهايي که انقلاب اسلامي براي جهانخواران درست کرده است استفاده کنيد و بيدار شويد که در کنار لانه هاي گرگ نشسته ايد. ضمنا امام به وحدت جهان اسلام قائل بود. اما سعودي ها گفتند جمهوري اسلامي مي خواهد يک امپراتوري درست کند که مرکز آن قم يا تهران است. امام فرمود نه اين طور نيست. ما به اين تجربه رسيده ايم که اگر کشورها سر جاي خود باشند اما مسلمانان با نام اسلام بر خودشان حکومت کنند مي توانند از غارت منابع خود جلوگيري کنند. مسلمانان به نام اسلام مي توانند اين قدرت را ايجاد کنند اگر غير از اين باشد غرب مي آيد و از نقاط ضعف آنها سواستفاده مي کند. کتابي وجود دارد به نام «جنبش هاي اسلامي معاصر در جهان عرب» که توسط آقاي «هراير دکمجيان» نوشته شده است. کتاب فوق العاده اي است. نويسنده مي گويد جهان اسلام، محيط بحران است و ۶ بحران دارد از جمله بحران مشروعيت، بحران تبعيض، بحران دخالت خارجي، بحران هويت و غيره. بخش اعظم اين بحران از غرب آمده است چه بحران هويتي و فرهنگي و چه ضعف نظامي جهان اسلام و حتي تبعيض طبقاتي. کتابي وجود دارد به نام «جنبش هاي اسلامي معاصر در جهان عرب» که توسط آقاي «هراير دکمجيان» نوشته شده است. کتاب فوق العاده اي است. نويسنده مي گويد جهان اسلام، محيط بحران است و ۶ بحران دارد از جمله بحران مشروعيت، بحران تبعيض، بحران دخالت خارجي، بحران هويت و غيره. بخش اعظم اين بحران از غرب آمده است چه بحران هويتي و فرهنگي و چه ضعف نظامي جهان اسلام و حتي تبعيض طبقاتي.دکمجيان مي گويد اين بحران ها در دوران معاصر و اين ۲۰۰ سالي که چيزي به نام استعمار و تمدن غرب جديد ايجاد شده است. دکمجيان خودش مسيحي است ولي خيلي زيبا اين مسائل را توصيف مي کند. توصيه مي کنم اين کتاب را بخوانيد آن را دکتر حميداحمدي ترجمه و انتشارات کيهان به چاپ رسانده است. ايرنا: اصل ديگر اصول ۸ گانه اي که از آن سخن به ميان آورديد، «ااعتقاد به مدل هاي بومي براي اداره کشور» است. توضيح مي دهيد؟ گنجي: امام و انقلاب اسلامي دنبال اين بود که اسلام جامعيت دارد و براي تمام نيازهاي بشر پاسخ دارد و مدعاي تمدن است. پس در گام دوم ما براي اداره کشور هم نبايد التقاط تمدني داشته باشيم. مثلا فلسفه حيات در غرب، عقلانيت است. آنجا هر کاري که منجر به سود و لذت شود عقلاني وگرنه غيرعقلاني است. انقلاب فرانسه که در اين ۲۰۰، ۳۰۰ سال هنوز غربي ها دارند روي آن معلق مي زنند و به آن افتخار مي کنند بر اين اساس است. ولي معرفت ما اين طور نيست. حرکت تکاملي انسان صرفا به سمت سود و لذت نيست البته ممکن است لذت هم در آن باشد. ولي نوع نگاه ما به نوع بشر از اساس با غرب فرق مي کند. منظور ما از عقل، عقل صرفا ابزاري يا عقل معاش نيست. بنابراين ما نام مسير توسعه را پيشرفت مي گذاريم و نمي گوييم توسعه. چون توسعه صرفا بعد مادي است ولي پيشرفت، اعم از توسعه مادي است. ما به خاطر همين نوع نگاهمان به بشر ۴۰ سال است داريم هزينه مي دهيم. امام مي فرمايد تفاوت انقلاب اسلامي با ديگر انقلاب ها اين است که در آنجا يک طاغوت مي آيد و طاغوت ديگر را برمي دارد و مي گويد من جاي تو باشم در حالي که ماهيت اين دو فرق نمي کند چون هر دو دنبال دنيا هستند. اين طاغوت جديد ولو آدم خوبي هم باشد به يک بعد از بعدهاي انسان توجه مي کند که بعد مادي است. امام در واقع مي خواهد بگويد حکومت نسبت به هر دوبعد مادي و معنوي انسان مسوول است. مثلا همين الگوي اسلامي ايراني پيشرفت و براي نمونه اقتصاد مقاومتي و ۲۴ بند آن يا سياست هاي کلي نظام در حوزه آموزش و پرورش يا خانواده، اين ها مسائلي بومي است. چون اسلام جامعيت دارد مدلش ديدن انسان دوبعدي است در حالي که وقتي مي گويند توسعه تنها بعد مادي را مي بينند. امام مي گويد مگر انسان حيوان است که فقط آخورش را پر کنيد. بايد به ابعاد ديگر انسان هم توجه کرد و اين از وظايف حکومت است.