انتقادات تند و تیز فعال سیاسی اصولگرا از اصلاحطلبان
اعتماد/ ناصر ايماني، تحليلگر سياسي اصولگرا، گفت: مجلسِ کامل اصلاحطلب يا کامل اصولگرا بهتر از مجلسي است که افراد بيهويت سياسي در آن حضور داشته باشند و غيرقابل پيشبيني باشد. ناصر ايماني فعال سياسي اصولگرا در مصاحبهاي از احتمال رسيدن اصولگرايان به يک ليست واحد در انتخابات اسفندماه تا اما و اگرها بر سر نظارت استصوابي پرداخت که در ادامه خلاصهاي از اين گفتوگو را ميخوانيد: با توجه به جلساتي که زير نظر جامعه روحانيت مبارز برگزار ميشود و برخي نشستهايي که به منظور ايجاد وحدت پابرجاست، شانس موفقيت اصولگرايان و وحدت ميان آنها چقدر است؟ براي توضيح اين موضوع ابتدا بايد توضيح دهم که منظور من از کلمه وحدت چيست. اگر منظور وحدت مطلق است، بايد بگويم از اين به بعد و در سالهاي آينده، شاهد چنين وحدت مطلقي، چه در جناح اصلاحطلب و چه در جناح اصولگرا، نخواهيم بود. جناحها نبايد به دنبال وحدت مطلق باشند. منظور از وحدت مطلق اين است که يک جناح، چه اصولگرا چه اصلاحطلب، همه طيفها، جريانها و افراد شاخصشان، بخواهند در يک انتخابات ذيل يک ليست در شهري مثل تهران قرار گيرند و آن را امضا کنند؛ اين وحدت مطلق ميشود. به نظر من برخلاف ۲۰ يا ۳۰ سال ابتدايي انقلاب، چنين وحدتي ديگر دستنيافتني است. *چرا فکر ميکنيد ايجاد وحدت مطلق ميان جريانها امکانپذير نيست؟ دلايل فراواني در هر ۲ جناح وجود دارد. هماکنون بين طيفهاي مختلف جريان اصلاحطلب حتي بر سر حضور در انتخابات به شدت اختلاف نظر وجود دارد، چه برسد به اينکه بخواهند به وحدت نظر در مورد نحوه حضور در انتخابات برسند و چه برسد به اينکه بخواهند به يک ليست مشترک حداقل در شهرهاي بزرگ برسند. بحثهايي مطرح است که آيا اساساً اين شيوه که مرکزيتي، ولو اينکه با حضور حداکثري طيفهاي مختلف بخواهد تصميماتي را بگيرد و بعد آن را در کل کشور ميان اصولگرايان اجرا کند، روش عقلاني و دموکراتيک است؟ سر اين موضوع هم بحث بسياري است. البته متاسفانه هر ۲ جناح کموبيش به اين مشکلي که اشاره کردم دچار هستند؛ يعني وضعيت آن جناح هم خيلي بهتر از اين جناح نيست و اين يک زنگ خطر است، چون اگر هر ۲ جناح داراي يک نوع لَختي در تصميمگيري باشند اصلاً براي وضعيت سياسي عمومي کشور در انتخابات خوب نيست. مهم نيست که اسم آن اصلاحطلب است يا اصولگرا، اما اين وضعيت که هر ۲ جناح گرفتار لختي و کندي هستند و يک نوع عدم اشتراک نظر دارند و آن انرژي و شادابي لازم را براي حضور در انتخابات ندارند، خيلي خبر ميمون و خوشايندي نيست. *فکر ميکنيد اگر عدم تصميمگيري در هر ۲ جناح ادامه پيدا کند، کشور با چه وضعيتي در نزديکي انتخابات روبهرو خواهد شد؟ به طور طبيعي افراد يا جريانهاي ديگري که شايد مشخصه سياسي خاصي هم نداشته باشند، صندليهاي مجلس را اشغال خواهند کرد. اين اتفاق در حوزههاي کوچکتر بيشتر امکانپذير است؛ يعني افرادي که هويت سياسي، تاريخچه سياسي، سوابق سياسي، سوابق اجرايي، ميزان شناختِ ديدگاه آنها نسبت به کليت نظام، هيچکدام از اينها مشخص نيست، اينگونه افراد امکان حضور در مجلس را بيشتر پيدا ميکنند. عدهاي اسم اين افراد را جريان سوم ميگذارند. من تمايلي ندارم که اينها را جريان بنامم، چون جريان تعريفي دارد؛ جريان عبارت است از مرکزيتي که يک سازماندهي را انجام دهد. اگر در مجلس آينده ۲ جناح سياسي با انرژي کافي در انتخابات شرکت نکنند، شايد افرادي که کمتر هويت مشخص سياسي دارند، امکان حضور در صندليهاي مجلس را پيدا کنند. در اين صورت ما با مجلسي مواجه خواهيم بود که اسمش را ميشود مجلس غيرقابل پيشبيني گذاشت و اين اصلاً براي نظام خوب نيست. *فکر ميکنيد نظام براي رخ ندادن چنين اتفاقي، براي هر ۲ جناح سياسي، چهکار بايد انجام دهد؟ اصلاً به نفع جناحهاي سياسي هست که به بهبود وضعيت کمکي کنند يا خير؟ مثلاً اصلاحطلبان از نحوه نظارت استصوابي شکايت دارند، از انتخابات آزاد، باز شدن فضاي سياسي کشور و... صحبت ميکنند و از آن طرف اصولگرايان وضعيت متفاوتي دارند. به نظر شما حاکميت در چنين وضعيتي بايد چه کاري انجام دهد؟ با توجه به اينکه ممکن است افرادي بيهويت سياسي وارد مجلس شوند. من با اصلاحطلبان عزيز بر سر فريادي که سالهاست درباره نظارت استصوابي ميزنند توافق ندارم؛ اينکه روشن است. فکر ميکنم بيشتر نوعي بهانهجويي است تا اينکه يک واقعيت عيني در صحنه سياسي باشد. البته منکر برخي از کاستيها در شوراي نگهبان و تاييد صلاحيتها نيستم. نسبت به برخي از عدم تاييد صلاحيتها طي سالهاي گذشته اعتراض دارم، به برخي از تاييد صلاحيتها هم معترض هستم و صحبتهاي اصلاحطلبان درباره انتخابات آزاد را هم باور ندارم. فکر ميکنم اين صحبتها اصلاً به قدوقواره اصلاحطلبان نميخورد، چون خودشان هم ميدانند اين صحبتها شعاري بيش نيست. در هيچ کجاي دنيا هم چنين چيزي اجرا نميشود. اينها فقط يکسري شعارهاي دهانپرکن و سياسي است و واقعيت عيني ندارد. از اين بحثها بگذريم... من نميدانم منظور شما از حاکميت چيست، آيا منظور فقط رهبري است؟ *به هر حال مجموعهاي از حاکميت در مورد سياستهاي کلي نظام تصميم ميگيرند... به نظر من خيلي بحث حاکميت مطرح نيست؛ يعني جريانهاي سياسي، هر ۲ جناح، بايد براي کشور احساس خطر کنند، به خصوص جريانهايي که دلسوز هستند بايد تلاش و انرژي بيشتري داشته باشند و اجازه ندهند مجلس، يک مجلس غيرقابل پيشبيني شود. من همواره اين جمله را گفتهام که واقعاً اگر قرار باشد مجلسي از افراد کمترشناختهشده تشکيل شود، اگر به بندهي اصولگرا بگوييد آيا مجلس اصلاحطلب بهتر است يا مجلس بيهويت يا کمهويت، ميگويم مجلس اصلاحطلب. مساله اصلاحطلبان اين است که هيچوقت نميخواهند مسئوليت بپذيرند. مشکل اصلي اصلاحطلبان اين است. آن زماني که مسئوليت بر عهده ميگيرند، اگر خوب کار کنند، ميگويند خوب کار کرديم، مثل برجام در دولت اول. اگر کار خراب شود، ميگويند شوراي نگهبان اجازه نداد نيروهاي اصلي وارد کار شوند؛ به گربه مرتضي علي ميمانند، از هر طرف بيندازيم چهاردستوپا پايين ميآيند.