حمله مسیح مهاجری به شورای نگهبان
انتخاب/ چند دسته کردن مردم و بسياري از آنها را به بهانههاي مختلف طرد کردن، باعث ريزشهاي شديد شده است. بناي انقلاب و نظام اسلامي بر جذب بود نه دفع. شهيد مظلوم آيتالله بهشتي ميگفت از ويژگيهاي خط امام، جذب در حد اعلاي امکان و دفع در حد ضرورت است. متأسفانه اين ويژگي مورد بيتوجهي قرار گرفته و حتي وارونه عمل ميشود. روشها اکنون اينست که دفع در حد اعلاي ممکن است و جذب در حد ضرورت. حجت الاسلام و المسلمين مسيح مهاجري، مدير مسئول روزنامه جمهوري اسلامي، در سرمقاله اين روزنامه نوشت: «در دوران مبارزه عليه رژيم شاهنشاهي بهويژه در سالهاي نزديک به پيروزي انقلاب اسلامي، از آيه شريفه «إِنَّ الله لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» (سوره رعد آيه 11) در منبرها و سخنرانيها و جلسات خانگي انقلابيون، زياد استفاده ميشد. تمام کساني که اين آيه را ميخواندند و کاربردي کردن آن را توصيه ميکردند، با تکيه بر معناي آن که با صراحت ميفرمايد «تا مردم در خودشان تغيير ايجاد نکنند خدا هم تغييري در وضعيت آنها پديد نميآورد» وعده ميدادند که اگر مردم به تعاليم اسلام عمل کنند و به سيره عملي پيشوايان دين تمسک نمايند، بر طاغوت پيروز خواهند شد. رهبري امام خميني که خود از بندگان صالح خدا و عامل به فرامين الهي بود، مردم ايران را متحول کرد و تغيير موردنظر قرآن در مردم ايران پديد آمد و با پيروزي انقلاب اسلامي وعده الهي محقق شد. با سقوط رژيم پهلوي و به قدرت رسيدن مذهبيها، شيوه سخن گفتن امام خميني عوض شد. ايشان در تمام 10 سال رهبري بعد از پيروزي انقلاب اسلامي، مسئولين نظام جمهوري اسلامي را به تهذيب نفس توصيه کردند و از تسليم شدن در برابر زرق و برقهاي قدرت برحذر داشتند. تکيه بسيار زياد امام خميني بر پرهيز مسئولين از جنگ قدرت و دعوت بيوقفه آنها به وحدت، نشان ميداد که ايشان نگران آينده هستند و اينهمه توصيه و تأکيد براي اينست که شرايطي پيش نيايد که آن تغيير پديد آمده در سالهاي مبارزه کنار برود و جاي خود را به بياعتنائي به تعاليم قرآن بدهد که اگر چنين شود، ورق برميگردد و خدا حمايت خود را پس ميگيرد. اکنون که چهل و يکمين سال عمر نظام جمهوري اسلامي را پشت سر ميگذاريم، نميتوانيم اين واقعيت را انکار کنيم که يکبار ديگر عوض شدهايم و برخلاف توصيههاي اکيد امام خميني، تسليم زرق و برقهاي قدرت شدهايم، جنگ قدرت همه را به خود مشغول کرده، يادمان رفته که رمز پيروزي انقلاب اسلامي وحدت بود و رمز تداوم نظام جمهوري اسلامي نيز وحدت است. به عبارت روشنتر، مسئولان ما به وضعيتي رسيدهاند که نيازمند تغيير هستند و يکبار ديگر بايد آيه «إِنَّ الله لاَ يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ» به گوش آنها خوانده شود و اين واقعيت را باور کنند که اگر در عملکردها، مواضع و برخوردهاي خود تغيير ايجاد نکنند، همه چيز را از دست خواهند داد. از جمله محورهاي اصلي و مهم تغييرهائي که بايد پديد آيند اينها هستند. 1- مسئولان بايد باور کنند که از حال و روز مردم غافلند. مشکلات مردم بسيار زياد است. فاصله طبقاتي هر روز بيشتر ميشود و متأسفانه تصميمها و مقررات همواره طبقات مستضعف را محدودتر ميکند و دامنگير ثروتمندان نميشود. با اينکه انقلاب اسلامي را محرومان و مستضعفان به پيروزي رساندند، اکنون همين اقشار تحت فشار هستند و هر روز زندگي براي آنها مشکلتر ميشود. مسئولان بايد در عمل، نه در شعار، براي حل مشکلات مردم اقدام کنند و آنها را از گرفتاريهاي معيشتي نجات دهند. 2- چند دسته کردن مردم و بسياري از آنها را به بهانههاي مختلف طرد کردن، باعث ريزشهاي شديد شده است. بناي انقلاب و نظام اسلامي بر جذب بود نه دفع. شهيد مظلوم آيتالله بهشتي ميگفت از ويژگيهاي خط امام، جذب در حد اعلاي امکان و دفع در حد ضرورت است. متأسفانه اين ويژگي مورد بيتوجهي قرار گرفته و حتي وارونه عمل ميشود. روشها اکنون اينست که دفع در حد اعلاي ممکن است و جذب در حد ضرورت. اين روش، در عين حال که از جنس انقلاب اسلامي نيست و با نظام جمهوري اسلامي هيچ نسبتي ندارد، به نام انقلاب و نظام تمام ميشود و به اساس نظام لطمه وارد ميکند. تغيير دادن اين روش، نهتنها به معناي ايجاد تغيير در نظام نيست بلکه به معناي تغيير در چگونگي برخورد با مردم و نگرشها و سليقههاست و موجب تثبيت نظام و بالارفتن ميزان پشتوانه مردمي نظام ميشود. 3- محور قرار دادن قانون، از شعارهاي اساسي نظام جمهوري اسلامي بود. اين شعار، مدتي است مهجور مانده و به آن عمل نميشود. مرکز اصلي قانونگزاري که مجلس شوراي اسلامي است از يکطرف در تصويب قانون دچار محدوديت است و از طرف ديگر خود به وظايف قانوني خود يا عمل نميکند و يا نميتواند عمل کند. شوراي نگهبان، در موارد زيادي سليقه را جايگزين قانون ميکند. دولت در بودجهريزي، بسياري از اصول را فداي فروع ميکند. در انتصابات، گرايشهاي جناحي و فاميلي موجب صدرنشيني افراد ضعيف و کنار ماندن افراد کاردان و شايسته ميشود. تغيير در اين بخش به اينست که شايستهسالاري در انتصابات حاکم شود و همه براساس قانون عمل کنند. 4- ممنوعيت ورود نظاميان در انتخابات از اصول مسلم حکمراني سالم است. اين، اصل بسيار مهمي است که امام خميني بر آن بارها تأکيد کردند و در وصيت خود نيز آن را مورد تأکيد قرار دادند. اين اصل نيز در مواردي رعايت نشد و اخيراً زمزمههائي به راه افتاده است که نوعي دخالت در وظايف شوراي نگهبان و تلاش براي ايجاد محدوديتهاي بيشتر در حق انتخاب مردم محسوب ميشود. جلوي اين دخالتها بايد براي هميشه گرفته شود و شوراي نگهبان صرفاً براساس قانون به وظايف نظارتي خود در انتخابات عمل کند. 5- فلسفه نمازجمعه، وحدتآفريني، هدايت و جذب مردم است. بعضي از ائمه جمعه درست برعکس اين فلسفه عمل ميکنند و بلندگوي نمازجمعه را به وسيلهاي براي تفرقهافکني، دور کردن مردم از نظام و مسئولين و شبههدار کردن آنان قرار دادهاند. اين آفت، روز به روز در حال گسترش است. ايجاد تغيير در ائمه جمعه يا محتواي خطبههاي آنها براي جلوگيري از خلوتتر شدن مصلاهاي جمعه ضروري است. علاوه بر اينها در بسياري موارد ديگر نيز نيازمند تغيير هستيم. به تغيير بهعنوان يک تنوع نگاه نکنيد. اين يک ضرورت است که بقاء پشتوانه مردمي انقلاب و نظام، در گرو آنست.