خاطرات پسر آیت الله هاشمی از پدر و همسایگی با آیتالله خامنهای
خبرآنلاين/ محسن هاشمي در گفتگو با روزنامه ايران گفت:«از نظر سياسي خودم را پيرو آيتالله هاشمي رفسنجاني ميدانم. ايشان عمدتاً معتقد به اعتدال و ميانهروي بود و نوعاً در دستهبندي جناحي جاي نميگرفت، هرچند در سالهاي اخير و با ائتلاف اعتداليون واصلاحطلبها، بيشتر در اين طيف شناخته ميشد اما هيچگاه مبناي تصميمگيري و عملکرد خود را معيارهاي جناحي قرار نميداد و خدمت به مردم برايش ملاک و مبنا بود». محسن هاشمي، فرزند ارشد مرحوم آيتالله هاشمي رفسنجاني در گفتوگويي، از خاطرات و سير زندگي پدر و خانواده گفته است. رئيس فعلي شوراي شهر تهران درباره اولين تصوير ذهني خود از خانه پدري گفته است: ما تا ۵ سالگي را در قم در خانه ملکي پدر خيابان صفائيه کوچه ممتاز گذرانديم. از آن سالها مطلب مهمي يادم نيست. ميگويند اوج مبارزات منتهي به ۱۵خرداد ۱۳۴۲ و در نهايت تبعيد امام خميني به عراق بوده است. پدر، روحاني جواني بود که تبليغ مرجعيت امام خميني بعد از فوت آيتالله العظمي بروجردي، مبارزه و زندان از اولويتهاي زندگيشان بود. در آن زمان مجله «مکتب تشيع» را منتشر ميکرد. من هم پدري بودم، لذا در کودکي ضربه روحي خوردم. در يک و نيم سالگي، در ۲۱ فروردين سال ۴۲ يعني ۲۰ روز بعد از فاجعه خونين مدرسه فيضيه که رژيم شروع به سربازگيري غيرقانوني طلاب کرد، پدر از اولين کساني بود که به سربازي اجباري برده شد. مادر هميشه از تردد قم به تهران با سه بچه قد و نيم قد ميگويند. وي ادامه داده: به دليل فراري بودن پدر، به تهران آمديم. منزل قم نيز به حجتالاسلام والمسلمين سيدهادي خسروشاهي فروخته شد. در محله نايبالسلطنه نزديک خيابان ايران مستقر شديم. خانهاي اجارهاي در دو طبقه، که ما در طبقه همکف مينشستيم و طبقه بالا خانواده آيتالله خامنهاي. در همين دوره بود که آيتالله هاشمي کتاب اميرکبير يا قهرمان مبارزه با استعمار را تأليف کرد. از آن خانه، بازي با فرزند بزرگ رهبري، آقا مصطفي که حدود ۲ سال سن داشت و دومين دستگيري پدر در تهران را به ياد دارم. شروع مدرسه را در شش سالگي در همين خانه تجربه کردم. هاشمي توضيح داده: همان سالها پدر هم منزل را فروختند و باز در قلهک، سه راه نشاط خيابان سرابي بنبست حسيني، زميني بزرگ خريدند. در آن زمين، چهار خانه ويلايي ساختند که يکي را شهيد مفتح و يکي را شهيد بهشتي خريد. با آنها همسايه شديم. همبازيهاي کوچه و خانه ما فرزندان اين بزرگواران شدند. از فرزندان اين شهدا، صادق و مهدي مفتح، عليرضا و محمدرضا بهشتي به سن و سال من نزديکتر بودند، اما با فرزندان شهيد مفتح بخصوص صادق نزديکتر بودم. او افزوده است: خانواده شهيد بهشتي تازه از آلمان به تهران آمده بودند و به قول امروزيها آداب معاشرت باکلاستري داشتند. براي مثال، فرزندان شهيد بهشتي اجازه نداشتند در کوچه بازي کنند و رفت و آمد فقط در خانه امکانپذير بود. با خانواده شهيد بهشتي رفت و آمد و بازي مشکلتر بود. خاطرم هست از آلمان با خود اسباببازي ساخت و ساز لگو (LEGO) آورده بودند، ايننوع اسباببازي فکري و زيبا را تا به حال نديده بودم. برايم جالب بود. براي من بازي با لگو در آن سن و سال جذابيت زيادي داشت. وي در باره اينکه آيا در آن زمان هم کسي بحث اشرافيتگرايي پدر را مطرح ميکرد؟ گفته است: بحث انگ اشرافيت از همان سالهاي مبارزه شروع شد. البته خانه آقاي بهشتي از ما بهتر و بزرگتر بود. مبلها و امکاناتش هم شيکتر بود، زيرا بعضاً آنها را از آلمان با خود آورده بود، ايشان سالها مديريت مرکز اسلامي هامبورگ را برعهده داشت. هاشمي که بعد از ازدواج به صورت ناشناس براي ادامه تحصيل به بلژيک رفته و سال ۶۵ به کشور برگشته، درباره اينکه اين سفر آيا استفاده از رانت آقازادگي بوده، گفته است: قبل از انقلاب دوبار به اروپا رفته بودم، يکبار در سال ۵۴ که به همراه پدر و خانواده اروپا را با ماشين دور زديم و بار دوم در سال ۵۶ که براي گذراندن يک دوره آموزش زبان از طرف مدرسه علوي به لندن رفتم، بعد از انقلاب هم براي رفتنم به خارج از کشور از هيچ گونه بورسيه و سهميهاي استفاده نکردم که رانت آقازادگي يا غيرآقازادگي باشد، بهصورت يک شهروند عادي و ناشناس به بلژيک رفتم. هاشمي در پاسخ به اين سؤال که گفته ميشود مرام محافظهکاري داريد. اين ارث پدر براي پسر بوده است؟ افزوده: محافظهکاري معنايي خاص در ادبيات سياسي دارد، من واژه ميانهروي را بهکار ميبرم که مشي آيتالله هاشمي رفسنجاني بود. از نظر سياسي خودم را پيرو آيتالله هاشمي رفسنجاني ميدانم. ايشان عمدتاً معتقد به اعتدال و ميانهروي بود و نوعاً در دستهبندي جناحي جاي نميگرفت، هرچند در سالهاي اخير و با ائتلاف اعتداليون واصلاحطلبها، بيشتر در اين طيف شناخته ميشد اما هيچگاه مبناي تصميمگيري و عملکرد خود را معيارهاي جناحي قرار نميداد و خدمت به مردم برايش ملاک و مبنا بود. او درباره اينکه از وي به عنوان يک گزينه براي انتخابات رياست جمهوري نام مي برند هم گفته است: در کشور ما تعداد گزينههاي بالقوه رياست جمهوري فراوان است و اصولاً کسي نميتواند براساس تمايل يا فعاليتهاي خود، بهعنوان گزينه بالفعل و جدي رياست جمهوري مطرح شود، بنابراين بيشتر اين گمانه زنيها، براساس ذهنيتهاست، من به شخصه برنامهاي براي کانديداتوري ندارم و معتقدم هر کس در مسئوليتي که قرار دارد، بايد بيشترين تلاش خود را براي خدمت بکند، نه اينکه بخواهد امکانات و توان خود را صرف تلاش براي بهدست آوردن مناصب بالاتر کند.