روایتِ آیتالله ریشهری از ماجرای رهبری
مهر/ عضو مجلس خبرگان گفت: امام(ره) ميدانست اگر بعد از ايشان، منتظري زمام امور را به دست گيرد همه چيز عوض ميشود. اين مطلب را يکي از نزديکان منتظري قبل از مطرح شدن مسئلهي مهدي هاشمي به من گفت. به گزارش خبرگزاري مهر، ماجراي عزل آيتالله منتظري از رهبري آيندهي جمهوري اسلامي توسط امام خميني رحمهالله و انتخاب حضرت آيتالله خامنهاي به عنوان رهبر نظام اسلامي از جمله مسائل مهم و حساس تاريخ انقلاب اسلامي است. آيتالله ريشهري در مقطع زمانيِ برخورد حضرت امام رحمهالله با آقاي منتظري و همچنين در بُرههي ارتحال امام رحمهالله و انتخاب حضرت آيتالله خامنهاي به رهبريِ نظام، وزير اطلاعات بوده است. او همچنين در پروندههاي مرتبط با آقاي منتظري از نزديک با حضرت امام رحمهالله در ارتباط بود و به دليل اشراف سياسي و اطلاعاتي به تحولات آن بُرهه، از مسلطترين افراد براي روايت و تحليلِ «ماجراي رهبري» هستند. آيتالله ريشهري در گفتگوي خود با پايگاه اطلاعرساني KHAMEMNEI.IR ضمن بيان روايتي دست اول از ابعاد مختلف اين موضوع، چراييِ برکناري آقاي منتظري توسط امام خميني رحمهالله و نيز اقدامات امام(ره) براي توجه دادن خواص و خبرگان نسبت به شايستگي حضرت آيتالله خامنهاي براي مسئوليت رهبري جمهوري اسلامي را تحليل کردهاند. آنچه پيش رو داريد متن کامل گفتگو با آيت الله ري شهري است: همانطور که مستحضريد در روزهاي چهاردهم و پانزدهم خرداد دو واقعهي مهم اتفاق افتاده است. واقعه اول ۱۵ خرداد ۴۲ است که حضرت امام هميشه به نيکي و بزرگي از اين واقعه ياد ميکردند. و واقعهي دوم ماجراي رحلت حضرت امام در شب چهاردهم خرداد ۱۳۶۸ و انتخاب حضرت آيتالله خامنهاي به رهبري نظام جمهوري اسلامي است. براي ورود به واقعهي دوم نياز به يک مقدمهي موضوعي داريم. قبل از اين مسائل در سال ۶۴ آيتالله منتظري از سوي مجلس خبرگان رهبري دورهي اول به عنوان رهبر آيندهي انقلاب انتخاب و منصوب شدند و در سال ۶۸ حضرت امام با نگارش نامهاي به ايشان فرمودند که شما صلاحيت رهبري را نداريد. جنابعالي در آن دوران مسئوليت وزارت اطلاعات را برعهده داشتيد و ازجمله شخصيتهايي بوديد که با حضرت امام ارتباط مستمر و نزديکي داشتيد. چه مسائل و وقايعي اتفاق افتاد که حضرت امام را به اين نتيجهي قطعي رساند که ايشان بايد از اين منصب برکنار شوند؟ در اينجا دو مسئله يعني انتخاب آقاي منتظري و عزل ايشان وجود دارد که از مسائل بسيار مهم تاريخي انقلاب هستند. و براساس حکمت الهي اينچنين مقدّر بود. اگر اين اتفاق نميافتاد، انقلاب، که درواقع نه تنها بزرگترين ميراث امام رحمهالله بلکه ثمرهي چهارده قرن تلاش و مجاهدت، خون و شهادت و اسارت است از بين ميرفت. اين کار به جز از امام رحمهالله با اذن الهي از دست کسي ساخته نبود. يعني تنها امام رحمهالله بود که بهعنوان واسطهي تقدير بزرگ الهي اين کار بزرگ به دستش انجام شد که به عقيدهي بنده ايشان زمينهساز حکومت جهاني اسلام به رهبري حضرت بقيهالله الاعظم شدند. من ترديدي ندارم. امام رحمهالله دو اقدام اساسي در اواخر عمرشان انجام دادند که اين دو اقدام، نقطهي جمود يادشده را از بين برد. به همين دليل است که جامعهي تشيع بعد از رحلت ايشان همچنان در حال پويايي است و هيچ توقفي ندارد. يعني جامعهي تشيع در دوران رهبري آقا دارد روزبه روز در جهان پوياتر ميشود. خب اين دو اقدام امام رحمهالله چه بود و هدف امام رحمهالله از اين اقدامات چه بود؟ اولين اقدام امام رحمهالله که باعث شد نقطهي جمود و مانع و سدّ پويايي از بين برود، تبيين ويژگيها و صفاتِ مجتهد جامع بود. امام رحمهالله پيامي دارند که به «منشور روحانيت» معروف شد. اين پيام خطاب به روحانيون، مراجع، مدرسين، طلاب و ائمهي جمعه و جماعات و دربارهي ويژگيهاي لازم براي فقيه جامع است. جامع بودن يک فقيه به چه معنا هست؟ فقيه جامع، يعني کسي که واجد شرايط رهبري باشد. هر فقيه و هر مجتهدي واجد شرايط رهبري نيست. ايشان در آن منشور اين نکته را آوردند که خيلي حرف مهمي است؛ متن سخن امام اين است: «آشنايي با روش برخورد با حيلهها و تزويرهاي حاکم بر جهان و داشتن بصيرت و ديد اقتصادي، اطلاع از کيفيت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سياستها و حتي سياسيون و فرمولهاي ديکته شدهي آنان و درک موقعيت و نقاط قوت و ضعف دو قطب سرمايهداري و کمونيزم که در حقيقت استراتژي حکومت بر جهان را ترسيم ميکند، اينها از ويژگيهاي يک مجتهد جامع است. يک مجتهد بايد زيرکي و هوش و فراست و هدايت يک جامعهي بزرگ اسلامي و حتي غيراسلامي را داشته باشد. [اين نکات خيلي مهم است]. و در ادامه، امام رحمهالله فرمودهاند علاوه بر خلوص و تقوا و زهدي که در خور شأن مجتهد است، واقعاً مدير و مدبّر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعي فلسفهي عملي تمام فقه در تمامي زواياي زندگي بشريت است. حکومت نشاندهندهي جنبهي عملي فقه در برخورد با تمامي معضلات اجتماعي، سياسي، نظامي و فرهنگي است. فقه تئوري واقعي و کامل ادارهي انسان از گهواره تا گور است». بنده فکر نميکنم کسي تا به حال چنين تعريفي از مجتهد جامع کرده باشد يا بتواند اين تعريف را بکند. اين نکات مهم را امام رحمهالله در تاريخ ۶۷/۱۲/۰۳ يعني ۳۲ روز قبل از حکم عزل آقاي منتظري که در تاريخ ۶۸/۰۱/۰۶ بود، فرمودند. اين اقدام امام رحمهالله به چه معنا بود؟ به اين معنا بود که آقاي منتظري اين ويژگيها را ندارد. و مردم من به شما کسي را معرفي خواهم کرد که داراي اين ويژگيها باشد و او ميتواند جاي من باشد نه آقاي منتظري. اما چرا؟ ببينيد آقاي منتظري در بيست و دوم بهمن ۶۷ دستاوردهاي انقلاب اسلامي بهويژه جنگ تحميلي را بهشدت زير سوال برد. هم رسانهها گفتند و نوشتند و هم در آخرين ديدارهايي که بنده با امام رحمهالله داشتم همين صحبتها شد. يک خاطرهي تاريخي هم اينجا بگويم. بنده به امام رحمهالله عرض کردم که آقا اين حرفها چيست که آقاي منتظري ميزند و در همهي رسانهها و تلويزيون و راديو هم پخش ميشود!؟ ايشان خيلي ناراحت شدند. حاج احمدآقا هم نشسته بود. آنجا امام رحمهالله فرمودند که ديگر صحبتهاي آقاي منتظري رسانهاي نشود. يک نکتهي ديگري را هم بگويم. در آن جلسه حاج احمدآقا به بنده رو کردند و گفتند آقا من حرفي به شما نگفتم که اينها را به امام بگو! گفتم بله و من الان دارم خودم ميگويم و از اين حرفهاي آقاي منتظري تعجب ميکنم. امام رحمهالله با ملاحظهي اين سخنان به اين جمعبندي رسيدند. که مشکل بيش از آن است که آقايان تصور ميکردند و بيش از آن است که منتقل ميشده است. يک نکتهاي هم راجع به خود امام رحمهالله بگويم. اگر کسي شمّ سياسي داشته باشد و از نزديک با امام رحمهالله رفتو آمد داشته باشد، ميداند که امامي يک نابغهي سياسي بودند. يعني نه اينکه ايشان هوش سياسي داشت، اصلاً نابغهي سياسي بودند. امام شناخته نشدند. به غير از مقامات عرفاني، فقهي، اصولي و به غير از مقامات معنوي که باب ديگري هستند، امام يک نابغهي سياسي بودند که شناخته نشدند. و رهبر فعلي هم شناخته نشدهاند. فقط امام رحمهالله ايشان را شناختند. و امام رحمهالله فهميدند که ايشان بعد از خودشان به درد رهبري ميخورند. امام رحمهالله ميدانست اگر بعد از ايشان، آقاي منتظري زمام امور را به دست گيرد همه چيز عوض ميشود. اين مطلب را يکي از نزديکان آقاي منتظري خصوصي قبل از مطرح شدن مسئلهي مهدي هاشمي و قبل از اينکه اين حرفها پيش بيايد، به من گفت. اين شخص به من گفت که انقلاب بايد از ريشه عوض بشود! اين عين حرفش بود. امام رحمهالله وقتي به اين مسئله رسيد که همه چيز با رهبري آقاي منتظري خراب ميشود و اگر اينجا اقدام جدي نکند، همه چيز عوض و خراب ميشود و اين نهال نوپايي که غرس کرده ميخشکد. و رهبري آقاي منتظري براي نظام خطرناک است. امام رحمهالله به اين جمعبندي قطعي رسيد. کسي که قرار بود سکاندار اين نظام بعد از امام رحمهالله بشود، به جاي اينکه در دهمين سالگرد پيروزي انقلاب مردم را به آينده اميدوار کند و دشمنان را نااميد کند، عکس آن عمل ميکند. يعني آقاي منتظري اينقدر بينش سياسي نداشت و فاقد بينش سياسي بود که تلاشهاي هشت سال دفاع مقدس را زير سوال برد و دشمنان را شاد و دوستان را مأيوس کرد. متن حرفهايش را هم کيهان آن موقع منتشر کرد. بعد هم ديگر رويشان نشد و اين حرفها را حذف کردند. حتي اگر به سوابق آقاي منتظري مراجعه کنيد اين بخش از سخنراني در خاطراتش هم نيست. ما هرچه گشتيم نتوانستيم آن را پيدا کنيم، اما توانستيم در آرشيو کيهان اين سخنان را پيدا کنيم. اين متن سخنراني ايشان است که ميگويد: «دشمنان ما که اين جنگ را تحميل کردند آنها پيروز از کار درآمدند. چقدر نيرو از ايران و از دست ما رفت و چقدر جوان ان را از دست داديم». اين سخنان از صداوسيما پخش شده است، ولي الان نميتوانيد در آرشيو صداوسيما اين سخنان را پيدا کنيد! کسي که قائم مقام رهبري هست و امام رحمهالله استادش بوده است و ميخواهد رهبر آينده بشود، چندماه مانده به سالگرد پيروزي انقلاب، مديران ارشد جمهوري اسلامي را متهم به لجبازي ميکند و آنها را دعوت ميکند که توبه کنند. ايشان ميگويد «اگر اشتباهي کردهايم اينها توبه دارد. اقلاً متنبه بشويم که بعداً تکرار نکنيم. بايد بفهميم اشتباه کردهايم و بعد بگوييم خدايا و اي ملت ايران ما اينجا اشتباه کرديم. ما در جنگ تحميلي خيلي اشتباه کرديم و خيليها [يعني امام رحمهالله] لجبازي کردند.» البته اين قسمت اخير را در خاطراتش آورده است. راجع به شعارهاي انقلاب هم ميگويد «چقدر در اين مدت شعارهايي داديم که غلط بود و خيلي از آن شعارها، [يعني مرگ بر آمريکا و…] ما را در دنيا منزوي و مردم دنيا را به ما بدبين کرد.» اين حرفها در واقع بخشي از نکاتي بودند که ما در بيانيههاي خيلي از اين گروهکهاي سياسي هم آنها را ميديديم و ميشنيديم. بله؛ همان حرفهاي منافقين بود. آنها هم همين حرفها را ميزدند. اما امام رحمهالله در همين پيامي که از ايشان خواندم، پيش از تبيين ويژگيهاي مجتهد جامع، به تفصيل صحبتهاي ايشان را مورد انتقاد قرار دادند و به اين صحبت اشاره ميکنند. امام رحمهالله قبل از اينکه آن پيام را بفرمايند، به صحبتهاي آقاي منتظري اشاره ميکنند و از خانوادههاي شهدا و جانبازان عذرخواهي ميکنند. ايشان ميفرمايند: «من در اينجا از مادران و پدران و خواهران و برادران و همسران و فرزندان شهدا و جانبازان بهخاطر تحليلهاي غلط اين روزها رسماً معذرت ميخواهم و از خداوند ميخواهم مرا در کنار شهدا و شهداي جنگ تحميلي بپذيرد.» - امام رحمهالله به اينجا که ميرسند، بهخاطر اين حرفها آرزوي مرگ ميکنند و ميفرمايند «ما در جنگ براي يک لحظه نادم و پشيمان از عملکرد خود نيستيم.» بنابراين تبيين ويژگيهاي مجتهد جامع در فضاي سياسي آن روز اشاره به اين است که آقاي منتظري مجتهد جامع نيست. و فاقد شرايط رهبري است. اينها همه مقدماتي بود که امام رحمهالله براي رهبري آقا فراهم کردند. به ويژه اينکه امام رحمهالله در دوم فروردين ۶۸ ضمن پيام به مهاجرين جنگ تحميلي، بدون ذکر نام آقاي منتظري گفتار و رفتار وي را به شدت مورد انتقاد قرار ميدهند. اين اقدام امام رحمهالله چهار روز مانده به عزل آقاي منتظري است. امام رحمهالله با اين اقدام و با اين حرفهايشان به آنهايي که اهل فهم بودند، فهماند که آقاي منتظري ديگر به درد اين نظام نميخورد. اما اقدام دوم امام رحمهالله اين بود که فرمودند براي رهبري، مرجعيت فعلي لازم نيست. ايشان در پاسخ به نامهي آيتالله مشکيني که به امام رحمهالله نوشتند که اگر شما نظري داريد بفرمائيد که ما ميخواهيم متمم را بنويسيم، ميفرمايند: «خواسته بوديد نظرم را در متمم قانون اساسي بيان کنم. هر گونه آقايان صلاح دانستيد عمل کنيد و من نظري ندارم و دخالتي نميکنم، فقط در مورد رهبري، ببينيد ما که نميتوانيم نظام اسلامي را بدون سرپرست رها کنيم. بايد فردي را انتخاب کنيم که از حيثيت اسلاميمان در جهان سياست و نيرنگ دفاع کند- من از ابتدا معتقد بودم و اصرار داشتم که شرط مرجعيت لازم نيست. مجتهد عادلِ مورد تأييد خبرگان محترم سراسر کشور کفايت ميکند. اگر مردم به خبرگان رأي دادند تا مجتهد عادلي را براي رهبري حکومتشان تعيين کنند، وقتي آنها هم فردي را تعيين کردند تا رهبري را بهعهده بگيرد قهري او مورد قبول مردم است. در اين صورت او ولي منتخب مردم ميشود و حکمش نافذ است. در اصل قانون اساسي هم من اين مسئله را در سال ۵۸ گفتم. ولي دوستان در شرط مرجعيت پافشاري کردند و من هم قبول کردم. من در آن هنگام ميدانستم که در آيندهي نه چندان دور اين مسئله قابل پياده شدن نيست.» بنابراين از نظر امام مرجعيت و اعلميت شرط رهبري نيست. و اجتهاد و عدالت در کنار ساير ويژگيهاي مجتهد جامع کافي است. اگر يک چنين کسي که از منظر امام رحمهالله شايستهي رهبري است را خبرگان انتخاب کرد آن شخص بر مردم ولايت مطلقه دارد. توضيح داديد که امام رحمهالله به چه دليلي آيتالله منتظري را فاقد صلاحيت دانستند و ايشان را براي رهبري به هيچوجه مناسب نميدانستند و معتقد بودند اگر نظام و انقلاب به دست ايشان بيفتد همهي تلاشها از بين خواهد رفت. با توجه به اينکه حضرتعالي در آن زمان در هيئت دولت بوديد و مسئوليت وزارت اطلاعات را برعهده داشتيد و با حضرت امام رحمهالله و آيتالله خامنهاي در ارتباط بوديد، حضرت امام رحمهالله چه ويژگيهايي را در آيتالله خامنهاي سراغ داشتند که ايشان را مورد تأييد قرار دادند و تأکيد کردند که ايشان براي رهبري آينده مناسب هستند؟ قطعاً امام رحمهالله بدون دليل سخني نميفرمودند. يعني تا به يقين نميرسيدند، سخن نميگفتند. ولي من توضيحاتي را در مورد اقداماتي که امام رحمهالله در اين زمينه انجام دادهاند ميدهم تا به يک جمعبندي دربارهي اين سوال برسيم. به تعبير ديگر، شايستگي آيتالله خامنهاي از منظر امام رحمهالله براي رهبري را ايشان جايي ننوشتهاند و علناً سخني نگفتهاند، ولي قرائني وجود دارد که امام رحمهالله کار را تمام کردند و با دلي آرام رفتند. اگر کسي براي ثمرهي خون شهدا و براي بعد از خودش کاري نکرده باشد چگونه با دلي آرام ميرود؟ اين همه شهيد و اسير شدند، پس نظام را به چه کسي ميخواهد بسپارد؟ آقاي منتظري را هم که فرمودهاند شايسته رهبري نيست. امام رحمهالله اولآ به خواص خودش فرمود که نظر من آيتالله خامنهاي است. اين گزارشي که آقاي هاشمي رفسنجاني در مجلس خبرگان داد اگر در حضور افرادي نبود که همانها هم در جلسه حضور داشتند، شايد در آن تشکيک ميکردند. ولي با در نظر گرفتن شهادت خواص ياران امام رحمهالله و فرزند ايشان که در جلسه حضور داشتند، و حاج احمدآقا علاوه بر اين از امام رحمهالله مطالبي را نقل کرده است، اگر خلاف گزارش ميداد خود رهبر معظّم انقلاب که با شدت با رهبري خودش مخالفت کرد، اگر آقاي هاشمي چشم در چشم آقاي خامنهاي خلاف ميگفت، که امام گفته آقاي خامنهاي شايستهي رهبري است، آيا آقاي خامنهاي نميگفت اين چه حرفي است که تو ميزني؟ البته من از طريق ديگري شنيدم که در آن جلسه آقاي هاشمي به امام رحمهالله ميگويد ما کسي را بعد از آقاي منتظري نداريم و شما هم ميفرماييد آقاي منتظري اينچنين است، پس چه کسي جانشين است؟ امام رحمهالله ميفرمايند آقاي خامنهاي. مجدداً يک نفر از حضار ميگويد يا آقاي موسوي اردبيلي که امام رحمهالله ميفرمايند نه آقاي خامنهاي. امام رحمهالله تأکيد ميکنند آقاي خامنهاي. خب اين قطعي است و هيچ شکي نيست که امام رحمهالله نظرشان ايشان بود. علاوه بر اين خانم سيده زهرا مصطفوي، دختر امام رحمهالله در دوم آذر ماه سال ۷۶ ميگويد: «من و تمام کساني که از نزديک با امام رحمهالله ارتباط داشتيم، شاهد بوديم که امام رحمهالله با کمري خميده خيمهي انقلاب را برپا نگه داشت و عَلَم آن را به دست آيتالله خامنهاي سپرد تا راه امام رحمهالله و اسلام ناب و مبارزه با دشمنان قسم خوردهي خارجي و داخلي اين ملت را پي بگيرد و در جنگ فقر و غنا تيشه بر زراندوزان زند و در خطاها و لغزشها هدايتگر باشد و قدمي از انقلاب و اسلام منحرف نشود. ميگويد ما همهمان اين را ميدانستيم. «من مدتها قبل از برکناري قائم مقام رهبري شخصاً از محضر امام رحمهالله دربارهي رهبري پرسيدم و ايشان از آيتالله خامنهاي نام بردند. از امام رحمهالله پرسيدم آيا شرط مرجعيت و اعلميت در رهبري لازم نيست؟ ايشان نفي کردند. بعد از ايشان دربارهي مراتب علمي آيتالله خامنهاي پرسيدم که صريحاً فرمودند ايشان اجتهادي که براي ولي فقيه لازم است را دارد.» اين علاوهي بر آن خاطراتي هست که آيتالله هاشمي رفسنجاني در آن مجلس ميگويند. بله؛ اصلاً ايشان ميگويد همهي خانوادهي امام رحمهالله ميدانستيم. بعد ميگويد «ملت شريف ايران نيز با درايت و با هوشياري راه خويش را و هدايت امام رحمهالله را تعيين رهبري يافت و شهادت آيتالله اردبيلي، آيتالله هاشمي رفسنجاني و اخوي عزيزم مرحوم حاج احمدآقا آن قهرمان مبارزه با استکبار و ليبرالها و امين امام رحمهالله را با جان و دل پذيرفت. امروز نيز در اين انتخاب و انتخابهاي ديگر رهرو راه امام ميداند و در راه آرمانهاي خويش انحرافي نميپذيرد. پس بايد غافلان اين نصيحت را بپذيرند که ما را به اطاعت کورکورانه متهم نکنند و ما را به علم خويش تحقير نکنند و ما را با نوشتهها و سخنرانيها نفريبند.» علاوه بر اين سخنان، اقدامات عملي امام رحمهالله هم بود. در نامهي ۶۸/۰۱/۰۶ به آقاي منتظري، امام رحمهالله نه تنها تصريح فرمودند وي براي رهبري بعد از امام رحمهالله شايستگي ندارد، بلکه او سرنوشت خطرناکي در پيش دارد. اگر کسي امام رحمهالله را از نزديک ديده باشد، ايشان از دوازده سالگي مواظب خودشان و زبانشان بودهاند- کسي جرأت نداشت جلوي ايشان حرف نادرستي دربارهي کسي بزند. امکان نداشت ايشان دربارهي کسي بدگويي کند، اما خطاب به آقاي منتظري ميگويد شما در آينده مطالبي خواهي نوشت که آخرتت را خرابتر خواهد کرد. بنابراين امام رحمهالله دو اقدام اساسي براي زمينهسازيِ رهبري آقا انجام دادند. يکي همان تبيين ويژگيهاي مجتهد جامع بود که در آن زمان بر هيچ کس جز آيتالله خامنهاي منطبق نبود و اعضاي خبرگان، اين را تشخيص دادند. گفتني است وزني که خبرگان اول داشت هيچگاه تکرار نشد. يکي هم شرط مرجعيت بود. يعني امام رحمهالله مرجعيت فعلي را برداشت. حالا ممکن است در آينده مرجع تقليد هم رهبر بشود، همانطور که الان آقا مرجع تقليد هستند. و ليکن وقت انتخاب، امام رحمهالله فرمودند مرجعيت را حذف کنيد. [امام رحمهالله فرمود] من گفتم اين مشکل برايتان درست ميکند و اين را حذفش کنيد. باتوجه به اين اقدام امام رحمهالله در کنار آن گفتار، خيلي روشن است که نظر امام رحمهالله چيزي جز اين نبود. اما يک دليل ديگر هم در کنار اقدام گفتاري و اقدامات عملي امام رحمهالله هست و آن تجربهي رهبري ايشان است. ۳۱ سال است که ايشان دارد اين نظام را رهبري ميکند. جريانهاي سياسي مختلف کم و بيش با بنده ارتباط دارند، حتي مخالفان ايشان ميگويند: جامعيت براي رهبري اين نظام را هيچ کس جز آقا ندارد. البته حساب معاندان جداست. در آن زمان جامعهي ما نگران اين مسئله بود که اگر حضرت امام رحمهالله از دنيا بروند چه وضعيتي به وجود ميآيد. دشمنان ما هم که آمادهگي ايجاد بلوا و آشوب و بههم زدن نظام را داشتند. با توجه به اينکه حضرتعالي در آن زمان اشراف کاملي بر اوضاع و احوال داشتيد، در سال ۶۷ و ۶۸ شرايط چگونه بود و انتخاب حضرت آقا براي رهبري چه تحولي را در اين فضا و شرايط به وجود آورد؟ ديدگاه مسئولان و افراد و جريانهاي سياسي با مردم زمين تا آسمان فرق داشت. مردم آرام بودند و ميدانستند که خدا تنهايشان نميگذارد و خدا اين راه را ادامه ميدهد. ولي جريانهاي سياسي حتي بعضيهايشان تصريح ميکردند که اين قبا يعني جمهوري اسلامي فقط به تن امام رحمهالله ميخورد. ميگفتن بعد از امام رحمهالله اين قبا به تن هيچ کس ديگري جور در نميآيد و از بين ميرود. ايشان شخصيتي هستند که اصلاً هواي قدرت ندارند. من يک ذرّه در وجود ايشان هوس قدرت نديدم. در اين مدتي که من تا الان با ايشان معاشرت دارم، در وجودشان هوس شهادت ديدم ولي هوس قدرت نديدم. يک خاطرهاي در اين باره عرض کنم. در روز اول جنگ، اولين اتاق جنگ در سال ۵۹ در زيرزمين ستاد مشترک ارتش تشکيل شد در آن جلسه بنيصدر، حاج احمد آقا، آقاي رجايي و فرماندهان جنگ و همه به غير از امام رحمهالله بودند. در پايان جلسه يک نفر گفت حالا که جنگ شروع شده است خوب است يکي از حاضرين در جبهه حضور داشته باشد و کسي جز آقاي خامنهاي اعلام آمادگي نکرد. ايشان گفت من ميروم و دقيق يادم نيست فرداي آن روز و يا پس فرداي آن روز، ايشان را در فرودگاه ديدم که عازم جبههاند. چند روز بعد هم که به اهواز رفتم، ديدم ايشان لباس جنگ پوشيدهاند و در جنگهاي نامنظم با شهيد چمران مشغول فعاليت هستند. بيني و بينالله من شهادت ميدهم که ايشان آرزوي شهادت داشت، ولي آرزوي قدرت نداشت. همهي اينها که پيش آمد خدا پيش آورد. يعني رهبري ايشان چيزي جز تقدير الهي نبود و يک قدم ايشان براي اين کار برنداشت. من اين را شهادت ميدهم. مجلس خبرگان روز ۱۴ خرداد سال ۶۸ اين تصميم را ميگيرد که آيتالله خامنهاي را به عنوان رهبر بعد از حضرت امام رحمهالله انتخاب کند. حس شما بعد از شنيدن اين خبر چه بود؟ حس من هم مثل حس همهي مردم بود، يعني آرامش. حقيقتاً هيچکس حتي بنده که مسئول اطلاعات بودم نميدانستم که ايشان رهبر ميشود. هيچ کس نميدانست ولي آرامشي در مردم و در خود بنده بود که اين انقلاب را خداوند بيسرپرست نخواهد گذاشت. کمااينکه الان هم آن آرامش هست بحمدالله که اين انقلاب به مقصد اصلياش خواهد رسيد. بر خلاف خيليها که به آيندهي انقلاب ترديد دارند، من نسبت به آينده هيچ دغدغهاي ندارم و مطمئن هستم خداوند متعال اين انقلاب را به انقلاب جهاني حضرت مهدي عجلاللهتعاليفرجهالشريف متصل خواهد کرد.