سوال معنادار عباس عبدی از رفیق دوست درباره احمدینژاد
اعتماد/ عباس عبدي به خاطره رفيق دوست درباره انتخابات 84 و رئيس جمهور شدن احمدي نژاد واکنش نشان داد.
عباس عبدي در روزنامه اعتماد نوشت: اين روزها بازار تاريخ داغ است. براي ديده شدن بهتر است که يک داستان تاريخي را سرهم کرد و گفت: فرقي هم نميکند که عليه چه کسي و له چه کسي باشد. کافي است جذاب باشد. حتي توجهي هم به تبعات و الزامات گفتار هم نميشود.
آقاي محسن رفيقدوست که سالها در مقامات بالاي نظامي و اقتصادي کشور بوده و مدت زيادي را وزير سپاه و در آخرين مراحل نيز رييس بنياد مستضعفان بوده است خاطرهاي را به اين شرح در کتاب خود نوشته است؛ کتابي که بنده نديدهام ولي اين بخش از خاطرات او خيلي بازنشر شده و تاکنون نيز تکذيب نشده است. او نوشته است که: «سفير فلسطين... با من رفيق است. آمد پيش من... گفت فلاني، ديشب جلسه همه سفرا(ي خارجي مقيم ايران) بود و بحث انتخابات (۱۳۸۴) ايران شد، هر کس چيزي ميگفت. يکي ميگفت آقاي هاشمي ميشود، يکي ميگفت قاليباف، يکي هم ميگفت آقاي لاريجاني... سفير انگليس سرش پايين بود چيزي نميگفت. از سفير انگليس سوال کرديم شما چرا حرف نميزنيد؟ سرش را بلند کرد گفت «همهتان اشتباه ميکنيد، رييسجمهور ايران، شهردار تهران است.» گفتيم او که ثبتنام نکرده؟ گفت «خب ثبتنام ميکند.» خواستم اين خبر را به تو بدهم... چند روز بعد قبل از اينکه مرحله دوم انجام شود، زواوي[سفير فلسطين] آمد، گفت: ديشب جلسه تشکيل شد، قبل از اينکه وارد بحث شويم، به سفير انگليس گفتيم احمدينژاد ثبتنام کرد و جزو دو نفر دور دوم شد، اما راي آقاي هاشمي بيشتر است... گفت «همان که اول گفتم، رييسجمهور ايران، شهردار تهران است.»
اين خاطره چه ميخواهد بگويد؟ گرچه مستقيم به اين نکته اشارهاي نشده است، ولي بهطور ضمني استنباط ميشود که احمدينژاد را انگليسيها سر کار آوردهاند؟ براي تخطئه او نيازي به اين خاطرهبازيها نيست. عملکرد سياه دوران 1384 تا 1392 بهترين دليل براي تخطئه دوره او است، ولي اين دليل نميشود که خاطره مزبور را بپذيريم يا به آن استناد کنيم.
فرض کنيد که اين خاطره کاملا درست است، آيا سفير بريتانيا اينقدر سادهلوح است که چنين مسالهاي را در يک جمع ديپلماتيک برملا کند؟ آن هم به صورت يک گزاره قطعي که او نامزد خواهد شد، و سپس تاکيد شود که پيروز هم خواهد شد؟ اين نکته را نديده ميگيريم و از گوينده خبر ميپرسيم که تبعات و نتايج چنين خاطرهاي چيست؟ اولين نتيجه اين است که انتخابات ايران به کلي عاري از اصالت است و از همه بدتر اينکه نامزد پيروز را يک قدرت خارجي تعيين ميکند! اگر اين را يک نفر مخالف سيستم بزند، چندان جاي تعجب ندارد، ولي هنگامي که يک نفر طرفدار سيستم و ذوب در ولايت ميزند، بيش از آنکه تخطئه احمدينژاد باشد، بياعتبار کردن سيستم مورد علاقهاش است.
نتيجه دوم اينکه چطور آقاي رفيقدوست اين خاطره را در همان زمان براي پيگيري مسوولان سياسي و امنيتي منتقل نکرد؟ و اگر انتقال داد، چرا منجر به نتيجه نشد؟ اين نيز مشکل مهم ديگر همان سيستمي است که چنين شواهدي را ناديده ميگيرد. فراموش نکنيم که همه جناح اصولگرا و کل سيستم از سال 1384 تا 1390 دربست در حمايت او و دولتش بودند. فرض کنيم به هر دليلي قبلا آن را بهطور خصوصي نگفته و پيگيري نکرده است، پس چرا از بيان عمومي و علني آن استنکاف کرده است و اين را گذاشته در دولت بعد ميگويد؟ آيا همين رفتار نشانهاي از شنا کردن در مسير رودخانه و موج نيست؟ اکنون 15 سال از آن تاريخ گذشته، چرا هيچگاه در عرصه عمومي بيان نشده است؟ بهعلاوه سفراي ديگري نيز هستند که ميتوانند درباره درستي يا نادرستي اين خبر نظر دهند، چرا هيچ کدام از آنان مورد پرسش قرار نگرفتند؟
شايد عدهاي از اين خوشحال شوند که فلان خاطره عليه کسي است که با او مخالف هستند، ولي بايد بدانند که بازيچه شدن تاريخ و طرح پرسشهايي درباره اعتبار تاريخ، مهمتر از اين است که فلان خاطره عليه چه کسي است.