logo

مصاحبه با اولین فضانوردی که در فضا راهپیمایی کرد

منبع
ايسنا
بروزرسانی
ايسنا/ شبکه چهارم سيما در تعطيلات نوروز اقدام به پخش فيلمي سينمايي با عنوان «اولين‌هاي تاريخ، کشف فضا» اثر کارگردان روس "ديميتري کيزلف" کرد که ظاهراً به دليل استقبال از آن، روز جمعه هفته گذشته مجدداً از همين شبکه پخش شد. در اين مطلب قصد داريم به نقد و بررسي زواياي پنهاني از اين رخداد تاريخي و بازخواني يک مصاحبه جذاب با "الکسي لئونف"، قهرمان اصلي فيلم و فضانوردي که براي نخستين بار در فضا راهپيمايي کرد، بپردازيم. جداي چند اشکال کوچک که قابل چشمپوشي است، چند نکته را بايد حتماً ذکر کنيم. در ترجمه فيلم برخي اشتباه وجود دارد که بهتر است نمي‌بود، مثلا نام اين فيلم در زبان اصلي "عصر نخستين‌ها"(Время первых) است که در زبان انگليسي "عصر پيشتازان"(The Age of Pioneers) ترجمه شده و عنوان «اولين‌هاي تاريخ، کشف فضا» نسبت به هر دوي آنها چندان جالب نيست. در ترجمه متن هم متاسفانه برخي مشکلات وجود دارد که تا حدودي به زحمت دست اندرکاران فيلم لطمه مي‌زند. بطور مثال در بخشي از فيلم، ژنرال "کامانين"(مسئول نظامي برنامه‌هاي فضايي شوروي در آن زمان) مي‌گويد" مردم در مسکو و لنينگراد بر عليه اين پرواز راهپيمايي شده است" که مشخص مي‌شود در ترجمه دقت کافي به عمل نيامده است. در حقيقت در مسکو و لنينگراد (سن پيترزبورگ فعلي) مردم تظاهرات کردند نه بر عليه اين ماموريت بلکه بر عکس به عنوان ابراز شادي به خيابان ريختند. پرواز ناو کيهاني "واسخد-2 " که در زمان خود سرو صداي زيادي به پا کرد، خطرناک‌ترين و پرحادثه‌ترين پرواز فضايي بود که بيش از 18 بار فضانوردان را تا مرز مرگ برد و بازگرداند. البته طبيعي است که به دليل محدوديت زماني براي نمايش فيلم سينمايي، نمي‌شد تمام اين مشکلات را در فيلم گنجاند. نکته جالب توجه فيلم "عصر نخستين‌ها" همکاري بسيار نزديک و صميمانه "الکسي لئونف"، يکي از دو قهرمان اصلي اين فيلم و فضانوردي که براي نخستين بار در فضا راهپيمايي کرد در نوشتن سناريو و مرحله به مرحله تهيه و توليد اين فيلم است. "الکسي لئونف" چند سال قبل در مسکو با يکي از خبرنگاران ايراني پيشکسوت حوزه فضا درباره اين سفر تاريخي و حوادث آن مصاحبه‌اي داشت که زاويه‌هايي را باز کرد که تا آن زمان کسي از اين رازهاي ناگفته خبري نداشت. آنچه مي‌خوانيد مصاحبه با "الکسي لئونف" با اين خبرنگار ايراني است. "الکسي لئونف" دو بار به فضا سفر کرد. هر دو بار توجه زيادي از سوي رسانه‌هاي گروهي به ماموريت فضايي او شده است. در سفر اول او در 1965 به عنوان نخستين انساني که از ناو کيهاني بيرون آمد و در فضاي آزاد کيهاني راهپيمايي کرد، نام خود را به ثبت رساند و در تيتر روزنامه‌ها قرار داد و در بار دوم طي سال 1975 به عنوان فرمانده ناو سايوز-19. در اين سفر بود که او سفينه‌اش را به ناو آمريکايي آپولو متصل کرد و نخستين سفر بين‌المللي را به انجام رساند. اما نخستين پرواز "لئونف" به فضا با دشواري‌هاي بسياري همراه بود بطوري که مي‌توان گفت بازگشت سالم آنان به زمين يک معجزه بود. - چرا تصميم گرفته شد از سفينه يک نفره "وستک"، ناو سه نفره خطرناک "واسخد" ساخته شود؟ لئونف: در آن زمان مسئله براي ما جنبه ميهني داشت. ما هر خطري را براي سرفرازي کشورمان در برابر جهان سرمايه‌داري به رهبري آمريکا مي‌پذيرفتيم. قرار بود آمريکايي‌ها ناو دو نفره "جميني" را به فضا پرتاب کنند. ما پيشدستي کرديم و با تغييرات انجام شده در وستک، آنرا به سفينه‌اي 3 نفره تغيير داديم. البته بايد گفت که وستک سفينه بزرگي بود و اصولا ظرفيت بيش از يک نفر را داشت. اما به هر حال براي سه نفر چندان راحت نبود به همين دليل فضانوردان واسخد-1 از لباس مخصوص استفاده نکردند. نخستين فروند از ناوهاي واسخد در شکل سرنشين‌دار آن در 12 اکتبر 1964 با سه کيهان‌نورد به فضا پرتاب شد و با موفقيت کارش را انجام داد. به اين ترتيب قبل از آن که آمريکايي‌ها بتوانند ناو دو نفره جميني را به پرواز درآورند ما سفينه چند نفره خود را به نمايش گذاشتيم. در پرواز من و بيليايف به دليل آنکه بايد راهپيمايي فضايي انجام مي‌دادم از لباسي استفاده کرديم که کاملا غيرقابل نفوذ بود. - در عکس‌ها و فيلم‌هاي به جا مانده از شما و "بيليايف" بعضي کادرها وجود دارد که چهره‌تان چندان خندان نيست چرا؟ لئونف: مشکلات فراوان بود. يک ماه قبل از سفر ما به فضا، يک ناو بدون سرنشين به اسم «کاسموس 57» به مدار زمين پرتاب شد که در حقيقت نمونه سفينه‌اي بود که بايد ما را مي‌برد. در آغاز همه چيز طبيعي به نظر مي‌رسيد اما بعد از دور دوم، ناو ناپديد شد و از آن هيچ علامتي به گوش نمي‌رسيد. حتي رادارهاي ضد موشکي که مي‌توانست اشياء مداري را نشان دهد نيز نتوانستند آن را پيدا کنند. بعداً مشخص شد که فرمان مربوط به اتاقک مخصوص راهپيمايي را از 2 مرکز به طور همزمان فرستاده بودند در نتيجه رسيدن همزمان اين دو فرمان، گيرنده ناو به غلط دستور فرود به طرف زمين را داده و چون در منطقه برنامه‌ريزي نشده فرود مي‌آمد(براي آنکه سفينه در خاک بيگانه فرود نيايد)، سامانه انفجار خودکار، ناو را منفجر نمود! کاراليف به ما گفت: يا بايد ريسک کنيم يا 6 تا 8 ماه منتظر ناو جديد باشيم تا آن را به شکل بدون سرنشين براي جمع آوري اطلاعاتي که از دست داده‌ايم پرتاب کنيم و سپس شما را به فضا بفرستيم. و بعد از آن‌ها پرسيد: به نظر شما چه بايد کرد؟ آمريکايي‌ها عملاً براي انجام عمليات مشابه آماده بودند. کيهان‌نورد آنها در ناو جميني مي‌توانست در آن را باز کند، دستش را بيرون ببرد و به عنوان «نخستين راهپيمايي در فضا» نام خود را به ثبت برساند. هر دو جواب داديم: ما همين الان کاملاً آماده پرواز هستيم. مواردي را که لازم بوده طي کرده‌ايم و از نظر روحي آماده‌ايم، مي‌توانيم اين عمليات را انجام دهيم و فکر مي‌کنيم بايد طبق برنامه به فضا برويم. يک روز کاراليف ما را احضار کرد و ضمن صحبت درباره اين سفر ناگهان از بيليايف پرسيد: «اگر لوشا(خودماني اسم الکسي در زبان روسي) بعد از راهپيمايي در فضا نتوانست وارد اتاقک شود تا برگردد چکار مي‌کني؟ بيليايف جواب داد:«در تمرين‌ها اين وضعيت را در هواپيما انجام داده‌ايم. مثلا تمرين کرده‌ايم که اگر بيهوش شد چطور او را به داخل ناو ببرم.» کاراليف خيلي صريح پرسيد: «اگر نتوانستي برگرداني، مي‌تواني او را همراه با اتاقک در فضا رها کني؟» بيليايف لحظه‌اي مردد ماند و بعد گفت:«غير ممکن است. من اين کار را نمي‌کنم.» کاراليف به فکر فرود رفت و بعد گفت: «پاشا(خودماني اسم پاول در زبان روسي) تو براي اين سفر آماده نيستي، برو.» بيليايف بعد از درنگي يک دقيقه‌اي با صدايي خفه گفت:«اگر لازم باشد مي‌توانم اين کار را بکنم.» کاراليف گفت«ممنونم» و مکالمه تمام شد! طبيعي است که در اين شرايط ما نمي‌توانستيم خيلي خوشحال باشيم. - سفر چگونه آغاز شد؟ لئونف: ما در 18 مارس 1965 از بايکونور به فضا پرتاب شديم. براي بالا بردن روحيه ما، آن روز کاراليف و گاگارين هم با ما تا پاي سکو آمدند. مشکلات درست بعد از پرتاب شروع شد. ناو به جاي آن که در مداري به ارتفاع 300 کيلومتر قرار بگيرد به دليل اشتباه در محاسبه، به مداري در ارتفاع 500 کيلومتر رفت يعني زيرکمربند «تشعشع وان آلن». اما اين خطرناک‌ترين وضعيت سفر نبود. ميزان سوخت سفينه کم شده بود و موتور محرکه تا مدتي منظم کار نمي‌کرد. ما هرچه مي‌توانستيم انجام داده بوديم. نمي‌دانستيم مشکلات بعدي چه خواهد بود. حدود يک ساعت بعد از پرتاب، دستور آغاز عمليات راهپيمايي داده شد. من فشار هوا را تقليل دادم خوب مي‌فهميدم که الان در کل کابين سفينه اکسيژن خالص جريان دارد، ازتي ديگر وارد بدن نمي‌شود و اگر اتفاقي بيفتد خون من به جوش خواهد آمد و ديگر از هيچ کس کاري بر نمي‌آيد. سپس به داخل اتاقک راهپيمايي رفتم و بعد از بسته شدن در ورودي به داخل ناو و تخليه هواي اتاقک، در دوم را باز کردم و به راهپيمايي فضايي دست زدم. پاول بيليايف در اين زمان با راديو به سراسر جهان اعلام کرد: «توجه توجه انسان به فضاي باز کيهاني گام نهاد، انسان به فضاي باز کيهاني گام نهاد.» - در چنين فاصله‌اي از زمين و شرايطي اين گونه دل شير مي‌خواهد که انسان از سفينه هم بيرون بيايد و در فضا راهپيمايي کند... لئونف: البته ترس دارد اما به هر حال اين کار بايد انجام مي‌شد. دانشمندان به اين نتيجه رسيده‌اند که فضانوردان ويژگي احساسي و رواني خاصي دارند که انسان‌هاي معمولي ندارند و آن را درک نمي‌کنند. اين موضوع ثابت شده که فضانوردان در شرايط بسيار بد – حتي جسمي مثل ناراحتي معده حاد- در فضا کار و زندگي مي‌کنند. - انساني وقتي که بداند ممکن است خون در رگ‌هايش به جوش بيايد چه احساسي دارد؟ عرق بدنش او را خنک نمي‌کند؟ لئونف: خنک؟ آنقدر گرم و داغ بود که در پايان راهپيمايي من 6 کيلو وزن کرده بودم. عرق از تمام بدنم سرازير بود بطوري که مجبور بودم با دستکش مرتبا چشم‌هايم را پاک کنم. عرقي تلخ مثل زهر. حرارت بدنم به 2/38 رسيد. من براي انجام راهپيمايي تنها 60 ليتر اکسيژن داشتم که آن هم از طرق کابلي که به لباسم وصل بود به من مي‌رسيد. سکوتي مطلق اطرافم را گرفته بود. من صداي تنفس، حتي صداي قلب خودم را مي‌شنيدم. در اين زمان بود که ناگهان صدايي به گوشم رسيد: توجه ! توجه! انسان وارد فضاي آزاد کيهاني شد و در حال شنا در فضا است! اين صداي گوينده راديوي مسکو بود که خبر راهپيمايي مرا به اطلاع مردم مي‌رساند. بعد از آن صداي برژنف را شنيدم که مي‌گفت: الکسي اعضاي کميته مرکزي حزب دور هم جمع شده‌ايم و انتظار بازگشت تو را مي‌کشيم. مراقب باش و سالم برگرد. - راهپيمايي شما چقدر طول کشيد و چطور برگشتيد؟ لئونف: من 12 دقيقه راهپيمايي کردم. دقايق آخر باز هم مشکلات خود را نشان داد و آن پيچيدن بندنافي بود که مرا به سفينه متصل مي‌کرد و لوله اکسيژن و سيم‌هاي مخابراتي از درون آن مي‌گذشت. براي بازگشت به داخل اتاقک هم مشکل پيدا کردم. لباسم باد کرده بود و نمي‌توانستم خود را از دريچه آن عبور بدهم. مجبور شدم فشار هوا را پايين بياورم. بالاخره بعد از تلاش زياد خودم را به داخل سفينه رساندم. در اين موقع آن قدر عرق در پوتين‌هايم جمع شده بود که شما باور نخواهيد کرد. در خروجي را بستيم اما کاملا چفت نشده بود به همين دليل فشارهاي داخل ناو بالا و بالاتر مي‌رفت و بالاخره به 460 رسيد. وسايل برقي زيادي در سفينه کار مي‌کرد و يک جرقه کوچک مي توانست انفجاري را بوجود آورد که ما به مولکول تبديل شويم! حالا وضع روحي ما را درک کنيد. سرانجام اين مشکل هم حل شد و براي بازگشت از اين سفر پر دردسر آماده شديم. دکمه دستگاه بازگشت خودکار را فشار داديم. هيچ عکس‌العملي مشاهده نشد، دستگاه کار نمي‌کرد! هدايت دستي ناو کاري بود که درصد احتمال بسيار ناچيزي براي آن در نظر گرفته بودند. به همين دليل بايد در وضعيت عجيب و غريبي قرار مي‌گرفتيم. من از جاي خود بلند شدم و بر روي بي‌سيم دراز کشيدم، پاشا برعکس دراز کشيد و من با دست‌هايم پاهاي او را گرفتم. آنوقت او موتور سفينه را روشن کرد. وقتي کارمان با موتور تمام شد به جاي خودمان برگشتيم که در وضعيت مناسب براي فرود باشيم. طبق برنامه بايد بخش فرودي از قسمت موتوري جدا مي‌شد اما اين اتفاق هم نيفتاد. ناگهان تکان سختي خورديم و مثل وزنه‌اي که رها شده باشد شروع کرديم به چرخيدن. چشم هايمان از فشاري که به ما مي‌آمد شده بود يک کاسه خون. پاشا کنترل کار را به دست گرفت و ما هشتمين بحران را هم پشت سرگذاشتيم. سفينه وارد جو شده بود و ما از اين که بالاخره داريم به خانه بازمي‌گرديم خوشحال بوديم اما هنوز اعتماد نداشتيم سالم به زمين برسيم. سفينه ما به جاي قزاقستان در جنگل‌هاي "پرم" به زمين نشست. هيچ کس بطور دقيق نمي‌دانست ما کجا هستيم. خودمان هم از محل دقيق فرود اطلاع نداشتيم. تنها مي‌دانستند که ما سالم بازگشته و در نقطه‌اي در جنگل‌هاي پرم فرود آمده ايم. ما از طريق يک راديوي مخصوص علامت کمک مي‌فرستاديم اما هيچ راديويي آن را نمي‌توانست بگيرد. بعد از ساعت‌هاي طولاني بالاخره با فداکاري يک نفر در آن منطقه که بطور قاچاقي يک راديو براي خودش ساخته بود و خطر زندان رفتن را به جان خريد(در دوران شوروي راديوها تنها در محدوده خاصي مي‌توانست امواج را دريافت کند و داشتن راديو خارج از آن محدوده امواج ممنوع بود) بعد از سه روز محل فرود ما را پيدا کردند، اما در مطبوعات آن موقع خبر بازگشت چنين چاپ شده بود: فضانوردان ما در حال حاضر در ويلاي شوراي ملي در نزديکي پرم در حال استراحت هستند. البته نه در آن زمان و نه تاکنون چنين ويلايي وجود خارجي نداشته است. - چطور ممکن است آدمي که اين همه مکافات کشيده باز هم آرزوي سفر به فضا داشته باشد؟ لئونف: همانطور که گفتم در آن روز و در جنگ سرد بين شوروي و آمريکا، ما انجام چنين ماموريت‌هايي را وظيفه خودمان مي‌دانستيم. دوم اين که که عنوان حرفه ما «فضانورد آزمايشگر» بود. ما به قول گاگارين، "پيشاهنگان و طلايه‌داران" بوديم و براي طلايه‌دار، خطر کردن امري عادي است. - خوب بعد از چنين وضعيت خطرناکي ظاهرا باز هم توبه نکرديد و کنار نرفتيد؟! لئونف: البته! بعد از يک سال من به عنوان فرمانده نخستين گروهي که بايد به ماه سفر کنند انتخاب شدم و تمرين‌هاي سختي را شروع کرديم. ما با جديت آماده اين سفر شديم و توانايي آن را هم داشتيم. قرار بود 6 ماه قبل از آمريکايي‌ها به ماه برسيم اما متاسفانه مرگ سرگئي کارالف و به دنبال آن مشکلات فني موشک بالابرنده و مسايل ديگر همه چيز را به کلي بر هم زد. - و آمريکايي ها به ماه پرواز کردند؟ لئونف: بله به اين ترتيب آمريکايي‌ها جلو افتادند و برنامه سفر به ماه بدون اين که رسانه‌اي شود، بطور کلي لغو شد! به دنبال اين تغييرات، گروه ما را به بخش ايستگاه‌هاي فضايي منتقل کردند. من به عنوان فرمانده گروه با کوباسف و کلودين براي اين سفر 2 سال آموزش و تمرين داشتيم. اما 3 روز قبل از پرتاب، کوباسف دچار مسموميت ريوي شد. اجازه پرواز به او ندادند. به جاي او ولاديسلاو ولکف را گذاشتند. ظاهرا ولاديسلاو دوست داشت با گروه خودش به فضا برود. او به واسيلي ميشين که به جاي کاراليف نشسته و همه کاره امور فضايي بود گفت: نمي‌تواند با من کار کند. خلاصه 11 ساعت مانده به پرتاب، گروه کاملا عوض شد و اعضاي علي البدل جاي گروه اصلي را گرفتند. روز بعد پاتسايف، ولکف و دابروولسکي به فضا پرتاب شدند. - و زنده برنگشتند...!؟ لئونف: متاسفانه بله. آنها بعد از 23 روز اقامت در ايستگاه فضايي ساليوت-1 و شکستن رکورد 18 روزه فضانوردان سايوز-9 به زمين برگشتند. من در زمان فرود سفينه آنجا بودم . وقتي که در سفينه را باز کرديم با مرده آنها روبرو شديم. - به راستي آنها چطور کشته شدند؟ لئونف: در سفينه دريچه کوچکي وجود داشت که فضانوردان بعد از فرود در صورت دلخواه باز مي‌کردند تا از هواي تازه استفاده کنند. اين دريچه به صورت لولايي باز مي‌شد. ساچمه‌هاي اين دريچه خوردگي پيدا کرده بود و در زمان بازگشت، کمي باز شده بود. همين منفذ کوچک هواي داخل سفينه را به بيرون کشيد. دابرولسکي تلاش زيادي کرده بود که منفذ را ببندد. از جايش بلند شده و بارها به دور خود چرخيده بود اما موفق نشد. آنها تقريبا 18 دقيقه با مرگ مبارزه کردند ولي نتوانستند کاري انجام دهند. بدنشان هنوز گرم بود. ما در محل فرود آنها را تنفس مصنوعي داديم حتي پزشکان جراح تلاش کردند لخته‌هاي خون را با برش شاهرگ برطرف کنند شايد نجات يابند اما متاسفانه نتيجه اي نداد. خون آنها کاملا لخته شده بود. درباره الکسي لئونف الکسي لئونف در 30 مه 1934(83 ساله) در ليستويانکا روسيه به دنيا آمد. نخستين سال‌هاي زندگي وي مصادف با جنگ ‏جهاني دوم و درگيري با نازي‌ها بود. در آن زمان زندگي براي او و افرادي مثل او به سختي مي‌گذشت. مشکلات ‏جنگ و کمي سن موانع بي‌شماري را در راه پيشرفت وي ايجاد کرده بود ؛ اما لئونف با پشتکار فراواني که داشت به ‏تحصيل ادامه داد و پس از طي مراحل دبيرستان به نيروي نظامي شوروي پيوست. در 1960 جزو اولين گروه کيهان ‏نوردان شوروي انتخاب شد و نخستين پرواز خود را پس از 5 سال تمرين با واسخد-2 به همراه پاول بيليايف انجام داد. ‏طي اين سفر بود که لئونف در حاليکه با يک طناب به سفينه متصل بود ؛ از آن خارج شده و اولين راهپيمايي بشر را ‏در فضا انجام داد.‏ وي پس از اين سفر دوره‌اي را نيز در دانشگاه هوايي ژوکفسکي گذراند.‏ دومين سفر فضايي وي در 15 ژوئيه 1975 به همراه والري کوباسف انجام شد. طي اين سفر ناو کيهاني سايوز-19 و ‏سفينه آپولو( به سرنشيني براند ، اسلي تن و استافورد) در فضا به هم ملحق شده و پنج فضانورد شوروي و آمريکا با ‏يکديگر ملاقات نمودند. اين پرواز 6 روز طول کشيد.‏ وي در 26 ژانويه 1982 از کيهان نوردي کناره‌گيري کرد. لئونف نقاش نيز هست و مراحل سفرهاي فضايي خويش ‏را بعداً بصورت تابلو در آورده و در اکثر مطبوعات بصورت عکس‌هاي حقيقي و يا تخيلي چاپ مي‌شود. او ‏يازدهمين فضانورد شوروي، نخستين فضانورد نقاش و نخستين انساني است که در فضا راهپيمايي کرده و جمعا 7 ‏روز و 33 دقيقه از عمرش را در فضا گذرانده است‏. همراهان عزيز، آخرين خبر را بر روي بسترهاي زير دنبال کنيد: آخرين خبر در تلگرام https://t.me/akharinkhabar آخرين خبر در ويسپي http://wispi.me/channel/akharinkhabar آخرين خبر در سروش http://sapp.ir/akharinkhabar آخرين خبر در گپ https://gap.im/akharinkhabar
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره