برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

بحران امروز ریاضیات، کم‌اهمیت‌تر از بحران آب نیست!

منبع
ايسنا
بروزرسانی
بحران امروز ریاضیات، کم‌اهمیت‌تر از بحران آب نیست!
ايسنا/ عضو هيات علمي دانشگاه شهيد بهشتي درباره "بحران" فعلي آموزش رياضي ايران با بيان اين‌که نيازمند تشکيل يک اتاق فکر غيرمتعصبانه، واقع‌بينانه، غيرجناحي و بدون جهت‌گيري هستيم، گفت: وضعيت فعلي رياضي در ايران، کم‌اهميت‌تر از بحران آب و بحران‌هاي زيست‌محيطي نيست، منتهي صدايش ديرتر شنيده مي‌شود و مساله‌اي است که از ريشه مي‌پوساند. ممکن است زماني متوجه اهميت آموزش رياضي در توسعه کشور شويم که براي اصلاح‌کردن آن، خيلي دير شده باشد. دکتر زهرا گويا «تاثير تعادل آموزش رياضي در مدارس» را بر رشته‌هايي که از گروه آموزشي رياضي در کنکور سراسري وارد دانشگاه‌ها مي‌شوند، مهم توصيف کرد و بر ضرورت همسويي دانشگاه و مدرسه، تأکيد کرد و افزود: به هر دليلي، به نظر من متاسفانه مدرسه راه خودش را رفته و دانشگاه راه خودش را و حالا در يک نقطه تلاقي که هر دو به بحران رسيده‌اند، به ياد هم افتاده‌اند. تاثير تعادل "آموزش رياضي در مدارس" بر دانشگاه‌ها اين استاد دانشگاه، به بعضي از علل نامتعادل شدن آموزش رياضي در مدارس از جمله تبليغات مسموم و بي مبنا در مورد يادگيري، تغييرات پي در پيِ برنامه‌ها و کتابهاي‌ درسي، آموزش معلمان، چگونگي جذب، تربيت و نگهداري معلمان و کارآيي عملي نداشتن بسياري از رشته‌هاي دانشگاهي، اشاره کرد و گفت: ما در مدارس، کاهش ورودي به رشته‌ رياضي- فيزيک را داشته‌ايم و اين کاهش، به دانشگاه‌ها هم فشار آورده و باعث شده که تعداد داوطلبان گروه آموزشي رياضي در کنکور سراسري، به شدت کاهش يابد. اين کاهش از چند سال پيش، در دانشگاه‌هاي شهرستان‌هاي کوچکتر شروع شد و به تدريج، دانشگاه‌هاي تهران نيز شاهد وقوع اين اتفاق خواهند بود. با ادامه اين روند، بسياري از رشته‌هاي دانشگاهي که از گروه آموزشي رياضي وارد دانشگاه مي‌شوند، به تدريج منحل شده يا کوچک‌ و کوچک‌تر خواهند شد. دانش‌آموخته دانشگاه بريتيش کلمبيا، با بيان اينکه نبايد مقصر اين بحران را صرفاً کنکور دانست، گفت: وقتي صداوسيما، بعضي نفرات اول کنکور را از طريق موسسات مختلف به برنامه‌هاي تلويزيوني دعوت مي‌کند و اين رتبه‌هاي برتر در تلويزيون مي‌گويند ما فلان کتاب را خوانديم که توانستيم رتبه‌ اول را کسب کنيم! باعث وهن آموزش ‌وپرورش رسمي مي‌شود، البته مي‌دانيم که اين ادعا، عموميت ندارد! لازم است که نظام آموزش عمومي نسبت به اين وضعيت، واکنش نشان دهد و به فکر چاره جدي در سطح کلان باشد. اگر قرار باشد که بدون کمک بيروني، دانش‌آموز در کنکور موفق نشود، آنگاه وظيفه، مسئوليت و عملکرد آموزش‌وپرورش زير سؤال مي‌رود که به نظر من، اين شبهه، در حق اکثريت معلمان، جفاست. زيرا آموزش و پرورش با وجود تمام مشکلاتي که دارد، به همت معلماني دلسوز و علاقه‌مند که اکثريت را تشکيل مي‌دهند، به امر خطير آموزش فرزندان ما مشغول است. اما تأثير اين نوع تبليغات در افکار عمومي، مخرب است و اعتماد جامعه را نسبت به مدرسه و آموزش رسمي، به خطر مي‌اندازد. دکتر گويا، با اشاره به تبليغات موسسات کنکوري و بيلبوردهاي اين موسسات در سطح شهرها و جاده‌ها، اين حجم تبليغات را علامت هشداردهنده‌اي خواند که آموزش عمومي و رايگان را به سُخره گرفته و بايد به آن توجه شود. وي ادامه داد: همه‌ تقصيرها را به گردن دو موضوع «کنکور» و «تعداد بالاي متقاضيان رشته‌ تجربي» انداخته‌ايم و مساله را ساده فرض کرده‌ايم. به نظر من، اين که مي‌گويند به دليل وجود کنکور- يعني آزمون ورودي به آموزش عالي- در پايان ۱۲ سال آموزش مدرسه‌اي، به اجبار کنکور به پايه اول ابتدايي هم کشيده شده، منطقي و منصفانه و قابل دفاع نيست. اينها حاشيه‌اي است که به بهانه کنکور ايجاد شده و صنعت عظيمي به وجود آورده است. وگرنه، در تمام کشورهاي دنيا، براي ورود به دانشگاه بايد از صافي‌هاي مختلفي عبور کرد، زيرا دوره سوم آموزش يا آموزش عالي، بر خلاف آموزش عمومي، ماهيتي رقابتي دارد. حالا نام اين صافي در کشور ما، «کنکور» است و ممکن است در هر کشوري، نام ديگري داشته باشد. از نظر من، کنکور به معناي آزموني براي انتخاب قوي‌ترين افراد جهت ورود به آموزش عالي است و اگر به درستي اجرا شود، مشکلي ندارد. اتفاقاً، کنکور مي‌تواند «عدالت آموزشي» را براي همه دانش‌آموزان- اعم از برخوردار و غيربرخوردار- برقرار کند، زيرا مي‌تواند به همه فرصت دهد تا تنها از يک صافي عبور کنند و اگر به معلم و مدرسه هم دسترسي نداشته باشند، با خواندن کتابهاي درسي و يادگرفتن مطالب آنها، به خودآموزي بپردازند و وارد رشته‌هاي مورد علاقه خود در دانشگاه‌ها شوند. اما نکته مهم اين است که در گذشته‌هاي دور و نزديک، کتاب‌هاي درسي به گونه‌اي بودند که «متن درسي» قوي داشتند و دانش‌آموزان مي‌توانستند از طريق خودخواني، درس‌ها را ياد بگيرند. اگر نگويم «همه»، حداقل مي‌توانم مستند بگويم که اکثر سؤال‌هاي کنکور نيز از کتاب‌هاي درسي بوده و هست و دانش‌آموزان اطمينان داشتند که اگر مطالب کتاب‌ها را خوب ياد بگيرند و مساله‌ها و تمرين‌هاي کتاب‌ها را انجام دهند، ضريب موفقيتشان در کنکور، خيلي بالا مي‌رود. ولي در حال حاضر، کتاب‌هاي درسي تأکيد کمتري بر «متن درسي» دارند و اين فقدان، فرصت خودآموزي دانش‌آموزان را کاهش داده و بدين سبب، به منابع کمکي روي آورده‌اند. تغييرات پي‌درپي هم بهانه مناسبي براي جنگ تبليغاتيِ صنعت کنکور و کمک درسي‌ها شده که در حد اعلاي خود، موجبات سرگشتگي و سرگرداني جامعه و خانواده‌ها را فراهم کرده‌اند! دکتر گويا، درباره «بمباران تبليغاتي» کتاب‌هاي کمک‌آموزشي کنکور و تاثير آن بر تعادل آموزشي، گفت: از لحظه‌اي که چشم باز مي‌کنيم، توسط تبليغاتي که از رسانه‌هاي مختلف ديداري و شنيداري و مکتوب ما را بمباران مي‌کنند، «اضطراب» به جانمان مي‌افتد و در نتيجه، توليدکننده از فروش محصولش، اطمينان مي‌يابد! بدين ترتيب، به بهانه کنکور، تعادل آموزشي جامعه به هم خورده است. مدام کتاب‌ها و منابعي توليد مي‌شوند که روي آنها نوشته شده «مطابق آخرين تغييرات کتاب‌هاي درسي»؟! جل‌الخالق! مگر قرار است کتاب‌هاي درسي سال به سال تغيير کند؟! در کجاي دنيا ميزان و تناوب تغييرات کتاب‌هاي درسي، به اندازه‌اي بوده است که در سال‌هاي اخير، کتاب‌هاي ما تغيير کرده است؟ هزينه اجتماعي چنين تغييراتي بسيار بالاست و لازم است براي آن، فکر اساسي شود. وي با «تهوع‌آور» توصيف کردن برخي تبليغاتي که در سطح آموزش عمومي براي رياضي مي‌شود، گفت: يک به اصطلاح همايش رياضي در يکي از دانشگاه‌ها برگزار شده است و در آن، مدرس با حرکات ناموزون دست‌وپا و شعرهاي سخيف، مي‌خواسته به دانش‌آموزان، حدگيري و مشتق‌گيري را ياد بدهد! يا يک نفر به کمک رقص بندري، مي‌خواسته تابع‌هايي را که مشتق ندارند، معرفي کند! و نظاير اين حرکات که موجوديت رياضي را يکسره، زير سؤال مي‌برد. واقعاً رياضي در کجا و تا اين اندازه، به چنين ابتذالي کشيده شده است؟! اين اتفاقات قبلاً هم بوده، ولي از حدود ۱۰ سال اخير، بيشتر اوج گرفته و نگران‌کننده شده است. اصلاً رياضي چيست که با اصرار، تا اين اندازه آن را نازل کرده‌ايم؟! تا کجا قرار است اين روند، ادامه پيدا کند؟ البته اين نوع تبليغات، به شدت پول‌ساز است و خانواده‌ها نمي‌خواهند باور ‌کنند که ‌ پيرايه‌هايي که بر رياضي بسته شده، توانايي رياضي فرزندانشان را افزايش نمي‌دهد. چرا از کارشناسان زبده دعوت نمي‌شود تا به دور از تعصب و وابستگي و اشتراک منافع، تأثير اين نوع رفتارها را بر افزايشِ دلزدگي دانش‌آموزان از رياضي، مطالعه کنند؟ تغييرات غيرمنسجم و شتاب‌زده برنامه‌هاي درسي، منجر به برهم‌خوردن تعادل آموزشي شده است دکتر گويا در ادامه، درباره تغييرات «غيرمنسجم و شتاب‌زده» برنامه‌هاي درسي که از نظر وي، منجر به برهم‌خوردن تعادل آموزشي شده، گفت: تغييرات وسيع برنامه‌هاي درسي، ازنيمه دوم دهه ۸۰ شمسي شروع شد و رويکردهاي آموزشي، تغييرات جدي پيدا کرد. اين اتفاق، هم‌زماني قابل توجهي با شروع کاهش منظم ورودي‌ها به رشته رياضي- فيزيک در دبيرستان و به تبع آن، کاهش تعداد داوطلبان شرکت در گروه آموزشي رياضي در کنکور دارد. به طور مشخص، بر اساس آمار منتشر شده از سوي سازمان سنجش آموزش کشور، طي چند سال اخير، تعداد داوطلبان گروه آموزشي رياضي در کنکور سراسري، از ۲۴ درصد که درصد بالايي بود، به حدود ۱۴ درصد در سال جاري- ۱۳۹۷- رسيده است. اين استاد رياضي با بيان اينکه «سقوط آموزش رياضي يک‌شبه» رخ نداده است، اظهار کرد: به نظر من، مشکل اساسيِ ديگري که وجود دارد، اين است که انگار در اذهان عمومي يا نگاه برخي تصميم‌گيرندگان، رشته‌ رياضي با گروه آموزشي رياضي يکي گرفته شده است. يعني بعضي‌ها تصورشان اين است که افراد، در مدرسه رشته رياضي را مي‌خوانند تا در دانشگاه هم به رشته رياضي بروند، در صورتي که اين‌طور نيست؛ افراد بايد در مدرسه، رياضي دقيق، محکم، متناسب و متعادلي را ياد بگيرند که بعدها در دانشگاه، دستشان براي انتخاب انواع رشته‌هايي که متکي بر رياضي هستند، باز باشد و در رشته‌هاي مورد علاقه خود، موفق شوند که در رأس آنها، رشته‌هاي مهندسي و علوم کامپيوتر است. مثلاً ما جزو کشورهاي خاصي هستيم که تعداد زيادي در يک دانشگاه، مي‌خواهند رياضي را به عنوان رشته تحصيلي بخوانند! سؤال اين است که يک جامعه، چقدر نيازمند دانش‌آموخته رياضي دانشگاهي است؟ رياضي بخوانند که چه کار کنند؟ در صورتي که ورود به رشته رياضي- فيزيک در مدرسه، کمک مي‌کند تا آنان، بتوانند وارد رشته‌هاي مختلفي مانند انواع مهندسي‌ها، اقتصاد و نظاير آن شوند. زيرا اين رشته‌ها، زيربنايشان رياضي است. ما به نقش زيربنايي رياضي کم‌توجهي کرده‌ايم و گاهي در بحث‌ها، ورود به رشته رياضي مدرسه‌اي را با رياضي‌دان شدن در دانشگاه، معادل گرفته‌ايم. نگاه حاکم به آموزش دانشگاهي سنتي است عضو هيات‌علمي دانشگاه شهيد بهشتي با بيان اين‌ که در ادبيات نوين آموزشي، مدام از عبارت‌هاي«يادگيري براي يادگيري»، «يادگيري در طول عمر» و «مهارت‌هاي زندگي» استفاده مي‌شود، افزود: اين عبارت‌ها در کجا بايد بروز کند؟! دانشجويي که از دانشگاه فارغ‌التحصيل مي‌شود، نياز دارد که حداقل، اين مهارت را داشته باشد تا هنگامي که لازم است، خودآموزي کند، يا توانايي اين را داشته باشد که خود را براي بازار کار جديد آماده کند. در حال حاضر اين مسائل تقريباً فراموش‌شده است. در حقيقت، از يک طرف نگاه حاکم به آموزش دانشگاهي، برنامه‌هاي درسيِ آموزش عالي، انتخاب و چينش محتوا و ارزشيابي، «سنتي» و تا حد زيادي دست نخورده باقي مانده است و از طرف ديگر، علت تغييرات برنامه درسي رياضي مدرسه‌اي به گونه‌اي که شاهد آن هستيم، مشخص نيست. استاد دانشگاه شهيد بهشتي با بيان اينکه در سال‌هاي اخير، آموزش معلمان تقريبا محلي از اعراب ندارد، گفت: مدتي آموزش معلمان مدرسه، از طريق تلگرام انجام مي‌شد. بعد که تلگرام فيلتر شد، آموزش معلمان رياضي به صورت مجازي ادامه پيدا کرد و الان هم موسسات خصوصي در حال آموزش معلمان هستند! انگار مسئوليت ارتقاي کيفيت تدريس معلمان، با هيچکس نيست! همچنين، آموزش در تمام دنيا مساله‌اي سياسي، اقتصادي و فرهنگي است و الان آموزش در همه‌جاي دنيا، کم و بيش، تبديل به صنعتي پول‌ساز شده است. جايگاه شغلي دانش‌آموختگان رياضي؛ آنچه بايد باشد و آنچه هست اين استاد دانشگاه با اشاره به اين‌که در حال حاضر دانش‌آموختگان رياضي دچار «سرگشتگي» شده‌اند، درباره جايگاه شغلي فارغ‌التحصيلان رياضي، گفت: يک فارغ‌التحصيل دوره کارشناسي يا کارشناسي ارشد رياضي، در حال حاضر سردرگم است که کجا دنبال شغل بگردد. عده‌اي از دانش‌آموختگان رياضي، يا در بانک‌ها استخدام مي‌شوند يا وارد تدريس خصوصي رياضي مي‌شوند، يا در مدارس ويژه، در واقع به بيگاري گرفته مي‌شوند! البته بيگاري را از لحاظ مالي نمي‌گويم، اما وقتي شما اختيار کار خود را نداري و هر چه که مدرسه مي‌گويد را بايد اجرا ‌کني، از نظر من بيگاري محسوب مي‌شود. دکتر گويا، دبيري رياضي را يکي از بهترين مشاغل براي دانش‌آموختگان رياضي معرفي کرد و ادامه داد: يکي از پرکاربردترين مشاغل براي کساني که ليسانس رياضي داشتند، دبيري رياضي بود که ما در اين مورد، در اواخر دهه هفتاد شمسي به نقطه‌اي رسيديم که در دنيا مثال‌زدني بوديم و تقريباً رقيبي در جهان نداشتيم. من هميشه به اين مي‌باليدم که در ايران، به تعداد مورد نياز، معلم رياضي زن در مدارسمان داريم و اين امتيازي براي ما بود که افرادي که رياضي را خوب خوانده‌اند، براي معلمي تربيت کنيم. اين استاد دانشگاه با اشاره به اين که «فرصت دبيري رياضي از دانش‌آموختگان اين رشته گرفته شده»، افزود: فرصت دبيري رياضي از فارغ‌التحصيلان رياضي گرفته شده و متقاضيان، فقط بايد از مسير دانشگاه فرهنگيان وارد حرفه دبيري شوند. دانشگاه فرهنگيان يک دانشگاه نوپا است که با طرح و برنامه‌اش، نمي‌تواند جايگزين يک دانشگاه جاافتاده در تربيت پايه‌اي يک دانشجوي رياضي باشد. اين دانشگاه مي‌توانست به خوبي با کمک دانشگاه‌هاي ديگر، رياضيات دانشگاهي افراد را قوي کند و با کمک دانشگاه‌ها، معلم تربيت کند و دوره‌هاي تربيت معلمي دو ساله و انواع کاوروزي‌ها را تدارک ببيند. هيچ دانشگاهي به تنهايي نمي‌تواند چند درس علوم تربيتي و روش تدريسي ارائه دهد و بگويد معلم تربيت کرده است. تربيت معلم رياضي با تربيت معلم علوم يا زبان فرق دارد. تحقيقات بسياري هم پشتيبان اين ادعا هستند که اين آموزش‌ها متفاوت است و نمي‌شود آموزش‌ معلمان هر حوزه يا موضوع درسي را از خود آن حوزه، جدا کنيد. يعني نمي‌شود رياضي، جدا از آموزش رياضي باشد. سردبير مجله رشد آموزش رياضي در ادامه اين گفت‌وگو، از لزوم «استقلال عمل داشتن» و «تصميم‌گيرنده بودن» معلم سخن گفت و درباره وضعيت فعلي معلمان، خاطرنشان کرد: معلم نمي‌تواند بخش قابل توجهي از وقت و انرژي‌اش را صرف آزمون‌هاي بيروني، تست زدن، نيازهاي کاذب جامعه، توقعات خانواده‌ها و خنثي کردن تاثير تبليغات منفي رسانه‌ها کند. معلم بايد قدرت تشخيص داشته باشد که چه وقت چه اقدامي انجام دهد تا دانش‌آموزانش رياضي را بهتر بياموزند. اين مهارت‌ها، دستوري نبوده و با قاعده و قانون، عملي نيست. در حال حاضر، وقت معلمان براي حاشيه‌هاي آموزش رياضي- نه خود يادگيري رياضي- تلف مي‌شود و هنوز، نسبت به اين موضوع، عمل مناسبي صورت نگرفته است. به گفته گويا، در حال حاضر به خاطر تعداد بالاي فارغ‌التحصيلان دکتري رياضي، تصور مي‌شود هر که مدرک دکتري دارد، مي‌تواند مدرس دانشگاه باشد و به همين دليل، در جذب استادان به «قابليت تدريس فرد» کم‌توجهي مي‌شود؛ زيرا وقتي دانش‌آموزاني که به کمک تکنولوژي داراي اطلاعات و توانايي‌هاي زيادي هستند، وارد دانشگاه مي‌شوند و با روش‌هاي آموزشي قديمي تعليم مي‌بينند، دچار«سرگشتگي» مي‌شوند. وي ادامه داد: البته استادان براي تدريس، از ابزارهاي کمک‌آموزشي بهره مي‌گيرند، اما مهم فکر و ديدگاه معلم است که تا وقتي تغيير نکرده باشد، استفاده از ابزارهاي کمک آموزشي، نمي‌توانند تحولي در تدريس وي ايجاد کنند. راهکار چيست؟ دکتر گويا با «بحران» ناميدن وضعيت فعلي آموزش رياضي، بر ضرورت تشکيل يک اتاق فکر جدي، تأکيد کرد و افزود: من فکر مي‌کنم لازم است وزارت آموزش و پرورش و وزارت علوم- تحقيقات و فناوري، اين مساله را به عنوان يک بحران، جدي بگيرند. براي مثال، لازم است به تاريخ آموزش رياضي در دنيا مراجعه کنند و ببينند چه گام‌هايي در زمان‌هاي بحراني برداشته شده است. البته منظورم به هيچ وجه اين نيست که از آن‌ها تقليد کنيم، بلکه منظورم اين است که تاريخ رياضي جهان را مطالعه کنيم تا به اهميت نقش رياضي در توسعه جوامع، پي ببريم. رياضي بحثي استراتژيک است و فقط مختص به مدرسه و دانشگاه نيست. رياضي به دليل داشتن ارتباط تنگاتنگ با مدل‌سازي، تکنولوژي و تحقيقات بين‌شته‌اي، زيربناي پيشرفت جامعه‌هاست. ما به اين وجه از اهميت رياضي، توجه لازم را نکرده‌ايم و تبليغات مسموم‌کننده نيز آنقدر زياد است که اصل و ذات رياضي، گم شده است. استاد دانشگاه شهيد بهشتي با بيان اين‌که «عمومي‌سازي رياضي به اين معنا نيست که از هر ابزار سخيفي استفاده شود تا رياضي خوشايند جلوه کند»، گفت: اگر دست از سر رياضي برداريم، رياضي خودبه خود خوشايند است! لذت دروني که يک دانش‌آموز يا دانشجو از کشف، حل و خلق رياضي مي‌برد، خيلي بيشتر از اين حاشيه‌هاي امروزي شوق‌آفرين است. به گفته اين استاد دانشگاه، خلاصه کردن بحران آموزش رياضي در کنکور و افزايش متقاضيان براي ورود به رشته‌هاي پول‌ساز و در راس آن‌ها پزشکي، باعث مي‌شود که به بيراهه‌ کشيده شويم. لازم است اين مساله، در مراکز پژوهش‌هاي استراتژيک بررسي شود. اين استاد رياضي در پايان، راهکار خروج از «بحران» را بررسي آن، از منظرهاي مختلف عنوان کرد و افزود: لازم است که ما از بحران فاصله بگيريم، از بيرون به آن نگاه کنيم و بعد از منظرهاي مختلف به رياضي بنگريم و تاثيرات جامعه‌شناسي و روان‌شناسي و ساير متغيرهاي اثرگذار را بر ايجاد اين بحران،‌ بررسي کنيم. براي اين کار، بايد تعصبات و سهم‌خواهي را کنار بگذاريم و يارکشي نکنيم. همگي، اين بحران را بحران سرزمين عزيز خودمان در نظر بگيريم و بدانيم اگر به اين بحران توجه نشود و براي حل آن فکري جدي نشود، در آينده خسران از آنِ همه است. نمي‌توانيم بگوييم معلم را از خارج وارد مي‌کنيم و مشکلمان را حل مي‌کنيم؛ شهروندِ تصميم‌گير تصيم‌ساز را نمي‌توانيم از خارج وارد کنيم. جامعه توسط افرادش ساخته مي‌شود و اين افراد، نيازمند يک آموزش متعادل هستند که بخش مهمي از آن، رياضي است؛ چه در مدرسه و چه در دانشگاه. افراد رياضي نمي‌خوانند که الزاماً، رياضيدان شوند يا تنها مدرک رياضي بگيرند. بلکه رياضي مي‌خوانند تا انتخاب‌هاي بهتري داشته باشند. نگراني‌ام اين است که آنقدر اين بحران را ناديده بگيريم تا وقتي که از پا درمان بياورد و اين منصفانه نيست! نيازمند تشکيل يک اتاق فکر غير متعصبانه، واقع‌بينانه، غير جناحي و بدون جهت‌گيري هستيم. بايد افرادي در اين اتاق فکر حضور داشته باشند که توانايي ديدن وضعيت را از منظرهاي مختلف دارند و مطالعه‌اي درباره تاريخ رياضي در ايران و جهان داشته باشند تا بتوانند به دور از هيجان، تصميم‌گيري‌هاي مناسب انجام دهند. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره