در مغز یک بیمار روانی دقیقا چه خبر است؟
باشگاه خبرنگاران/ بيماران رواني و يا داراي اختلالات ذهني هميشه و در طي ادوار مختلف مورد بي مهريهاي فراواني قرار گرفتهاند، اما به راستي چطور شد که اين افراد نام بيماران رواني را به يدک ميکشند و دقيقا در مغز آنان چه ميگذرد؟ قرنهاست با بيماراني که از اختلالاتِ ذهني (mental disorders) رنج ميبرند و به آنها بيمار رواني گفته ميشود، به صورت کاملاً وحشيانه و بدوي برخورد ميشود. غافل از آن که اين بيماري با تأثير بر تفکر و رفتار٬ باعث ايجاد ناراحتي براي فرد مبتلا يا ايجاد ناتواني در وي ميشوند. اين باور که علت اختلالاتِ ذهني، شياطين و نيروهاي متافيزيکي هستند، يک باور رايج بود. شيوهٔ متداولِ درمان بيمارانِ ذهني اين بود که شرايطِ بدنيِ بيمار را به قدري نامناسب کنند تا شيطان مجبور به ترکِ بدن او شود. از اين رو بيمار را با آبِ جوش غسل ميدادند، او را شلاق ميزدند، به او گرسنگي ميدادند يا او را شکنجه ميکردند. زيگموند فرويد يکي از نخستين روانشناساني بود که نياز به شيوههاي درماني و ارائه يک رويکرد جامع در اين زمينه را احساس کرد و روانکاوي را بر اين مبنا ايجاد کرد. محققان تحقيقات جديدي را انجام دادهاند که موجب تغيير تصور ما از رفتار بيماران رواني ميشود. آنها در اين پژوهش از سيمکشي (مدارهاي عصبي) مغز اين بيماران که سبب بروز رفتارهاي ناهنجار ميشود پرده برداشتند. باور عمومي بر اين است که بيماران رواني ميتوانند اقدامات خشونت آميز و اغلب جنايي انجام دهند، اما مکانيسمهاي دقيق عصبي که اين رفتارها را پايهريزي ميکنند، همچنان مبهم باقي ماندهاند. با اين حال، تحقيقات جديد نشان دهنده مدارهاي عصبي بوده که ممکن است رفتار روان پريشي را در اين افراد به وجود آورند. اينکه چه اتفاقي در ذهن يک بيمار رواني ميافتد، دانشمندان، اخلاق گرايان و روزنامهنگاران را در مطالعات تخصصي مغز و اعصاب و کتابهاي روانشناسي رايج به مدت چندين سال به خود مشغول کرده است، اما يک تيم از محققان دانشگاه هاروارد اخيرا به برخي از اين رمز و رازها پي بردهاند. اين محققان با بررسي اسکن مغزي تقريبا ۵۰ زنداني در دو زندان در ويسکانسين، نشان دادهاند که چه چيزي بيمارهاي رواني را به انجام رفتارهاي خشونت آميز وا داشته و آنها چگونه اين تصميمات را ميگيرند. همان طور که نويسندگان اين پژوهش توضيح ميدهند، مطالعات قبلي به ارتباط بين عوامل تحريک کننده ضد اجتماعي و مدارهاي پيشبيني کننده پاداش در مغز اشاره کردهاند که توسط "تصويربرداري کارکردي وابسته به ميزان اکسيژن خون" ((Blood Oxygenation Level Dependent fMRI که يک روش استاندارد در MRI است، اندازه گيري ميشود. به عنوان مثال، در برخي مطالعات مشخص شده که حجم بيشتري از ماده خاکستري استرياتال در نوجوانان و همچنين در مجرمان رواني که علايم تکان دهنده و غيرعادي دارند، ديده شده است. علاوه بر اين، محققان در يک مطالعه قبلي نشان دادهاند که رفتارهاي ضداجتماعي با مدارهاي آزادسازي دوپامين ارتباط داشته و فعاليت مغز در زمينه حس"تشويق شدن" را در "نوکلئوس اکومبنس" (nucleus accumbens) که ساختاري کليدي در سابکورتال و جزء شبکه پاداشي مغز است، افزايش ميدهد. تمام اين مطالعات به محققان نشان ميدهد که رفتار بيماران رواني ممکن است با انتقال بيش از حد دوپامين و "واکنش پذيري عملکردي به پاداش" در استرياتوم (استرياتوم يا نئواسترياتوم يکي از بخشهاي زيرقشري مغز) همراه باشد؛ بنابراين آنها به بررسي درست يا نادرست بودن فرضيه خود پرداختند. در اين پژوهش به عنوان بخشي از مطالعه، از ۴۹ نفر از زندانيان خواستند تا آزمون "توانايي مقاومت در برابر وسوسه در جهت دريافت پاداش فوري و انتظار براي دريافت پاداش بعدي" (delayed gratification test) را انجام دهند و همزمان مغز آنها را با استفاده از اسکنرهاي موبايل اسکن ميکردند. در اين آزمون، شرکت کنندگان بايد بين دريافت يک مقدار کمي پول به صورت فوري و يا انتظار و دريافت مقدار بيشتري از پول انتخاب ميکردند. محققان سپس ارزش ذهني را که هر يک از دو گزينه در شرکتکنندگان بوجود آورده بود، ارزيابي کرده و تخمين زدند. مجموع اين مقادير ذهني در يک مدل که تاحدودي مبتني بر مطالعات پيشين بود، وارد شد. اين مدل دانشمندان را قادر ميسازد تا تکانشگري گزينههاي انتخابي توسط شرکتکنندگان را اندازه گيري کنند و همچنين به شناسايي مناطق مغزي که در قضاوت در مورد ارزش اين انتخابها اهميت دارند، بپردازند. محققان همچنين ويژگيهاي رواني زندانيان را با استفاده از يک آزمون روانپزشکي سنتي به نام Hare Psychopathy Checklist-Revised بررسي کردند. محققان اين پژوهش توضيح ميدهند که هرچه ميزان روان پريشي فرد بيشتر باشد، اندازه پاسخ استرياتال در اين افراد بيشتر است. "اين امر نشان ميدهد که نحوه محاسبه ارزش پاداش توسط آنها کنترل نشده بوده و آنها ممکن است توجه بيش از حدي به ارزش پاداش فوري نشان دهند". اين آزمايش فرضيه دانشمندان را تأييد کرد و آنها دريافتند زندانياني که داراي بالاترين نمره در آزمون روانپزشکي هستند، داراي فعاليت بيشتري در ناحيهاي از مغز به نام استراتيوم يا "جسم مخطط شکمي" (ventral striatum) نيز هستند. اين منطقه، کليدي براي ارزيابي پاداش فوري است. به طور معمول، فعاليت در "جسم مخطط شکمي" (ventral striatum) مغز توسط يک ناحيه ديگر مغز تنظيم ميشود که بخشي از قشر مغز پستانداران موسوم به ventral medial prefrontal cortex يا vmPFC است. اين منطقه در تصميم گيريهاي اجتماعي و اخلاقي، يادگيري ترس و پاسخهاي همدلي دخالت دارد. vmPFC همچنين مسئول طرح ريزي پيامدهاي اقدامات و تصميمات ما در آينده است. بنابراين، vmPFC ميتواند به استراتيوم در جهت کنترل ارزش پاداش کمک کند و بدون کمک اين اندام، ارزش پاداش ممکن است بيش از حد افراطي باشد. اين محققان چندين قسمت مغز که به جسم مخطط شکمي متصل بود را بررسي کرده تا ببينند که چگونه بر تصميم گيري افراد تاثير ميگذارند. آنها متوجه شدند که در بيماران رواني اتصال بين vmPFC و جسم مخطط شکمي تضعيف شده است. مهمتر از همه، تأثير اتصال ضعيف "کورتکتواسترياتال" corticostriatal به قدري روشن بود که محققان قادر به پيشبيني تعداد مجازاتهاي جنايي که هر يک از زندانيان دريافت کرده بودند، شدند. محققان اين پژوهش اظهار کردند؛ اگر ما بتوانيم اين پژوهش را به حوزه تحليل دقيق علمي برسانيم، ميتوانيم ببينيم که بيماران رواني غيرانساني نيستند و عملکرد آنها دقيقا همان چيزي است که شما از انسانهايي که اين نوع خاص از اختلال سيمکشي مغز را دارند، انتظار داريد.