برای مشاهده نسخه قدیمی وب سایت کلیک کنید
logo

با زندگی و ایده های نیکولا تسلا، این اعجوبه علم و فناوری آشنا شوید

منبع
يوکن
بروزرسانی
با زندگی و ایده های نیکولا تسلا، این اعجوبه علم و فناوری آشنا شوید
يوکن/ وقتي به يک مخترع فکر مي کنيد، تصوير چه کسي به ذهن تان مي آيد؟ براي بسياري از مردم آن شخص توماس اديسون است. اما براي عده اي ديگر (بخصوص افرادي که به نوعي با اختراع سر و کار دارند) اين شخص نيکولا تسلا است. او براي بسياري از افراد يک قهرمان واقعي است، تا جايي که الون موسک حتي خودروي مشهورش را به اسم او نامگذاري کرد. در واقع با نگاهي به دستاوردهاي تسلا، او را در اوج قله نوآوري مي يابيم. او پدر ارتباطات بي سيم است و در حالي که اديسون، مارکوني و ديگران ميليون ها دلار از کار خود درآمد کسب کردند، تسلا در تنهايي و فقر دنيا را وداع گفت. در اين مقاله شما مي توانيد با زندگي و ايده هاي نيکولا تسلا که دنياي مدرن امروزي را ساخته است، آشنا شويد. نيکولا تسلا در نيمه شب بين ۹ و ۱۰ جولاي ۱۸۵۶ در دهکده اسميليان کرواسي به دنيا آمد. به صورت سنتي بيشتر مردان اين منطقه يا کشيش کليسا مي شدند يا افسر ارتش اتريش – مجارستان. اما تسلاي جوان، برنامه هاي ديگري داشت. زندگي او با سه چيز تعريف شده بود: بيماري، يک تراژدي خانوادگي و ژن هاي منحصر به فردي که از مادرش به ارث برده بود. تسلا هميشه بر اين باور بود که حافظه تصويري و تخيل قوي خود را از مادرش – دوکا مانديک – به ارث برده است. او اشعار طولاني را بدون مکث و ترديد از حفظ مي خواند و پارچه هايي با طرح هاي باور نکردني و فوق العاده ظريف مي بافت که ابزار آن را هم خود ساخته بود. وقتي نيکولا پنج سال داشت، برادر ۱۲ ساله اش دانيل در يک تصادف رمزآلود کشته شد. اين فاجعه نيکولا را به شدت تحت تاثير قرار داد و او تلاش کرد والدينش را با تنها راهي که بلد بود (بهترين دانش آموز شدن) تسلي دهد. در هشت سالگي او پيوسته در حال مطالعه بود و علاقه اش به مهندسي و فيزيک آشکار شد. اما در نوجواني با ابتلا به وبا تحصيلاتش نيمه کاره ماند. در بستر بيماري از پدرش کشيش ميلوتين تسلا خواهش کرد که اجازه دهد به جاي پيوستن به کليسا وارد رشته مهندسي شود. پدرش نهايتاً موافقت کرد و نيکولا به مدد اين اميد توانست از بيماري نجات پيدا کند. حوالي همين زمان بود که تخيلات و ترس هاي عجيب تسلاي جوان شروع شدند. او در تمام زندگي خود هر وقت هيجان زده مي شد تلالو روشني از نور و تصاويري وهمناک مي ديد. به نظر مي رسيد اين عوارض جانبي تخيل قوي و شفاف او بود که مي توانست اختراعاتش را آنقدر واضح در ذهن ترسيم کند که نيازي به قلم و کاغذ نداشت. او همچنين با نفرت عجيبي از جُرم، گوشواره زنانه و مرواريد دست به گريبان بود. شايد عجيب و غريب ترين اختلال رواني او وسواسش در محاسبه حجم مکعبي غذاها و نوشيدني ها قبل از خوردن آنها بود. ايده هاي جاه طلبانه تسلا در مورد الکتريسيته او را به آمريکا کشاند. تسلا اگرچه باعث آزار برخي از استادان مي شد، با اين حال دانشجوي بسيار خوبي بود. در ۱۸۷۵ در دانشگاه پلي تکنيک اتريش با يکي از استادان دچار اختلاف شد. تسلا در اين کلاس به صراحت از موتورهاي جريان مستقيم مورد استفاده در جهان انتقاد کرد. او مي دانست که مي توان موتور بهتري توليد کرد که ولتاژهاي بالاتري توليد کند و آنها را تا مسافت هاي بيشتري بفرستد. تسلاي جاه طلب با وجود ترديدهاي استادش به فکر راه حل افتاد اما سال ها بعد به راه حل رسيد. اواخر سال ۱۸۷۹ تسلا کاملاً بي پول بود و مجبور شد دانشگاه را ترک کند. پدرش به تازگي فوت کرده بود و او بايد براي گذران زندگي کار پيدا مي کرد. او در ۱۸۸۱ زماني که در يک دفتر تلگراف مشغول به کار بود دچار ناراحتي هايي شد که در نهايت مشخص شد فروپاشي عصبي بوده است. تسلا آن را نتيجه حس هاي به شدت قوي خود مي دانست. به عنوان مثال او ادعا مي کرد مي تواند صداي تيک تيک ساعت را سه اتاق آن طرف تر بشنود يا لرزش قطاري که از فاصله ۲۰ مايلي مي گذرد باعث دردي غير قابل تحمل در او مي شود. در دوران نقاهت روزي فکري به ذهنش رسيد که زندگيش را تغيير داد. همچنان که در پارک قدم مي زد، ايده يک موتور جديد بهبود يافته به ذهنش رسيد. موتور القايي! موتوري که بر خلاف موتور جريان مستقيم تک مداره از دو يا چند جريان متناوب براي ايجاد يک ميدان مغناطيسي چرخان و توليد برق استفاده مي کرد. او به سرعت دريافت که اين موتور مي تواند دنياي صنعت را متحول کند. يک سيستم چند فازي که قابليت توليد و توزيع نيروي بسيار بيشتري دارد. فقط بايد روش عملي کردن آن را پيدا مي کرد. جستجوي کار بهتر او را به پاريس و شرکت کانتيننتال اديسون کشاند. اينجا بود که تخصص الکتريکي تسلا براي اولين بار شناسايي شد و او را به کار تعمير نيروگاه هاي آلمان و فرانسه گماردند. مدير او آنقدر تحت تاثير استعداد تسلا قرار گرفت که توصيه نامه اي براي توماس اديسون نوشت. اين همان چيزي بود که تسلا نياز داشت. نامه به دست راهي آمريکا شد. رابطه تسلا با اديسون از همان ابتدا مشکل داشت. وقتي تسلا در ۱۸۸۴ به آمريکا رسيد، يک راست راهي خيابان هاي نيويورک شد و سر از شرکت اديسون الکتريک در آورد. شرکت توماس اديسون مسئول برق رساني به بخش بزرگي از شهر نيويورک بود. اما ژنراتورهاي ناپايدار جريان مستقيم (DC) با ايده آل فاصله زيادي داشتند و تسلا اين را مي دانست. تسلا وارد دفتر اديسون شد، خود را معرفي کرد و توصيه نامه را نشان داد. او همان جا سعي کرد اديسون را متقاعد کند که از موتور جريان متناوب (AC) به جاي موتورهاي موجود DC استفاده کند. اديسون حرف هاي او را مزخرفات خواند و تاکيد کرد که مدت ها از سيستم جريان مستقيم در آمريکا استفاده کرده و آن را ادامه خواهد داد. همان روز اديسون، تسلا را به تعمير سيستم روشنايي کشتي بخار اس اس اورگان گماشت و تسلا قبل از صبح فردا کل کار را تمام کرد. اديسون تحت تاثير قرار گرفت اما رابطه حرفه اي آنها ديري نپاييد. اديسون پيشنهادي به تسلا داد که اگر او مي توانست طراحي ژنراتورها را بهبود دهد، ۵۰ هزار دلار دريافت مي کرد. اين براي تسلا پيشنهاد خوبي بود. او توانست ۲۴ ژنراتور را بازطراحي و اصلاح کند، تا جايي که حتي کنترل هاي خودکار هم روي آنها نصب کرد. اما وقتي زمان دريافت پول رسيد، اديسون بهانه تراشي کرد و به او گفت: «تو شوخ طبعي آمريکايي ها را درک نمي کني.» او به جاي ۵۰ هزار دلار موعود پيشنهاد افزايش حقوق هفتگي از ۱۸ به ۲۸ دلار به تسلا داد. تسلا نااميد و فريب خورده استعفا داد و از اين کشور جديد دلسرد شد. جورج وستينگهاوس ايده هاي تسلا را به واقعيت نزديک کرد. تسلا با وجود تجربه منفي اش از اديسون، به تلاش خود ادامه داد. طولي نکشيد که ايده هاي هوشمندانه اش توجه افراد درست را به خود جلب کرد. همه چيز از سال ۱۸۸۷ و با آ. ک. براون مدير شرکت وسترن يونيون تلگراف شروع شد که معتقد بود جريان متناوب، آينده دنياي الکتريسيته خواهد بود. او و تسلا با هم شرکت تسلا الکتريک را تاسيس کردند تا موتور AC مد نظر تسلا را طراحي کنند. تا سال ۱۸۸۱، تسلا اختراع خود را به ثبت رسانده و تا ۱۸۹۱ مجموعاً ۴۰ امتيازنامه براي آن دريافت کرده بود. سيستم چند فازي او در حال شکوفايي بود. اين موفقيت توجه جورج وستينگهاوس، تاجر قدرتمندي که در فکر رقابت با اديسون بود را جلب کرد. وستينگهاوس نبوغ موجود در فناوري جديد تسلا را دريافته بود. موتورهاي AC تسلا با استفاده از القاي الکترومغناطيسي نياز به قطعات سنگ زني را مرتفع کرده بودند؛ قطعاتي که در موتورهاي DC دچار جرقه و فرسايش مي شدند. تسلا و وستينگهاوس به زودي کسب و کار خود را آغاز کرده و جنگ جريان ها (بين AC و DC) آغاز شد. در قرارداد اوليه تسلا و وستينگهاوس، تسلا براي مجوز استفاده از اختراع ۶۰ هزار دلار دريافت کرد و قرار شد به ازاي هر اسب بخار نيرويي که از موتورهايش توليد مي شود هم ۲.۵ دلار دريافت کند. معامله اي که تسلا را ميلياردر مي کرد. متاسفانه مشاوران وستينگهاوس معتقد بودند اين معامله غير واقع بينانه است و تسلا براي حفظ شراکت از آن دست کشيد. فرصت بزرگ تسلا براي به نمايش در آوردن سيستم توزيع AC در ۱۸۹۳ دست داد. وستينگهاوس براي برنده شدن در مناقصه برق رساني به نمايشگاه جهاني ۱۸۹۳ در شيکاگو رفت و کمتر از شرکت جنرال الکتريک اديسون قيمت داد. اين نمايش بزرگي از اثربخشي و قابليت اطمينان توزيع برق AC بود. همچنين ثابت شد که برخلاف ادعاهاي اديسون، نيروي AC غير قابل کنترل و خطرناک نيست. بيست و پنج ميليون نفر از نمايشگاه بازديد کردند و تسلا هم برنامه خود را اجرا کرد. او با کنترل ولتاژ برق با فرکانس بالا، روشن کردن لامپ ها به صورت بي سيم و فرستادن جريان ها به داخل بدن خود به صورت کاملاً امن حضار را شگفت زده کرد. طي دهه ۱۸۹۰ تسلا اين اجراهاي شگفت انگيز را در سراسر دنيا انجام داد. آبشار نياگارا پيروزي بزرگ تسلا در جنگ جريان ها بود. با موفقيت بدست آمده از نمايشگاه جهاني ۱۸۹۳ آينده روشني پيش روي نيکولا تسلا بود. او از کودکي روياي بهره برداري از نيروي آبشار نياگارا را در سر داشت. يکي از اولين پروژه هاي او در مدرسه ساخت يک مدل توربين آبي بود. وقتي جورج وستينگهاوس اعلام کرد که قرارداد ساخت اولين ژنراتور برق را در آبشار نياگارا بسته، روياي او به حقيقت پيوست. تسلا نظارت بر پروژه را بر عهده گرفت و در ۱۸۹۶ اولين نيروگاه تاسيس و عملياتي شد. ۱۵ هزار اسب بخار برق تا مسافت ۲۶ مايلي و به شهر مجاور بوفالو رسيد. پروژه آنقدر موفق بود که حتي شرکت جنرال الکتريک اديسون هم نتوانست تاثير آن را انکار کند. در نهايت مجبور به استفاده از حق ثبت اختراع تسلا در يک نيروگاه ديگر شدند. تسلا و سيستم چند فازي انقلابي او، شهره شهر شده بودند. نيويورک تايمز پروژه توربين آبي آبشار نياگارا را افتخار دانست و موسسه آمريکايي مهندسان الکتريک به او مدال افتخار داد. حتي ملت هاي ديگر هم به او توجه نشان دادند. شاهزاده مونته نگرو و لرد کلوين انگليس او را تحسين نمودند. در واقع، اهميت دستاورد تسلا غير قابل انکار است چون مي توانست مبنايي براي سيستم هاي برق کل جهان باشد. سيستم هاي برق AC چند فازي او به شهرهاي ديگر و کمي بعد به کشورهاي ديگر هم راه يافتند. فاجعه اي در آزمايشگاه تسلا مانعي غير منتظره بر سر راهش شد. تسلا به دستاوردهايش در زمينه موتورهاي القايي AC قانع نبود و مي خواست موفقيت هاي بيشتري کسب کند. او پيوسته به دنبال ايده ها و الهام هاي جديد بود. بعد از اتمام کار در آبشار نياگارا به سرعت به آزمايشگاهش در خيابان ساوث فيفث در نيويورک برگشت. اين آزمايشگاه در اوايل دهه ۱۸۹۰ سرچشمه نوآوري بود. تسلا حتي در دوران جنگ جريان ها با اديسون هم خود را در آزمايشگاه مشغول نگه مي داشت. خيلي از آزمايش هاي او در اين دوره در جهت تحقق رويايش مبني بر توزيع بي سيم الکتريسيته در سراسر جهان بود. تسلا معتقد بود که از خود زمين يا هواکره (طبقه فوقاني جو) زمين مي توان به عنوان هادي برق استفاده کرد. اين ايده ها راهنماي پيشرفت هاي قابل توجه تسلا در زمينه فناوري کنترل ريموت و راديو بود. در ۱۸۹۳ در انجمن نشنال الکتريک لايت در سنت لوئيس، او اولين معرفي عمومي ارتباط راديويي را به نمايش گذاشت. او با استفاده از يک فرستنده جرقه پنج کيلو واتي پيامي بي سيم به يک گيرنده در فاصله ۳۰ فوتي فرستاد. تسلا به سرگرم کردن حضار در آزمايشگاه با اجراي نمايش هاي خيره کننده علاقه داشت. مارک تواين يکي از دوستان محبوب تسلا بود که وقتي در نيويورک بود اغلب به ديدن آزمايشگاه او مي رفت. در واقع، عکسي که تسلا از مارک تواين در همين آزمايشگاه گرفت بعدها به عنوان اولين عکس اشعه ايکس در ايالات متحده معروف شد. اما همه اين تحقيقات و اکتشافات در صبح روز ۱۳ مارس ۱۸۹۵ بر باد رفت. آزمايشگاه تسلا يک شبه تا بيخ زمين سوخته بود. او فکر مي کرد آزمايش هايي که طي آنها اکسيژن مايع توليد مي شد، باعث اين فاجعه شدند. تسلا هرگز خود را براي چنين شرايطي آماده نکرده بود و ساختمان و تجهيزاتش بيمه نبودند. ايده هاي تسلا آنقدر بزرگ بودند که به سختي مي توانست برايشان سرمايه گذار پيدا کند. از دست دادن آزمايشگاه هم ضربه رواني شديدي براي تسلا بود و هم آسيب مالي بزرگي به او زد. او هيچ بيمه اي براي ساختمان يا تجهيزاتش نداشت و شراکتش با وستينگهاوس هم دوره اش تقريباً تمام شده بود. او به سرمايه گذاراني نياز داشت که نوآوري بزرگ بعدي اش را تحقق بخشند. او بعد از سوگواري براي ضررهاي وارده، تصميم گرفت با کمک گرفتن از ارتباطاتي که در پروژه نياگارا برقرار کرده بود، آزمايشگاه جديدي بسازد. او آزمايش هاي کنترل ريموت را دوباره از سر گرفت چون معتقد بود اين فناوري سودآور است. او براي ثبت اختراعش اقدام کرد و اولين قايق کنترل از راه دور جهان را در اولين نمايشگاه الکتريکال در مديسون اسکوئر گاردن در ۱۸۹۸ به نمايش گذاشت. او کاربردهاي زيادي براي اين فناوري در نظر داشت اما مهم تر از همه به کارکرد نظامي آن معتقد بود. روبات هاي قابل کنترل از راه دور که در جنگ ها شرکت کرده و از مرزها دفاع مي کنند. البته اعتقاد قلبي تسلا اين بود که اين فناوري کلاً به جنگ پايان خواهد داد. اما با وجود درگيري کشور در جنگ با اسپانيا، هيچکس علاقه اي به اين فناوري نشان نداد. روزنامه ها در مورد اين فناوري جديد شک و ترديد داشتند. مي خواستند بدانند انتقال نيرو چقدر در برابر دخالت ها يا استراق سمع مقاوم و امن است. آنها کاملاً بي اطلاع بودند که تسلا از قبل امنيت خطوط ارتباطي را تامين کرده است. چنين ايده هايي بسيار جلوتر از زمان خود بودند. به عنوان مثال او همزمان با معرفي دستگاه هاي کنترل از راه دور، مشغول کار روي نظريه هايي در مورد استفاده از انرژي خورشيدي بود. او همچنين روي آنچه آن را تلگوديناميکس مي ناميد هم کار مي کرد، حوزه اي که به استفاده از اصول ويبراسيون براي ارسال پيام بي سيم از طريق زمين يا براي کشف فلز يا نفت از زير زمين مي پرداخت. با وجود درخواست هاي زياد براي تامين مالي، هيچکس حتي سرمايه گذاران صميمي مثل وستينگهاوس هم حاضر به کمک به تسلا نشدند تا بتواند در دوران زندگي خود اين فناوري ها را تبديل به واقعيات روزمره کند. تسلا هرگز نتوانست انتقال بي سيم انرژي را محقق کند. تسلا با وجود ذهن بي نهايت خلاق و کنجکاوش، شيفته ايده برق رساني به دنيا با الکتريسيته بي سيم بود. آزمايش هاي او در اين زمينه کم کم داشتند براي يک شهر شلوغ خطرناک مي شدند اما خوشبختانه در ۱۸۹۹ يکي از همکارانش محلي متروکه در کلرادو اسپرينگز پيدا کرد. تسلا بلافاصله دست به کار آزمايش هايي در مقياس بزرگ شد. تسلا به محض ورود به کلرادو يک فرستنده بزرگ ساخت. توده اي سيم پيچ شده که مي توانست برق با ولتاژ بالا توليد کند. فعال کردن آن اشعه هاي عظيم نوراني به آسمان کلرادو اسپرينگز مي فرستاد تا امکان ارسال برق بي سيم از طريق جو را آزمايش کند. او امکان ارسال برق از طريق سطح زمين را هم آزمايش کرد. او با آزمايش فرکانس هاي بالا و پايين مقادير عظيمي ولتاژ را به نواحي اطراف ارسال مي کرد. او شوک هاي الکتريکي به زمين وارد مي کرد که اسب ها را مي ترساند و لامپ ها را در فاصله ۲۶ مايلي روشن مي کرد. اين آزمايش ها در ۳ جولاي ۱۸۹۹ منجر به خاموشي کل شهر کلرادو اسپرينگز شد چون فرستنده تسلا باعث اضافه بار ژنراتور شهر شده بود. اين آزمايش ها براي تسلا موفقيت آميز بودند و نتايجش او را متقاعد کرد که مي تواند دنيا را تغيير دهد. وقتي در ژانويه ۱۹۰۰ به نيويورک بازگشت، پيشنهاد ساخت يک نيروگاه بلند به نام واردن کليف داد. او معتقد بود مي تواند خطوط چندگانه ارتباط بي سيم و نيروي برق ايجاد کند که به تمام دنيا ارسال شوند. اما باز هم تامين مالي پروژه به مشکل خورد. وستينگهاوس قبول نکرد و تسلا فقط توانست ۱۵۰ هزار دلار از جي. پيرپونت مورگان دريافت کند. اين مبلغ براي ساخت سازه و استخدام کارکنان کافي بود اما براي عملياتي کردن آن نه. تسلا ۱۷ سال بعدي را صرف تلاش مداوم براي عملياتي کردن واردن کليف کرد اما موفق نشد. روياي الکتريسيته بي سيم همچنان رويا باقي ماند. ديگران از قِبَل فناوري هاي او ثروتمند مي شدند اما شکست واردن کليف آغاز دوران تاريک براي تسلا بود. همانطور که برنامه هاي جاه طلبانه براي واردن کليف نشان مي دهند، زندگي تسلا اغلب پُر از کشمکش و مسئله بوده است. اما هيچ مسئله اي به اندازه اينکه چه کسي مخترع ارتباط راديويي است، ادامه پيدا نکرد. واقعيت اين است که تسلا حق اختراع راديويي را در ۱۸۹۷ براي خود ثبت کرد. اما وقتي گوگليلمو مارکوني در دسامبر ۱۹۰۱ اولين ارتباط راديويي را به آن سوي اقيانوس اطلس فرستاد، زنجيره اي از دعاوي قانوني آغاز شدند که دهه ها ادامه يافتند. بعد از ارسال اين سيگنال، تسلا واکنش نشان داد: «مارکوني همکار خوبي است. بگذاريد ادامه دهد. او در حال استفاده از ۱۷ تا از حق اختراع هاي من است.» آنچه در نهايت باعث آزار تسلا شد، اين بود که در طول دعواهاي حقوقي ۴۰ ساله مارکوني منافع مالي زيادي به چنگ آورد در حالي که تسلا براي کسب اهداف تلاش مي کرد. هشت ماه بعد از مرگ تسلا در ۱۹۴۳، دادگاه عالي آمريکا بالاخره اعلام کرد که حق اختراع راديويي تسلا بايد به رسميت شناخته و تاييد شود. متاسفانه ديگر دير بود، چون تسلا در ۱۹۱۶ از پرداخت ماليات هايش ناتوان بود و اجازه يافته بود سال ها در هتل والدورف – آستوريا زندگي کند. در اقدامي غير منتظره تسلا مجبور شد واردن کليف را به وکيل مدافع نيويورک تحويل دهد تا از اقدامات بعدي عليه او جلوگيري شود و در ۱۹۱۷ پروژه روياهاي او تخريب شد. اما او حتي در طول اين سختي ها هم دست از ايده پردازي بر نداشت. او در مقاله اي در مجله الکتريکال اکسپريمنتر در همان سال، فناوري رادار مدرن را مفصل و دقيق توضيح داد. توصيف او از جرياني از شارژهاي الکتريکي که از اشياء متصاعد شده تا موقعيت مکاني آنها مشخص شود، الهام بخش دکتر اميل گيراردو شد که همراه تيمش در ۱۹۳۴ ايستگاه هاي راديويي را در فرانسه راه اندازي کرد. آخرين سال هاي زندگي تسلا تلخ و دردناک بودند. هيجان نوظهور جامعه مدرن در دهه ۱۹۲۰ تسلا را آزار مي داد. در اين دوره او بيشتر با کبوترهاي نيويورک وقت مي گذراند تا مردمش. او عاشق کبوتر سفيدي شده بود که همه جا همراه او مي رفت و مي گفت: «تا زماني که او را دارم، زندگي ام هدف دارد.» طبق تعريف تسلا روزي کبوتر از پنجره وارد اتاق شد، روي ميز ايستاد و نوري قوي و کور کننده از چشم هايش بيرون زد و مرد. بعد از اين واقعه، تسلا اعلام کرد که زندگي اش ديگر به پايان رسيده است. با اين حال تسلا تا ۷۰ سالگي همچنان سرشار از ايده هاي پيشرو بود. او در مصاحبه اي با مجله کوليرز در ۱۹۲۶ آينده را پيش بيني کرد: «روزنامه به صورت بي سيم در خانه چاپ خواهند شد و مردم دستگاه هايي جيبي با خود حمل خواهند کرد که در مقايسه با تلفن هاي فعلي ما بسيار ساده تر خواهند بود.» اما او هميشه از علم مدرن فاصله مي گرفت. در جشن تولد ۷۵ سالگي اش در ۱۹۳۱، مورد احترام و افتخار برندگان نوبل و همين طور آلبرت اينشتين قرار گرفت. وقتي در مهماني با او مصاحبه کردند، توضيح داد که در حال کار روي دو چيز است: نقض نظريه نسبيت اينشتين و ايجاد منبع جديدي از انرژي که ربطي به انرژي اتمي ندارد. وقتي تسلا در ۷ ژانويه ۱۹۴۳ در سن ۸۶ سالگي در اتاق هتل از دنيا رفت، سوالات بي پاسخ زيادي به جا گذاشت. با وجود اينکه او از سال ۱۸۹۱ شهروند آمريکا شده بود، مقالات و دست نوشته ها و تمام آنچه داشت، توسط دفتر حفاظت از اموال بيگانه مصادره شد. شايعه شد که دليل آن صحبت هاي او قبل از مرگش در مورد کار روي فناوري پرتو ذرات مسلح بوده که مي توانسته به جنگ پايان دهد. هيچ کاغذ يا مدرکي در مورد جزئيات چنين پرتوي پيدا نشد؛ مانند بيشتر ابداعات تسلا، اين يکي هم کاملاً در تخيل او ثبت شده بود. نيکولا تسلا شايد بزرگترين مغز مخترع آمريکا تاکنون باشد. قطعاً وقتي پاي الکتريسيته در ميان باشد، به ندرت کسي توانايي رقابت با تخيل بي مرز او را دارد. خلاقيت او حتي در مواجهه با سخت ترين ناملايمات که هر کس ديگري را از پا در مي آورد، هرگز متوقف نشد. ما را در کانال «آخرين خبر» دنبال کنيد
اخبار بیشتر درباره
اخبار بیشتر درباره